میهمان بهشت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

گویا آسمان مدینه رنگ و بوی عزا گرفته. ام ‏البنین‏ (سلام الله علیها) در بستر غنوده و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد می ‏آورد. خاطراتی که یادآور گذشته پرفراز و نشیب اوست.
اولین خاطره ‏ای که در ذهنش نقش می‏ بندد، زمانی است که عقیل او را برای برادرش امیرالمؤمنین علی ‏علیه السلام خواستگاری کرد و گفت:
علی (‏علیه السلام) همسری می‏خواهد که از او فرزندی جنگجو و تک‏ سوار پدید آید، پسری که قهرمان عرب لقب گیرد. و آن زن کسی نبود جز فاطمه کلابیه; آری فاطمه!
فاطمه‏ ای که می‏خواست جای خالی فاطمه سفرکرده را برای علی‏ علیه السلام و کودکان داغدارش پرکند. و گیسوان زینب ‏(سلام الله علیها) را به جای مادر مهربانش زهرا(سلام الله علیها) شانه بزند و دست نوازش بر سر و روی حسنین‏(علیهما السلام) بکشد و ام‏ کلثوم ‏(سلام الله علیها) را مادرانه در آغوش گیرد.
از این پس او بانوی خانه ‏ای می‏شد که انوار لاهوتیش تا فراسوی ملکوت کشیده شده بود و گذرگاه فرشتگان و ملائک مقرب درگاه حق بود و قدسیان عالم بالا، فوج فوج برای تبرک جستن از این وجوده ای نازنین هبوط می‏کردند.
آری فاطمه قدم به خانه ‏ای می‏گذاشت که داغ فراق فاطمه‏(سلام الله علیها) زخمی عمیق و جان‏سوز در دل یتیمانش پدید آورده بود و زینب‏(سلام الله علیها) در دوران کودکی خانه ‏دار کوچک این سرای بهشتی شده بود.
و علی‏ علیه السلام چه عاشقانه او را فاطمه خطاب می‏کرد، ولی وقتی نام فاطمه‏(سلام الله علیها) از زبان علی ‏علیه السلام در خانه طنین ‏انداز می‏شد، اشک غم در چشمان زینب حلقه می‏زد و رنگ از رخسار حسین‏ علیه السلام می‏ پرید و قلب او با دیدن این صحنه‏ های جانسوز شرحه شرحه می‏شد. او از علی‏ علیه السلام خواست تا او را با این نام نخواند. زیرا نام فاطمه‏(سلام الله علیها) داغ یتیمان فاطمه‏(سلام الله علیها) را زنده می‏کرد. و آن‏گاه که عباس ‏علیه السلام، عبدالله ‏(علیه السلام) و عثمان‏ (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام)، زمین خاکی و عرش الهی را غرق در شادی و سرور کردند او را ام‏ البنین‏(سلام الله علیها) خواندند و چه نیکو نامی:

مادر پسران!
پسرانی که بارها و بارها آنان را فدائی حسین‏ علیه السلام خوانده بود. حسین‏ علیه السلام که با هر لبخندی، او را جانی دوباره می‏بخشید و روح بی‏ تابش را آرامش می‏داد.
او به یاد آورد زمان تولد عباس ‏علیه السلام را; آن هنگام که علی ‏علیه السلام دستان او را غرق بوسه کرد و بی ‏قرار گریست و در پاسخ علت‏ بی‏ قراری و اشک فرمود: این دست‏ها روز عاشورا در راه فرزندم حسین ‏علیه السلام جدا خواهد شد.
و بارها از زبان زینب‏(سلام الله علیها) شنیده بود که چگونه عباس ‏علیه السلام وفا و ادب را شرمنده خویش کرد و با دستان فتاده ‏اش حماسه ازلی آفرید.
نیز زمانی را به یاد آورد که کاروان زخمی اسراء به مدینه بازگشتند. او کنار قبر رسول‏ خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، زینب‏(سلام الله علیها) را در آغوش فشرد و پیش از همه از مولایش حسین ‏علیه السلام پرسید; زانوان زینب‏(سلام الله علیها) سست‏ شده، قلبش فرو ریخت و گریه امانش را برید و فریاد برآورد: «حسین‏ علیه السلام را با لب تشنه سر بریدند» و زمانی را به یاد آورد که سپر خون ‏آلود عباس ‏علیه السلام را از میان چادرش بیرون آورد و مقابل دیدگان اشکبار ام‏ البنین نهاد; در این لحظه آن‏چنان قلبش به درد آمد که بی‏هوش در خاک غلطید.
پس از آن، دیگر بقیع رنگ تلخ سکوت را بر خود ندید. ندبه‏ های ام‏ البنین‏(سلام الله علیها) دوست و دشمن را به فغان وا می‏داشت و زمین و آسمان را به لرزه می ‏انداخت.
حال، پس از تمامی شدائد و سختی‏ های روزگار، لحظه وصال نزدیک است.
عباس‏ علیه السلام با بال‏های گشوده در میان دروازه بهشت ایستاده و ورود مادرش را انتظار می‏کشد زهرا(سلام الله علیها) و علی ‏علیه السلام با تبسمی شیرین بر لب، چشم بر آسمان دوخته ‏اند. حسین‏ علیه السلام با عبایی سپید بر دوش، در میان خیل ملائک برای دیدارش لحظه‏ شماری می‏کنند.
ام‏ البنین‏(سلام الله علیها) با قلبی آرام چشم از این دنیای فانی فرو می‏بندد و به سوی آسمان معبودش پرمی‏گشاید و یقین دارد که بهشت و تمامی ساکنان افلاکیش حضور سبز او را می‏طلبند. 

دیدگاه‌ها   

+1 #1 پاسخ: میهمان بهشت غدیر آل کبود 1390-02-26 23:48
باسلام در خواست عضویت سابت دارم بیجار آل کبود غدیربیجار آل کبود حاج سید حسن زمانی دو شنبه مورخه 1390/2/27
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page