بارها سینه سوزان مرا سوزاندند

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 

بارها سینه سوزان مرا سوزاندند
وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند
 
هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند
 
سر سجاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند
 
پا برهنه برُبودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند
 
ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند
به خدا عزت جانان مرا سوزاندند
 
من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب
سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند
 
از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند
 
گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم
باز هم دیده گریان مرا سوزاندند
 
به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود
گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند
 
محمود ژولیده
**
برگرفته از وبلاگ دوستداران حاج منصور

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page