فلما دخلت النسوة دار يزيد لم يبق من آل معوية و لا ابى سفيان احد الا استقبلهن بالبكاء و الصراخ و النياحة على الحسين (عليه السلام) چون آن مصيبت زدگان وارد حرم شدند تمام زنان معاويه و ابى سفيان آن اسيران را استقبال كردند ليكن همه لباسهاى فاخر ملوكانه در بر داشتند خود را به حُلَل آراسته بودند همين كه مخدرات را به آن حالت با لباسهاى كهنه و صورتهاى پوست انداخته و بدنهاى كبود شده ديدند همگى رقت كرده بناى گريه و نوحه نمودند و القين ما عليهن من الثياب و الحلى و اقمن الماتم عليه ثلثة ايام و آنچه زر و زيور و لباس فاخر داشتند همه را ريختند و بر غريبى و مظلومى ايشان ناله كردند سه روز در حرم يزيد اقامت ماتم بود ليكن ارباب مقاتل مى نويسند كه هر چند هند خواست عليا مكرمه را وارد اطاق و ايوان مفروش بنمايد آن مخدره قبول نكرد و مى فرمود چگونه روى فرش و زير سايه بنشينم و حال آنكه با چشم خود ديدم بدن چاك چاك برادرم روى خاك مقابل آفتاب افتاده همان در صحن خانه نشست اسيران در گرد وى جمع شدند فرمود سر مطهر برادرم را بياوريد آوردند پس آن مخدره مقنعه از سر كشيد گيسو پريشان كرد يك دست سر برادر و با يك دست بر سر و سينه مى زد و نوحه مى نمود و مى فرمود اى زنها اين برادرم بود كه ظهر روز عاشوراء ميان ميدان كربلاء غريب و تنها ايستاده بود و مى فرمود.
يقول يا قوم ابى على البر الوصى و فاطم امى التى لها التقى و الناقل
منوا على ابن المصطفى بشربة تحيى بها اطفالنا من الظما حيث الفرات سائل
قالوا لا ماء لنا الا السيوف و القنا فانزل بحكم الادعياء فقال بل اقاتل