اين همه تاكيد، چرا؟

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

علاوه بر پاداش ‏زيادتر و تاءكيد بيشتر نسبت به زيارت قبر حسين بن على (ع)، از نظر مناسبت هاى زمانى هم آن فوق العادگى، كاملا محسوس است.همانگونه ‏كه شيعيان آن حضرت، در هر مناسبت و مجلس و محفلى - حتى مراسم شادى و جشن هم - از حسين ياد مى‏كنند و ياد او رانمك هر مجلس مى‏دانند، ائمه ‏هم نسبت به زيارت او - از دور يا نزديك - اينگونه اصرار و تاءكيد داشته ‏اند.


درروايات مربوط به زيارت هم، در هر فرصت و مناسبتى، در تمام ايام‏ و فصول سال، در همه حالات سفر و حضر، غم و شادى ، اعياد و وفيات، شبهاى قدر، مبعث، فطر،نيمه شعبان، غدير، عاشورا، و ...دستور يه زيارت حسين بن على(ع) داده‏اند.و بيش از همه ائمه و حتى رسول خدا، به زيارت سيدالشهدا تاكيد شده است.
اينها براى چيست؟مى‏ توان گفت براى اين است كه، عاشوراى حسين و حادثه كربلا، ( سمبل ) است.
همچنانكه مخالفت‏ و دشمنى دشمنان هم، بيش او همه، با نام و ياد و مزار مظلوم كربلا بوده است چرا كه كربلا در نظرشان سمبل مقاومت بوده است.
البته بايدبه تاريخ نگاه كرد، تا هم عمق تاءثير عاشورا را در سرنوشت اسلام‏و مسلمين دريافت، و هم ميزان خصومت دشمنان را با اين (مزار) و ( تربت )، شناخت.تبلور درخشان خط ائمه، در حركت عاشورا بود و كينه توزى شديد دشمنان حق و اهل بيت هم، در مخالفت با آن حضرت، و اثرات شهادتش انجام مى‏گرفت.حتى سالها بعد از نابودى امويان هم، بخش عظيمى از جامعه، همچنان دچار ضايعات و عوارض و آثار سوء تبليغات‏ و تعليمات مسمومى بود كه در آن دوره خفقان و در آن ( هزار ماه سياه ) ايجاد شده بود.
تشويق موكدبه زيارت كربلا، در جهت خنثى كردن و محو نمودن هر چه بيشتر آن ضايعات و سموم بود.
كربلا، از يك سو،سمبل مظلوميت آن پيشوايان عدل بود، و از سويى، مظهر دفاع بزرگ آل على و عترت پيامبر، از اسلام و قرآن، حتى به قيمت جانهاى عزيز و گرانقدرو قتل عام هاى شگفت و هولناك.
توجه و روى‏ آوردن به مزار سيد الشهدا، در واقع تكرار و يادآورى همه روزه‏و همواره حق و مظلوميت و تكليف و تعهد بود، تا دلها به آن جهت و آن سو، تمايل پيدا كند و امت اسلام، ( كربلايى ) شود و فكر و ذكر و نشست و برخاست و آغاز و انجام شيعه، همواره ( حسينى ) گردد.
خداونداگر براى زيارت كربلاى حسين، پاداش هزار حج و عمره مى‏دهد، چون حج هم به بركت عاشورا باقى مانده است.حج را هم حسين زنده كرد.حيات اسلام در سايه خون پاك شهيدان كربلا بود.اگر نامى و سخنى از پيامبر و كعبه و قبله و وى و دين و قرآن مانده است، به بركت وجود حسين و خون و شهادت اوست.
اسلام، مديون‏ سيد الشهداء است.از اينجاست كه مى‏گوييم:كربلا، همه چيز ماست، چون اساس دين را حفظ كرد.
مگر نه اينكه ‏امويان، كمر به هدم اسلام بسته بودند؟! مگر نه اينكه برنامه‏ هاى ضد اسلام رجعت طلبان، در راستاى ارزشهاى جاهلى، يكى پس از ديگرى احيا مى‏شد؟مگر نه اينكه آل اميه، اسلام را به بازيچه گرفته بودند و خلافت اسلام را همچون توپى ميان خود دست به دست مى‏گرداند؟! مگر نه اينكه حسين بن على فرمود:
در شرايطى كه ‏امت اسلامى به والى و زمامدار ناپاك و نالايقى همچون ( يزيد ) گرفتار شده است، ( فعلى الاسلام السلام ) بايد با اسلام خداحافظى كرد و با دين، بدرود گفت؟! بنابر اين، حركت عاشورا، پيش از آنكه يك نهضت شيعى و در جهت احياى حق آل محمد باشد، يك حركت اسلامى و براى نجات دين خدا بود، كه در آستانه زوال و نيستى قرار داشت.
پس كربلا، تنها مربوط‏به شيعيان نيست، بلكه قبله گاه همه مسلمين است، چرا كه فسق علنى يزيد و بدعتها و تحريفها و ستمها و اسلام زدايى ‏هاى بنى ‏اميه،ازنظر اهل سنت هم مطرود و محكوم است و ايستادن در مقابل آن رجعت فاحش يك عمل ارزشمند!... سخن خود حسين، اين بود كه اگر استوارى و استقامت دين جدم با مرگ من است، پس:اى تيغ ها بياييد فر فرق من فرود...ان كان دين محمد لا يستقم الا بقتلى يا سيوف خذينى.
آن همه تاءكيد،براى آن است كه حسين، اسلام را زنده كرد و خون او، بقاء دين را بيمه نمود.و .... پيامبر، در وجود حسين، تداوم يافت.
حديث معروف:
( حسين‏ منى و انا من حسين ) شايد يكى از معانى‏اش اين باشد كه همچنان كه حسين از من است، من هم از حسينم، يعنى اگر نام من و دينم و كتاب آسمانى‏ام، حيات وابديت يافته است.به بركت حسين است و من نيز از حسينم.پس، چون‏ كربلاى حسين، مظهر و سمبل و اسوه است، مزار او نيز چنين است و زيارت قبرش هم، بيش از همه مورد سفارش پيشوايان دين است.