ام البنین (سلام الله عليها) مادر مهتاب

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

خورشید همواره در چشمان مادرانی طلوع می ‏کند که به دور دستها خیره شده‏ اند و برای فرداها مردان و زنانی می ‏پرورانند تا در زمین، این امانت الهی، جانشینی آسمانی باشند.
دامان تربیت مادران مهد پرورش انسانهای پاک و خدایی است و ما با نگاهی درس ‏آموز از زندگانی این مادران توشه معرفت ‏برمی ‏چینیم.
یکی از مادران برجسته تاریخ «ام‏ البنین، فاطمه کلابیه‏» است که زندگی او مالامال از عشق به ولایت و امامت‏ بوده و در تربیت فرزندان دلیر و شجاع و با ادب چون عباس بن ‏علی(علیهما السلام) بسیار موفق بوده است.
تولد و رشد او در خاندان با اصالت و شجاع، صفات و ویژگیهای فردی این بانو و صبر و بردباری در خانه امامت و تربیت فرزندانی که همگی پیرو امام خویش بوده و تا آخرین لحظات زندگی خویش دست از ولایت نکشیده ‏اند و پیام ‏رسانی و مبارزه سیاسی این بانوی کریمه همه و همه نشان از مجد و عظمت وی دارد.
اینک پژوهشی کوتاه در زندگی این پاک بانوی عرب داریم تا از زلال صفات او قطره ‏ای معرفت ‏یابیم و خویش را در مسیر کمال قرار دهیم.

از قبیله خورشید
«حزام بن ‏خالد بن ‏ربیعة بن ‏وحید بن‏ کعب بن‏ عامر بن ‏کلاب‏» (1) پدر ام ‏البنین است مردی شجاع و دلیر و راستگو که از صفات ویژه او اکرام به میهمان و منطق قوی اوست. تاریخ ویژگیهای این مرد بزرگ را به مناسبتهای گوناگون چون جریان خواستگاری ام‏ البنین و ازدواج حضرت علی(علیه السلام) ذکر می ‏کند.
مادر بزرگوار ام ‏البنین، «ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن‏ عامر بن ‏جعفر بن ‏کلاب‏» (2) است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگیهای خاص این بانو است.
در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانواده‏ های شریف و اصیل عرب بوده‏ اند و به واقع مصداق بارز «شجره طیبه (3) » می ‏باشند شجره ‏ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتیجه این درخت پاک همانا عباس بن ‏علی و عثمان و لبید شاعر و ابوبراء بن‏ عامر و ... بوده‏ اند.
پیامبر گرامی فرمود: ای مردم! برحذر باشید از سبزه‏ زاری که بر روی مزبله (منجلاب) می‏روید. سؤال شد از حضرت: سبزه ‏زاری که بر مزبله بروید چیست؟
حضرت فرمود: زن زیبارویی که در خانواده پلید و نادرست رشد کرده باشد. (4)
از این‏ روست که علی بن ‏ابی طالب(علیه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن ‏ابی طالب که در علم «انساب‏» معروف بود و ذهن و سینه ‏اش گنجینه ‏ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده می ‏فرماید:
«زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» (5)
و عقیل در پاسخ برادر گفت:
«با ام ‏البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاع تر از پدران و خاندان وی نیست.»
و سپس در مورد جد مادری ام‏ البنین، ابوبراء عامر بن‏ مالک، که در آن روز از جهت دلاوری و شجاعت کم‏ نظیر بود می ‏گوید:
«ابوبراء عامر بن‏ مالک جد دوم فاطمه کلابیه از شجاعت در میان قبایل عرب بی ‏نظیر است و کسی را شجاع تر از او جز حضرتت نمی‏ شناسم از این ‏رو او را بازی‏ کننده با شمشیرها (ملاعب الاسنة) می ‏نامند.» (6)
گویی نگاه نافذ علی از مرز زمانها عبور کرده و کربلا را با همه سختی هایش می‏ بیند و برای یاری حسین(علیه السلام) از امروز در پی مادری شجاع از خاندان شجاع و دلیر است تا فرزندی چونان عباس، پدر فضیلتها، به دنیا آورد و او یاریگر حسین در کربلا باشد.
در خاندان و تبار پاک ام ‏البنین چند ویژگی مهم وجود دارد که همگی در وجود عباس(علیه السلام) به ظهور رسید و او را مانا کرد.
الف: شجاعت و دلاوری که در کربلا زیباترین چهره خویش را نمایاند.
ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگانی 34 ساله عباس بن ‏علی به وضوح دیده می‏ شود.
ج: هنر و ادبیات که ام‏ البنین از «دایی‏» خویش لبید شاعر به ارث برده بود و فرزند عزیزش عباس(علیه السلام) از مادر ادیبه خود. [البته شاعران دیگری در این خاندان می ‏زیسته ‏اند.]
د: ایثارگری و احترام به حقوق دیگران که نمود آن در عشق به ولایت و امامت متجلی شد.
ه: وفا و پایبندی به تعهدات.
مهمترین درسی که از ازدواج حضرت علی(علیه السلام) و ام ‏البنین، می ‏آموزیم داشتن معیارهای منطقی و صحیح در انتخاب همسر آینده است.
اگر جوانان ما معیارهای اخلاقی و معنوی را جایگزین معیارهای مادی و ظاهری کنند زندگی مشترک آنها با سعادت و سلامت ‏خانوادگی توام خواهد بود. ملاکهای مادی و صوری ناپایدار بوده و به زندگی رنگ سبز عشق و محبت نمی‏ بخشد و با از دست دادن یک امتیاز مادی پایه ‏های زندگی ‏ای که با آن‏ها بنا شده است ‏سست ‏شده و فرو ریختن سقف خانواده حتمی خواهد بود.
چنانچه رسول رحمت(صلی الله علیه و آله و سلم) می‏ فرماید:
«کسی که با زنی به خاطر مال او ازدواج کند خداوند او را به حال خود وا می‏ گذارد و کسی که به خاطر زیبایی زنی با او ازدواج کند در او مسایل ناخوشایند می ‏بیند و آنکه به خاطر دین زن با او ازدواج کند خداوند مال و زیبایی را هم برای او قرار می ‏دهد (جمع می‏ کند بین امتیازات.)» (7)

صحیفه صفات
آنچه در آدمی الگویی کامل برای نسلهای آینده می ‏سازد وجود صفات نیک و اخلاق برجسته در صحیفه وجود آنان است.
شاید بتوان گفت مجموعه صفات ام ‏البنین در ضمن یک جمله زیبا و مختصر از زبان شهید ثانی، زین ‏الدین، ذکر شده است آنجا که این عالم فرهیخته و اندیشمند می‏ گوید:
«ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت ‏بوده و نسبت‏ به اهل بیت(علیهم السلام) معرفت و محبت‏ خالص و شدید داشته است و نزد آنان مقام و منزلت ‏بالایی داشت.» (8)
در این عبارت ابعاد شخصیتی ام ‏البنین، با ظرافت ‏خاصی مطرح شده است که به این ظرایف می ‏پردازیم:

دانش و دانایی
از ویژگیهای مهم زندگی انسانهای برجسته، علم و دانش آنان است که بسان نوری درخشان جدا کننده حق از باطل است و سرچشمه جوشان این نعمت الهی علمی است که از خداوند متعال، معلم اول، آموخته و می‏ آموزند.
زندگانی ام‏ البنین همواره با بصیرت و نور دانش همراه بوده است و این ویژگی والا در جای جای کتب تاریخی ذکر شده است و ما را با عظمت این بانوی عالمه و فاضله آشنا می ‏سازد.
علاقه ام ‏البنین به اهل بیت(علیهم السلام) و بصیرت دینی او به امامت ‏به قدری بود که در باره او می ‏نویسند:
برای عظمت و معرفت و بصیرت ام ‏البنین کافی است که او هر گاه بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد می ‏شد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت می‏ کرد و از صمیم قلب با آنها برخورد می ‏کرد چونان مادری مهربان و دلسوز. (9) او همسرش را تنها همسر نمی ‏دانست که قبل از همسر او را امام و «ولی‏» خویش می ‏داند و همچنین به این دو بزرگوار، حسنین، به جهت عشق به امامت و ولایت و به خاطر اتصال آنها با ولی خویش اینچنین محبت و ارادت نشان می ‏دهد.
یکی دیگر از مظاهر بصیرت و بینش این بانو که مبتنی بر علم و معرفت اوست جریان صحبت او با «بشیر» است. «بشیر» پس از واقعه کربلا به مدینه باز می ‏گردد و از وقایع جانسوز کربلا و کربلایی ها برای اهل مدینه سخن می‏ گوید. مورخان می ‏نویسند:
پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام‏ البنین را ملاقات می ‏کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام‏ البنین پس از دیدن وی می ‏گوید:
از حسین(علیه السلام) مرا خبر بده.
بشیر می‏گوید: عباس را کشتند.
ام‏البنین باز می‏گوید: از حسین(علیه السلام) مرا خبر بده. و به همین ترتیب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او می ‏دهد. ام‏ البنین با صبر و بصیرتی بی ‏نظیر می‏گوید:
«یا بشیر اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین(علیه السلام). اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین(ع).»
ای بشیر خبر از [امام من] اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله الحسین(علیه السلام) باد.
و آنگاه که بشیر خبر شهادت مولا و امام او، حسین بن‏علی(علیه السلام) را می ‏دهد آهی کشیده و با دنیایی از غم و اندوه می ‏گوید:
آه که بندهای (رگهای) قلبم را پاره پاره کردی. (10)
این نهایت‏ بینش و بصیرت و علم و دانایی است که محور زندگی فردی امام و مولای او باشد. کمال بندگی و عبادت نیز همین است که آدمی خود و تعلقات خود را در جهت‏ خواست محبوب ازلی، خداوند یکتا، فدا کرده و از آنها بگذرد.

بینش و بینایی
افق فکری و نگرش ام ‏البنین آنقدر بالا و والاست که فرزندانی چون عباس را که خود یگانه دهر بود قربانی آرمانها و اندیشه ‏های آسمانی امام و مولای خویش، حسین(علیه السلام)، می ‏کند و اگر آه و سوزی برای مظلومیت می ‏کشد آهی است‏ بر مظلومیت ‏حسین(علیه السلام).
علامه مامقانی در کتاب تنقیح المقال می ‏نویسد:
علاقه و ارادت او [ام ‏البنین] به حسین(علیه السلام) به علت امر امامت ‏بود و اینکه به فرض سلامت‏ حسین مرگ چهار فرزند برومندش را بر خود آسان و قابل تحمل می ‏دانست نشانه بالا بودن درجه ایمان اوست و من او را از نیکان به حساب می ‏آورم. (11)
تبلور این عشق به ولایت و پیروی از امام و پیشوا تا مرز از دست دادن جان خود و عزیزان در وجود فرزندان برومند و دلیر این بانوی ولایی بود. به ویژه عباس بن‏ علی که فرزند بزرگ او بوده و بیشتر صفات مادر را داراست.

بر کرانه وفا
فاطمه کلابیه بنا به نقل تاریخ دومین یا سومین همسر علی بن ‏ابی طالب(علیهما السلام) بوده است. آنچه در زندگی مشترک این دو بزرگوار مطرح است‏حس وفاداری به یکدیگر و احترام متقابل می ‏باشد.
وقتی عقیل به خواستگاری ام‏ البنین برای مولایش علی بن ‏ابی طالب آمد با حرام بن‏ حالد، پدر او، در این باره صحبت کرد و «حرام‏» با کمال صداقت و راستگویی گفت: «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه‏ نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه‏ نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»
عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت:
امیرالمؤمنین از آنچه تو می ‏گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد.
پدر ام‏ البنین از عقیل مهلت‏ خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت‏ سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت:
«زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می ‏دانند.»
وقتی پدر ام‏ البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام‏ البنین را شانه می‏ زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می ‏گفت:
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ‏ام. نهرهای روان و میوه‏ های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می ‏درخشیدند و من به آن‏ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می‏ کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان ... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می ‏شد که چشمها را خیره می ‏کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می ‏شنیدم ولی او را نمی ‏دیدم گفت:
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست ‏بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است.»
پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ‏ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:
«دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل‏ القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می ‏کنی. مردی که مورد اطاعت امت‏ خود است. از او صاحب 4 فرزند می ‏شوی که اولین آنها مثل ماه چهره‏ اش درخشان است وسه تای دیگر چونان ستارگانند.»
پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن ‏خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت:
آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) می ‏دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لایق این خانه می ‏دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی ‏بینی پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت:
ای «حزام‏» به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت ‏به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس او را به علی بن‏ ابیطالب، مولایم، تزویج کن. (12)
اگر چه خواب حجت نیست و جهت امور مهمی مثل ازدواج نمی‏ توان تنها به خوابها اکتفا کرد ولی راهنمای خوبی برای رسیدن به مقصود می‏ باشد اگر بیننده خواب مهذب باشد و طهارت ظاهری و باطنی را حفظ کند و اندیشه ‏های شیطانی و خطورات ذهنی پراکنده نداشته باشد خوابهای او دارای تعبیر و تاویل مناسبی خواهد بود. ام ‏البنین از شخصیتهایی بود که این طهارت را داشته و همواره در رفتار و کردار خویش راه صحیح و مناسب را پیش می ‏گرفته است و از این رو رؤیای او به این زیبایی لباس واقعیت و حقیقت می‏ پوشد و چهار پسر برای سید عالمیان علی(علیه السلام) می ‏آورد که یکی قمر بنی‏ هاشم می ‏شود و دیگران نیز ستارگان آسمان ولایت و امامت هستند.
اینگونه ازدواج آسمانی این دو بزرگوار صورت می‏گیرد و در طول زندگی مشترک همواره اطاعت و احترام و تکریم و ملاطفت در مورد فرزندان علی(علیه السلام) از سوی ام ‏البنین مشهود بوده است.
در هنگام شهادت مولا علی بن ‏ابیطالب(علیه السلام) فرزند بزرگ ام ‏البنین، عباس بن‏ علی، کمتر از15 سال سن داشت و همراه با برادرانش که کوچکتر از وی بودند در دوران کودکی پدر بزرگوار خویش را از دست داده و غبار یتیمی بر سیمایشان نشسته بود.
این زن فداکار و ایثارگر جوانی و نیروی خویش را صرف تربیت و حفظ فرزندان خانه ولایت نموده و چونان گذشته خود را وقف فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نیز می ‏کرد و بسان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آنها بود.
وفاداری ام ‏البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی(علیه السلاک) با آنکه جوان بوده و از زیبایی ویژه نیز برخوردار می‏ باشد تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نمی‏کند. این همسر شهید ایثارگونه به تربیت فرزندان علی(علیه السلام) مشغول بوده و بذر عشق و محبت و ایثار در وجود آنها می ‏افشاند.

نگرش سیاسی
از ویژگی های بسیار مهم ام‏ البنین توجه به زمان و مسایل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا از مرثیه ‏خوانی و نوحه ‏سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلائیان را به گوش نسلهای آینده برساند.
ام‏ البنین برای عزاداری هر روز به همراه عبیدالله (فرزند عباس بن‏ علی(علیه السلام)) به بقیع می‏رفت و نوحه می‏خواند و گریه می ‏کرد و این اشعار را می‏ خواند:
یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد ووراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد (13)
«ای آنکه عباس را دیدی در حالی که بر گروه ضعیفان حمله می‏ کرد و دنبال او از فرزندان حیدر (علی(علیه السلام)) جنگاورانی بودند که هر یک دارای یال و کوپالی بودند.»
و آنگاه که در عزای فرزندان شجاع و دلیر خود می‏گریست می‏ گفت:
«دیگر مرا ام ‏البنین مخوانید زیرا که به یاد شیران بیشه می‏ اندازد (این نام) مرا.
من پسرانی داشتم که به نام آنها مرا ام ‏البنین می ‏خواندند اما دیگر فرزندی (پسری) ندارم.»
خواندن اشعار برای عزاداری گاه جنبه ‏های دیگری دارد. ام‏ البنین با این اشعار هم حماسه کربلا و شجاعت پسران خود و مظلومیت ‏حق را به مردم زمان خود و آیندگان معرفی می‏ کرد و هم تاریخ کربلا را واگویه می‏ کرد و در قالب عزاداری و مرثیه‏ سرایی نوعی اعتراض به حکومت وقت می ‏کرد و مردم که اطراف او اجتماع می‏ کردند نسبت ‏به عمال بنی ‏امیه متنفر و منزجر می‏ شدند.
به راستی وقتی قبر مطهر عباس(علیه السلام) و برادرانش در کربلاست چرا ام‏ البنین به بقیع می‏ رود؟ آیا به این نیست که مردم در آنجا اجتماع می ‏کنند؟ و آیا به خاطر این نیست که بزرگان اسلام و پیشینه اسلامی مردم در این خاک خفته ‏اند و در آنجا مردم به یاد حماسه‏ های جوانمردان صدر اسلام می ‏افتادند؟
مسئله مهم دیگر اینکه چرا فرزند عباس، عبیدالله، را همراه خود می ‏برد؟ آیا این عمل برای این نبود که نسل آینده را نسبت ‏به حقایق آگاه و بینا کند؟ آیا این یک تربیت ‏سیاسی نبود؟ آیا او در صدد این نبود که پیام عاشورا را به مردم ابلاغ کند و پرچمدار این پیام‏ رسانی همانا فرزند علمدار حسین(علیه السلام)، عبیدالله، نباید باشد؟ ام ‏البنین، این شجاع ترین زن بنی‏کلاب، که از پیام‏آوران کربلاست چونان زینب، دختر علی(علیه السلام)، رسالتی بر دوش دارد و اکنون به انجام آن رسالت مهم و ویژه همت می‏ گمارد. گفتنی است که عبیدالله بن ‏عباس به همراه مادرش لبابه در کربلا حضور داشت و سند زنده ‏ای برای بیان وقایع عاشورا بود.

عروج عرشی
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام ‏البنین رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت‏ خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فدایی ولایت و امامت ‏بودند و هر 4 تن در در کربلا قربانی آرمانهای «ولی‏» و «امام‏» خویش شدند و بدین وسیله بر صحیفه تربیت ام ‏البنین امضای سبز مولای متقیان علی(علیه السلام) قرار گرفت.
پس از کربلا بار رسالت ‏سیاسی و اجتماعی خویش را به دوش گرفت و پیامهای مهم کربلا را به فرداها صادر کرد و ارزشهای معنوی این حماسه عرفانی را زنده نگاه داشت.
همسر شهید، مادر چهار شهید و طلایه‏ دار پیام‏ آوران کربلا پس از زینب(سلام الله علیها) که لحظه لحظه عمر خویش را با خدای خود معامله کرد و لحظه ‏ای خطا و انحراف در زندگی وی راه نیافت در سال 70 ه.ق دار فانی را وداع گفت (14) و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن(علیه السلام)، و فاطمه بنت‏ اسد و دیگر چهره ‏های درخشان شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) به خاک سپرده شد.
اگر چه جسم او در خاک است اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وی نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله انسانهایی تربیت ‏شده ‏اند که در تاریخ مانا و ماندگار خواهد بود.
______________________________________________
1- قمر بنی‏ هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص‏9.
2- همان، ص 10.
3- قرآن کریم، سوره ابراهیم / 24.
4- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 14، ص‏29.
5- قمر بنی‏ هاشم، مقرم، ص 15.
6- تنقیح المقال، علامه مامقانی، ج‏3، ص 70 با ترجمه.
7- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 14، ص‏29.
8- قمر بنی‏ هاشم، مقرم، ص‏16.
9- همان، ص‏16.
10- تنقیح المقال، ج‏3، ص 70 و منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، ص‏226.
11- تنقیح المقال، ج‏3، ص 70.
12- مولد عباس بن‏علی(علیه السلام)، محمد علی الناصری، صص 38 -36.
13- ریاحین الشریعه، ذبیح ‏الله محلاتی، ج‏3، ص 294 و تنقیح المقال، ج‏3، ص 70.
14- محدثات شیعه، دکتر شهلا غروی نایینی، ص‏53. 

دیدگاه‌ها   

+1 #1 پاسخ: ام البنین (سلام الله عليها) مادر مهتابعباس 1389-03-05 07:10
سلام بر ام البنین مادر حضرت عباس علیه السلام
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page