فضائل و مناقب حضرت زينب کبری سلام الله علیها

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

طلیعه سخن:
زینب علیها السلام دختر على و زهرا علیهما السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج‏ سالگى مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید . در دوران عمر با بركت‏ خویش، مشكلات و رنج ‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و . . . را تحمل كرد . این سختى ‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود (1) .
او را ام كلثوم كبرى، و صدیقه صغرى مى ‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود . او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏ گفتند. با پسر عموى خود «عبدالله بن جعفر» ازدواج كرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود كه دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در كربلا، در ركاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت‏ شهادت نوشیدند (2) .
آن بانوى بزرگوار سر انجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با كوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت . در این مقال برآنیم كه گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان كنیم .
1- زینت پدر
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى‏ كنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این كار را به پیامبر اسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند . پیامبر صلى الله علیه و آله كه در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را كه به معناى «زینت پدر» است ‏براى این دختر انتخاب نمود (3) .

2- علم الهى
مهمترین امتیاز انسان نسبت‏به سایر موجودات - حتى ملائكه - دانش و بینش اوست . «وعلم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان كنتم صادقين . قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم‏» (4) ; «سپس علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت. بعد آن‏ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى ‏گویید، اسامى این‏ها را به من خبر دهید . عرض كردند: تو منزهى . ما چیزى جز آن چه به ما تعلیم داده ‏اى نمی‏دانیم; تو دانا و حكیمى .»
و برترین علم‏ها، علمى است كه مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى‏» باشد . خداوند متعال در مورد حضرت خضر علیه السلام می‏فرماید: «وعلمناه من لدنا علما» (5) ; «علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم .»
زینب علیها السلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا كه به عمه ‏اش خطاب كرد و فرمود: «انت عالمة غير معلمة وفهمة غير مفهمة (6) ; تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ‏اى فهم نیاموخته هستى .»

3- عبادت و بندگى
زینب علیها السلام به خوبى از قرآن آموخته بود، كه هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله كمال بندگى است . «ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون‏» (7) ; «من جن و انس را نیافریدم جز براى این كه عبادت كنند .»
او عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیك دیده بود . او در كربلا شاهد بود كه برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود: «ارجع اليهم واستمهلهم هذه المشية الى غد لقد نصلى لربنا الليلة وندعوه ونستغفره فهو يعلم انى احب الصلوة له وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار (8) ; به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت ‏بگیر شاید بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم . خدا خود می‏داند كه من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا كردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تكلیف نیست، بلكه سخن از عشق به عبادت و نماز است .

شب خیز كه عاشقان به شب راز كنند   ***  گرد در بام دوست پرواز كنند
هر جا كه درى بود به شب در بندند   ***  الا در دوست را كه شب باز كنند

حضرت زینب علیها السلام نیز از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت . امام سجاد علیه السلام فرمود: «ان عمتى زينب كانت تؤدى صلواتها، من قيام الفرائض والنوافل عند مسيرنا من الكوفة الى الشام وفى بعض منازل كانت تصلى من جلوس لشدة الجوع والضعف (9) ; عمه ‏ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه می ‏نمود و در بعضى منازل به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تكلیف می ‏كرد .»
آن حضرت حتى در حساس ‏ترین شب زندگى; شب هجران از حسین علیه السلام و برادران، تهجد و شب زنده داریش را ترك نكرد . از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «واما عمتى زينب فانها لم تزل قائمة فى تلك الليلة اى عاشرة من المحرم فى محرابها تستغيث الى ربها وماهدات لناعين ولا سكنت لنا زمرة (10) ; عمه ‏ام زینب در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگارش استغاثه می ‏كرد . در آن شب هیچ یك از ما نخوابید و صداى ناله ما قطع نشد .»
امام حسین علیه السلام كه خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده ‏اش می ‏فرماید: «يا اختاه لا تنسينى فى نافلة الليل (11) ; خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن!» این نشان از آن دارد كه این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حكمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است .

4- عفت و پاكدامنى
عفت و پاكدامنى، برازنده ‏ترین زینت زنان، و گران قیمت ‏ترین گوهر براى آنان است . زینب علیها السلام درس عفت را به خوبى در مكتب پدر آموخت، آن جا كه فرمود: «ما المجاهد الشهيد فى سبيل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف يكاد العفيف ان يكون ملكا من الملائكة (12) ; مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از كسى نیست كه قدرت دارد اما عفت می ‏ورزد، نزدیك است كه انسان عفیف فرشته‏ اى از فرشتگان باشد .»
زینب كبرى عفت‏ خویش را حتى در سخت‏ ترین شرایط به نمایش گذاشت . او در دوران اسارت و در حركت از كربلا تا شام سخت ‏بر عفت‏ خویش پاى می ‏فشرد . مورخین نوشته‏ اند: «وهى تستر وجهها بكفها، لان قناعها قد اخذ منها (13) ; او صورت خود را با دستش مى ‏پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود .»
شاعر عرب به همین قضیه اشاره كرده و می‏گوید:

ورثت زينب من امها   ***  كل الذى جرى عليها وصار
زادت ابنة على امها   ***   تستر باليمنى وجوها فان
تهدى من دارها الى شر دار   ***  اعوزها الستر تمد اليسار

«زینب تمامى آن چه بر مادر گذشت را به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافه ‏اى برداشت كه از خانه ‏اش به بدترین خانه حركت كرد (به اسارت رفت).
صورت را [در اسارت] با دست راست می ‏پوشاند و اگر پوشش او را نیازمند می ‏كرد، از دست چپ هم بهره می ‏برد .» و آن بانوى بزرگوار بود كه براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى‏ آورد كه «أمن العدل يا بن الطلقاء تحذيرك حرائرك و امائك و سوقك بنات رسول الله سبايا؟ قد هتكت ‏ستورهن و ابديت وجوههن (14) ; اى پسر آزاد شده ‏هاى [جدمان پیامبر اسلام] آیا این از عدالت است كه زنان و كنیزكان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه و آله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بكشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشكار ساختى .»

5- ولایت مدارى
قرآن بدون هیچ قید و شرطى در كنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه و آله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهار علیهم السلام می ‏دهد. «اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولى الامر منكم‏» (15) ; «از خداوند و رسول و اولو الامر اطاعت كنید .»
زینب علیها السلام كه حضور هفت معصوم (16) را درك كرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداكارى در راه آن و) . . . سر آمد است . او با چشمان خود مشاهده كرده بود كه چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت: «روحى لروحك الفداء ونفسى لنفسك الوقاء (17) ; [اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد .» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید . زینب علیها السلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در كربلا به عرصه ظهور رساند .
از یك سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یاد آورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش كرد . از جمله در خطبه شهر كوفه فرمود: «وانى ترحضون قتل سليل خاتم النبوة ومعدن الرسالة وسيد شباب اهل الجنة (18) ; لكه ننگ كشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (19) ، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود .
از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود; چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏ اى كه خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض كرد: اى یادگار گذشتگان . . . خیمه‏ ها را آتش زدند ما چه كنیم؟ فرمود: «عليكن بالفرار; فرار كنيد. (20)»
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیها السلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع كرد و تا پاى جان از او حمایت نمود .
1- در روز عاشورا; هنگامى كه امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست ‏یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت‏ حركت كرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او كشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى‏گردد (21) .
2- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه ‏ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیه السلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمی ‏گذارم جان زین العابدین در خطر افتد . اگر می ‏خواهید او را بكشید، اول مرا بكشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر كرد (22) .
3- زمانى كه ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر كرد، زینب علیها السلام آن حضرت را در آغوش كشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از كشتن خاندان ما بردار . و ادامه داد: «والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه; به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم كرد . اگر می ‏خواهى او را بكشى مرا نیز با او بكش.»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، كه دوست دارد من او را با على بن الحسین بكشم . او را واگذارید .
البته ابن زیاد كوچكتر از آن است كه بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلكه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است . اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیها السلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن‏ها را به میدان جنگ اعزام نمی ‏كرد .

آنكه قلبش از بلا سرشار بود    ***  دخت زهرا زینب غمخوار بود
او ولایت را به دوشش می ‏كشید   ***  چون امام عصر او بیمار بود
با طنین خطبه‏ هاى حیدرى   ***  سخت او رسواگر كفار بود

6- روحیه بخشى
در مسافرت‏ها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است . اگر انسان براى انجام كارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن كار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شكست نیز مواجه شود . یكى از بارزترین اوصاف زینب علیها السلام روحیه بخشى اوست . او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا كرد . پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیكوى زینب بیشتر ظهور كرد . او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا كوچه‏ هاى تنگ و تاریك كوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمكده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود .

نه تنها زینب از دین یاورى كرد   ***  به همت كاروان را رهبرى كرد
به دوران اسارت با یتیمان  ***  نوازش‏ها به مهر مادرى كرد

او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا كه می ‏گفت: «لا يجز عنك ما ترى، فو الله ان ذلك لعهد من رسول الله الى جدك وابيك وعمك (23) ; [اى پسر برادر!] آن چه می ‏بینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد . به خدا سوگند! این عهد رسول خدا از جد و پدر و عمویت می باشد .»

7- صبر
یكى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى كامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏ هاى روزگار و تلخی ‏هاى دوران است . قرآن كریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (24) و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است . زینب علیها السلام از این جهت در اوج كمال قرار دارد . در زیارتنامه آن حضرت می ‏خوانیم: «لقد عجبت من صبرك ملائكة السماء; ملائكه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند .» مخصوصا در ماجراى كربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، كه صبر از روى او خجل است .

خدا در مكتب صبر على پرداخت زینب را   ***  براى كربلا با شیر زهرا ساخت زینب را
بسان لیلة القدرى كه مخفى ماند قدر او   ***  كسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را
سلام بر تو اى كسى كه صبر شد حقیر تو   ***  ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو

در مجلس ابن زیاد; آن گاه كه آن ملعون با نیش زبانش نمك به زخم زینب می ‏پاشد و براى آزردن او می ‏گوید: «كيف رايت صنع الله باخيك واهل بيتك (25) ; كار خدا را با برادر و خانواده ‏ات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض می ‏خواهد بگوید كه دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیها السلام در پاسخ درنگ نمی ‏كند، گویى از قبل براى این شماتت‏ها اندیشه نموده و پاسخى آماده كرده است . او با آرامشى كه از صبر و رضاى قلبى او حكایت داشت فرمود: «ما رايت الا جميلا (26) ; جز زیبایى چیزى ندیدم .» ابن زیاد از پاسخ یك زن اسیر در شگفت می ‏ماند، و از این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبت‏ها متعجب می شود و قدرت محاجه را از دست می ‏دهد .

اى زینبى كه محنت عالم كشیده ‏اى   ***  غیر از بلا و درد به عالم چه دیده ‏اى؟
یارب زنى و این همه استوارى و علو   ***  چون زینب صبور مگر آفریده ‏اى؟

8- ایثار
یكى دیگر از صفات حسنه انسان‏هاى برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است. امام على علیه السلام فرمود: «الايثار اعلى الايمان (27) ; ایثار، بالاترین درجه ایمان است .» و فرمود: «الايثار اعلى الاحسان (28) ; ایثار برترین احسان است .»
زینب مجلله در این صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است . او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان می ‏خرد و در تمام صحنه‏ ها، دیگران را بر خود مقدم می ‏دارد . او در ماجراى كربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمی ‏كرد و آن را نیز به كودكان می ‏داد . در بین راه كوفه و شام، با این كه خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند كشیده و آن را شرمنده ساخت . امام زین العابدین علیه السلام مى‏فرماید: «انها كانت تقسم ما يصيبها من الطعام على الاطفال لان القوم كانوا يدفعون لكل واحد منا رغيفا من الخبز فى اليوم والليلة (29) ; عمه ‏ام زینب [در مدت اسارت]، غذایى را كه به عنوان سهمیه و جیره مى‏ دادند، بین بچه ‏ها تقسیم مى‏ كرد، چون آن‏ها در هر شبانه روز به هر یك از ما یك قرص نان مى‏ دادند .»
او سختى‏ ها و تازیانه‏ ها را به جان خود مى‏ خرید و نمى‏ گذاشت‏ بر بازوى كودكان اصابت كند .

براى حفظ جان كودكانت در بر دشمن   ***  به پیش تازیانه بازوى خود را سپر كردم

9- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پروا پیشگان این است كه خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان كوچك، حقیر و فاقد اثر می ‏باشد . امام على علیه السلام می ‏فرماید: «عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعينهم (30) ; خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان كوچك مى ‏باشد .»
سر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است. زینب كه خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاعت تربیت‏ شده است، از شجاعت ‏حیدرى بهره ‏مند است . او به «لبوة الهاشمية (31) ; شیر زن هاشمى‏» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد می ‏زند، توبیخشان مى‏ كند، تحقیرشان مى‏ كند، و از كسى هراسى به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چكان آدمكشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه كشته فریاد مى ‏زند كه آیا در میان شما یك مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشه ‏اى مى ‏نشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مى‏ كند، او را «فاسق‏» و «فاجر» معرفى می ‏كند و می ‏گوید: «الحمدلله الذى اكرمنا بنبيه محمد صلى الله عليه و آله وطهرنا من الرجس تطهيرا وانما يفتضح الفاسق ويكذب الفاجر وهو غيرنا (32) ; سپاس خداى را كه ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه و آله گرامى داشت، و از پلیدى‏ ها پاك نمود . همانا فقط فاسق رسوا مى‏ شود، و بدكار دروغ مى‏ گوید، و او غیر ما مى‏ باشد .»
و همچنین در مقابل یزید خیره سر، و دهن كجى‏ ها و بد زبانى ‏هاى او، شجاعت‏ حیدرى را به نمایش گذارده، چنین می ‏گوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتك انى لاستصغر قدرك واستعظم تقريعك واستكبر توبيخك (33) ; اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته [بدان كه] من قدر و مقدار تو را كوچك پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ كردن تو را بزرگ می ‏دانم .»

صداى زنده على به صوت دلپذیر تو   ***  اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو

10- فصاحت و بلاغت
هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى كاملا آماده باشد تا بتواند خطبه ‏اى فصیح و بلیغ ادا كند. و مستمعین باید با او هماهنگ باشند و الا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به اینكه فصیح و بلیغ بگوید .
زینب بدون آن كه دوره دیده و یا تمرین خطابه كرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با كسانى سخن مى‏ گوید كه نه تنها با او هماهنگ نیستند بلكه حتى سنگ و خاكروبه بر سر او ریخته‏ اند، با این حال صداى زینب بلند می ‏شود كه: «اى مردم كوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیها السلام چنان بود كه وجدان خفته مردم را بیدار كرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد .
خزیم اسدى مى‏ گوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را كه سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنران‏تر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مى‏ گفت .
و همو می ‏گوید: پیر مردى را در كنار خود دیدم كه بر اثر گریه محاسنش غرق اشك شده بود و می ‏گفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوان‏ها و زنان شما نیكوترین زنان هستند. نسل شما بهترین نسلى است كه نه خوار مى ‏گردد و نه شكست مى‏ پذیرد (34) .

پی نوشت:
1) شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعة، (تهران، دار الكتب الاسلامیة) ج‏3، ص‏46 .
2) همان، ج‏3، ص‏210 .
3) همان، ج‏3، ص‏39 .
4) بقره/31- 32 .
5) كهف/65 .
6) شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، (تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم، 1331 ه . ش) ج‏1، ص‏298 .
7) ذاریات/56 .
8) محمد بن جریر طبرى، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏238 .
9) ریاحین الشریعه (پیشین)، ج‏3، ص‏62 .
10) همان، ج‏3، ص‏62 .
11) همان، ص 61- 62 .
12) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 466 .
13) جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص‏345 .
14) محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، (بیروت، دار احیاء التراث العربى)، ج‏45، ص‏134 .
15) نساء/59 .
16) پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
17) الكوكب الدرى، ج‏1، ص‏196 .
18) بحار الانوار (پیشین)، ج‏45، ص‏110- 111 .
19) همان، ج‏45، ص‏133 .
20) همان، ج‏45، ص‏58، ومعالى السبطین، ج‏2، ص‏88 .
21) بحار الانوار، (پیشین)، ج‏45، ص‏46 .
22) همان، ج‏45، ص‏61 .
23) همان، ج‏45، ص‏179 .
24) مثل بقره/155 و . . . .
25) بحارالانوار، (پیشین)، ج‏45، ص‏115- 116 .
26) همان، ص‏116 .
27) میزان الحكمة، ج‏1، ص‏4 .
28) همان .
29) ریاحین الشریعة، (پیشین)، ج‏3، ص‏62 .
30) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182 .
31) زیارت نامه حضرت زینب علیها السلام .
32) بحار الانوار، ج‏45، ص‏154 و ص‏115 .
33) همان، ص‏134 .
34) همان، ج‏45، ص‏108 و ص‏110 .