امام حسين(ع) در انديشه مسيحيت

(زمان خواندن: 22 - 44 دقیقه)

رود خوني كه از شهيدان كربلا بر صحراي طف جاري شد، فرات حقيقتي گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگي را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگي سيراب كرد. در اين مسير از نخستين مسيحي حق جويي كه روياروي يزيد در كاخ سبز بر او شوريد تا در عصر ما، كم نيستند مسيحياني چون «جرجي زيدان»، «جرج جرداق» و ده ها مسيحي حق جوي ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در «اهل بيت پاك پيامبر(ص)»، در «محراب شهادت علي(ع)» و در «صحراي خونين كربلا» يافته اند و در اين باره آثاري پديد آورده اند.

«آنتوان بارا»، آن مسيحي عاشقي است كه سال هاي بسيار از دوران جواني خود را صرف تحقيق و بررسي پيرامون زندگي و قيام امام حسين(ع) كرده است تا حقايق مربوط به اين شخصيت عظيم تاريخ را از زاويه نگاه خود و از زبان انجيل و پيامبر الهي، عيسي(ع) بيان كند. او پس از ساليان بسيار پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاريخ اسلام، دست به نگارش كتابي زده است كه در نوع خود و از زبان يك مسيحي بي نظير است. وي در اين پژوهش تطبيقي- به نام «حسين در انديشه مسيحيت»- كه رويكردي تحقيقي، ادبي و عاطفي دارد، با استفاده از نظريات اسلام و مسيحيت و بامهارتي ستودني، زندگي و شهادت حضرت عيسي از ديدگاه مسيحيت و زندگي و شهادت امام حسين(ع) از ديدگاه اسلام را مقايسه كرده است. در اين تحليل ها نكات جالب و بديعي به چشم مي خورد كه براي هر مسلمان منصفي شگفت انگيز و خواندني است.
كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» اولين بار در سال 1978 به رشته تحرير درآمد اما نويسنده از آن تاريخ به بعد و در اثر مطالعات بيشتر، اضافات و ملحقات زيادي به آن افزود و چاپ چهارم آن را در ماه هاي اخير منتشر كرد، اين كتاب تاكنون به 17 زبان ترجمه شده و در 5 دانشگاه نيز براي دوره هاي تكميلي كارشناسي ارشد و دكتري مورد تأييد قرار گرفته است و قرار است چاپ چهارم آن بزودي به فارسي ترجمه و منتشر شود.
آنتوان بارا كه سوري الاصل و ساكن كويت است خود نويسنده اي توانا واديبي باذوق است و علاوه بر كتاب فوق 15جلد كتاب ديگر نيز به رشته تحرير درآورده كه بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان مي باشد. وي همچنين روزنامه نگاري است حرفه اي كه اخيراً چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي اش را آغاز كرده ، او در مجلات و روزنامه هاي معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است.
وي هفته گذشته براي نخستين بار در زندگي خود به ايران سفر كرد تا در كنفرانس ابن ميثم بحراني شركت كند و همين امر فرصت مناسبي فراهم آورد تا با دعوت از او براي ديدار از مؤسسه كيهان- كه ديدار نخست او از يك مؤسسه مطبوعاتي در ايران بود- پاي صحبت هاي شنيدني اش درباره امام حسين(ع) بنشينيم. «بارا» به اتفاق همسرش متواضعانه دعوت ما را پذيرفت و پس از ملاقات با مدير مسئول و بازديد از قسمت هاي مختلف كيهان در نشستي صميمي وبي آلايش به تمام سؤالات خرد و كلان ما پاسخ گفت. چهره بشاش و خندان، تواضع بغايت ستودني او، و صداقتي كه در سخنانش موج مي زد ما را برآن داشت تا از پرسيدن هيچ سؤالي فروگذار نكنيم، امري كه باعث شد گفت وگوي ما به مدت 3 ساعت و تا ساعت 11 شب به طول انجامد، بدون آنكه خستگي و ملالي از سخنانش حس كنيم. در اين گفت وگو، چنان راحت و صميمي و بي تكلف و با صفاي باطن با ما سخن گفت كه نفوذ كلامش را بر دل هايمان حس مي كرديم و مطمئن بوديم كه آنچه مي گويد برآمده از دل و احساس اوست.
گرمي سخنان و شور و اشتياق او درباره امام حسين(ع) و ديدگاه هايش درمورد حضرت براي ما چنان بود كه گويا در برابر يك شيعه عاشق و مجذوب و سرمست نشسته ايم، البته خود او هم اين احساس ما را تأييد مي كرد و مي گفت در كشورهاي عربي به من «مسيحي شيعه» مي گويند. عشق او به تشيع، آن چنان بالا بود كه در لابه لاي صحبت هايش هرگاه نام حسين را برزبان مي راند بلا فاصله تعبير «عليه السلام» را بعد از آن مي آورد.
«آنتوان بارا» تشيع را بالاترين درجات عشق الهي معرفي مي كند و امام حسين(ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نمي داند بلكه متعلق به همه جهانيان مي داند و او را با عبارت «حسين گوهر اديان» معرفي مي كند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها مي رساند كه «حسين عليه السلام در قلب من است».
وي در اين گفت گو از عشق خود به علي(ع) نيز سخن مي گويد و اينكه تاكنون 25بار نهج البلاغه را به طور كامل خوانده و هربار نكات جديدي از آن كشف كرده است و من با خود مي انديشم كه علي(ع) چقدر در ميان ما شيعيان مظلوم است كه اكثر ما حتي يك بار هم نهج البلاغه را به طور كامل مرور نكرده ايم!!
آنچه در پي مي آيد نخستين بخش گفت وگوي مفصل کیهان با «آنتوان بارا» است كه از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد.

كيهان: به عنوان اولين سؤال ابتدا مختصري درباره خانواده، زندگي، تحصيلات و فعاليت هاي اجتماعي خودتان صحبت كنيد.
بارا- من آنتوان بارا در سال 1943 ميلادي در سوريه متولد شدم. داراي چهار برادر و سه خواهر و همين طور چهار فرزند به نام هاي: طلال، مريم، فيصل و يوسف هستم. اجداد من در اصل از منطقه نجد عربستان هستند كه از سال هاي دور به سرزمين شام مهاجرت كرده اند. خانواده ما از طبقه متوسط پيشه وران بودند و نياكان و همين طور پدرم همگي به شغل نجاري و ساختن ابزار و آلات مورد نياز كشاورزان اشتغال داشتند. تحصيلات ابتدائي من در مدرسه متعلق به مسيحيان كه مدرسه اي خصوصي بود صورت گرفت. در دوره راهنمائي، همراه برادرم حبيب به يك مدرسه دولتي منتقل شديم ما نخستين دانش آموزان مسيحي بوديم كه به اين مدرسه قدم گذاشتيم چون فقط دانش آموزان مسلمان به آن مدرسه مي رفتند.
در اولين جلسه درس تعليمات ديني اسلامي، معلم ما را به اتاق مجاور برد و گفت نيازي نيست كه شما در اين درس شركت كنيد و مي توانيد نمره ديني تان را براساس نمره درس عربي بگيريد. وقتي موضوع را با پدرمان در ميان گذاشتيم او گفت شما بايد در درس تعلميات ديني اسلامي شركت كنيد و با ساير اديان آشنا شويد و عادت كنيد كه از فرهنگ اسلامي هم بياموزيد و ما به عنوان اعراب مسيحي از همان تمدن و فرهنگ سيراب مي شويم و در يك محيط فرهنگي، زندگي مي كنيم و لذا نبايد از هر آنچه كه مربوط به مسلمانان است و با آنان زندگي مي كنيم ناآگاه باشيد و بدين ترتيب ما پس از گفت وگوي پدر با معلم مربوطه، در درس ديني هم شركت كرديم و اينچنين بود كه پدرمان زمينه آشنايي ما را با اسلام فراهم كرد. در دوره دبيرستان نيز رشته ادبي را برگزيدم و در سنين پايين و از همان دوران دبيرستان كار مطبوعاتي را آغاز كردم. پس از مهاجرت به كويت اولين بار به عنوان نويسنده ورزشي در روزنامه «اخبار الكويت» مشغول به كار شدم. از آن تاريخ به بعد در بخشهاي مختلف مطبوعاتي اعم از ورزشي، فرهنگي، اقتصادي، هنري و محلي به نويسندگي و يا سردبيري در روزنامه ها و نشريات مختلف مشغول بودم كه امسال چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي خود را آغاز كردم.
در زمينه تأليف نيز اولين كتابم را در سنين جواني بنام «الحسين في الفكر المسيحي» به رشته تحرير درآوردم. البته خودم نمي دانم چگونه اين كتاب دشوار را نگاشتم و هر وقت آن را مي خوانم تعجب مي كنم كه چگونه فعاليت فكري خود را با اين كتاب آغاز كردم البته نگارش اين كتاب راهگشاي نوشتن 15 كتاب ديگر در زمينه هاي ادبي شد.

كيهان: در عرصه اجتماعي در حال حاضر مشغول چه كار و فعاليتي هستيد؟
بارا: من الان مدير تحريريه مجله هفتگي شبكه الحوادث كويت هستم كه در زمينه هنري، اجتماعي، فرهنگي و حقوقي فعاليت مي كند و البته با برخي مجلات و راديوها نيز همكاري دارم منتها محور كارهايم در خصوص نگارش كتاب هاي ادبي و رمان است. كتابي هم از 25 سال پيش در دست نگارش دارم با نام «زينب صرخه اكملت مسيره » (زينب فريادي كه مسير امام حسين(ع) را كامل كرد) اما هنوز آن را به پايان نبرده ام چون احتمال مي دهم همچون كتاب برادرش حسين(ع) در نيايد.
كيهان: درباره نحوه آشنايي تان با اهل بيت پيامبر(ص) و بخصوص امام حسين(ع) برايمان صحبت كنيد. اين آشنائي از كجا و چگونه شروع شد و اساساً چه اتفاقي افتاد تا شما به اين فكر بيفتيد درباره امام حسين(ع) كتاب بنويسيد؟
بارا: كاملاً اتفاقي بود... آنچه درباره واقعه كربلا خوانده و شنيده بوديم بسيار اندك و مختصر بود. زماني كه خيلي جوان بودم و در مطبوعات كويت مشغول بكار شدم روزي به اتفاق يكي از دوستان خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد شيرازي رسيدم و او از من پرسيد آيا از كربلا چيزي مي داني؟ گفتم همين را مي دانم كه جنگي ميان يزيد و حسين(ع) رخ داده است. گفت: آيا با ابعاد اين جنگ آشنا هستي؟ گفتم خير. او چند كتاب از جمله كتاب مقتل الحسين مقرم را به من داد تا بخوانم. من وقتي آن مقتل را شروع به مطالعه كردم نكاتي در حاشيه آن نوشتم. پس از يك ماه خدمت آقاي شيرازي رسيدم.
او پرسيد كتاب را خواندي؟ گفتم بله و در حواشي آن نكاتي را يادداشت كرده ام. شش ماه بعد، ايشان خواستند كه آن حواشي و يادداشتها را ببيند. من به خدمت ايشان دادم و او گفت اين نكات و يادداشتها، ارزش آن را دارد كه به صورت يك كتاب درآيد، چون در آنها نكاتي غير از آنچه مسلمانان شيعه و سني نوشته اند وجود دارد. زيرا اين نكات توسط يك مستشرق ناآگاه از تقدس شخصيت مورد نظر كه تاريخ را فقط از ديدگاه مادي بررسي مي كند و از جنبه معنوي آن غافل مي شود نوشته نشده است. شما به عنوان يك مسيحي عرب كه در بطن تمدن اسلامي زندگي مي كنيد، آنچه را نوشته ايد متفاوت مي بينم من به ايشان گفتم: من سن و سالي ندارم كه بخواهم اين ايده هاي فكري را جمع آوري و نگارش كنم و كار دشواري است. او گفت تو كار را شروع كن خدا به بركت حسين(ع) كمكت مي كند. و من عملاً كار را شروع كردم اما هر بار كه دست به قلم مي بردم سختي كار را بيشتر حس مي كردم، چون كاري بود كه باعث مي شد عده اي راضي شوند و گروهي ديگر ناخرسند گردند. بخصوص آنكه كثرت منابع و شروحات و جزئيات متناقض تاريخي، طوري بود كه احساس مي كردم دارم در ميدان مين قدم مي گذارم و در عرصه اي وارد مي شوم كه اختلافات عقيدتي و مذهبي، سابقه اي ديرينه از روز سقيفه تا روز واقعه كربلا دارد و در اين بين عده اي طرفدار و عده اي مخالف آن هستند.
بطور مثال برخي همچون ابن قيم جوزي مي گويد بزرگترين اشتباه، قيام حسين بود در حالي كه ديگر مورخان حركت حسين را حركتي عقيدتي برمي شمارند. از اين رو من به اهميت پرداختن به اين موضوع از نگاه يك مسيحي عرب پي بردم زيرا نه مسلمان بودم تا تحت تاثير عاطفي واقعه قرار گيرم و نه يك مستشرق كه به روحانيت و معنويت حادثه توجه ندارد و فقط جنبه مادي موضوع را مورد نظر دارد. من براي نگارش كتاب به صدها منبع و مصدر مراجعه كردم و مدتها به مطالعه و پژوهش پرداختم و هربار كه دست به قلم مي بردم دچار تاثر مي شدم و بارها نوشته هايم را تجديد مي كردم تا اينكه متن مورد نظر را به رشته تحرير درمي آوردم. وقتي پس از 5سال تحقيق كار نگارش را شروع كردم با خود مي گفتم بايد آن را تكميل نمايم و احساس مي كردم نيرويي نامريي مرا به اين كار ترغيب مي كند و اكنون پس از 32سال از نگارش كتاب، علي رغم تجربه مطبوعاتي و تجربياتم در زمينه نگارش و تاليف كتاب، حس مي كنم ديگر قادر نيستم كتابي همچون اين كتاب تاليف كنم و اين كتاب چيزي غير از آن 15كتاب ديگرم است و همواره مايه مباهات من تا ابد بوده و خواهد بود. زيرا تاثير و واكنش زيبا و مثبتي در پي داشت و اين اقدام، تاملي عقلاني در مساله كربلا بود و بنظرم مي رسد توانسته ام در زمينه ارائه تحليل و ديدگاه جديد، حق مطلب را ادا كنم.
كيهان: صحبت از كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» كرديد. مايليم درباره ويژگي هاي اين كتاب برايمان صحبت كنيد.
بارا: ويژگي اين كتاب در اين خلاصه مي شود كه شيوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چيزي است كه تاكنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است. بسياري اذعان داشتند كه اين كتاب بي طرفانه نوشته شده است.
از ويژگي هاي مهم كتاب اين است كه من در آن به مقايسه شخصيت حسين و عيسي بن مريم عليهماالسلام و نظرات، مواضع، اقدامات، سخنان و كيفيت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بي محابا از مرگ در راه عقيده پرداخته ام ]بر طبق عقيده مسيحيان، حضرت عيسي مصلوب و شهيد شده است كه البته اين نظر با ديدگاه قرآني ما انطباق ندارد[ من شباهت فراواني ميان شخصيت حسين(ع) و شخصيت عيسي به عنوان يك شهيد و نه يك پيامبر، يافتم.
من در انجيل و كتابهاي ديگر مربوط به زندگي و مقتل حسين(ع) تحقيق زياد كردم و دريافتم تشابه بسيار زياد و باورنكردني در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقيده و كيفيت حفظ عقيده ميان عيسي و حسين(ع) وجود دارد كه چيز جديدي بشمار مي رفت من اين موضوع را به تفصيل تحليل كردم كه آن دو عزيز چرا با ميل و خواست خود مرگ را پذيرا شدند و بخصوص حسين شهيد(ع) در شرايطي كه زمينه رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيوي فراهم بود و او اگر اندكي از خود انعطاف نشان مي داد و خواسته معاويه و يزيد را اجابت مي كرد، مي توانست جان خود را از كشته شدن نجات دهد. اما او براساس آيه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله (همگي به سوي ميدان جهاد) حركت كنيد، سبكبار باشيد يا سنگين بار و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد كنيد» (توبه/41)، به حركت شگفتي دست يازيد. او به هيچ يك از امتيازات و تطميع ها توجه نكرد حال آنكه دنياپرستي و حب مال و جاه و مقام همه جا بيداد مي كرد. او همه اينها را ترك كرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوي شهادت برد در حالي كه مي دانست همه اينها در راه عقيده است.
كيهان: شنيده ايم شما كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» را در چاپ چهارم آن به گونه اي متفاوت از چاپهاي قبلي و به شكل پربارتر و غني تري منتشر كرده ايد در اين مورد توضيح دهيد.
بارا: در چاپ چهارم، آنچه را كه مسلمانان و شخصيت هاي سني و شيعه درباره اين كتاب نوشته اند و در مطبوعات منتشر شده، آورده ام. همچنين گزارش و مسائل مربوط به محاكمه و ممنوعيت انتشار اين كتاب در كويت را اضافه كرده ام و نيز 50تصوير از آثار هنري هنرمندان ايراني و عرب را كه بيانگر سير شكل گيري حادثه كربلاست به آخر كتاب افزوده ام و از همه مهمتر منابع جديد و متعددي را در كتاب ذكر كرده ام كه در چاپهاي قبلي وجود نداشت. بطور كلي چاپ چهارم حاصل 20سال مطالعه مجدد و تحقيق و بررسي عميق تر و تلاش براي غني سازي كتاب بود كه الحمدلله بصورت قابل قبولي منتشر شد.
كيهان: جريان محاكمه و ممنوعيت كتاب چه بود؟
بارا: مساله محاكمه، مساله اي عجيب بود. من در كتاب، عبارتي را در مورد حاكميت عثمان بر ولايات اسلامي و نحوه مديريت او و شورش مردم عليه او به نقل از معتبرترين منابع موجود در كتابخانه هاي كويت آوردم اما در سال 1986(65شمسي ) احضاريه اي از طرف دادگاه كويت برايم آمد مبني بر اينكه شما درباره عثمان عبارتي را از خود ساخته و پرداخته و در كتاب آورده ايد. من براي اثبات نادرستي ادعاي آنان، دهها منبع و كتاب را كه اين عبارت در آنها ذكر شده بود ارائه دادم و گفتم آنچه ذكر كرده ام مساله بسيار روشن و علني است حتي جالب تر اينكه من تعابير تندتر از آنچه را در كتاب خود نقل كرده بودم در مجله العربي متعلق به وزارت تبليغات كويت ديدم كه با همان مضمون و با لحني شديدتر در مورد عثمان نوشته بود. ولي با اين همه اين استدلالها چون قصدشان اين بود كه به هر قيمتي از انتشار كتاب جلوگيري كنند، لذا جريمه اي 50ديناري وضع كردند و حكم به ممنوعيت انتشار و نيز مصادره كتاب دادند. من تمام دلايل تاريخي و اسناد موجود را كه بالغ بر 150صفحه مي شد به دادگاه تجديد نظر هم ارائه دادم ولي قاضي تجديد نظر حتي زحمت باز كردن آن اسناد و منابع را- كه از كتابهاي اهل سنت بود- به خود نداد و چشم بسته حكم دادگاه بدوي را تاييد كرد. غرض ورزي او كاملا براي من ثابت بودو مي دانستم كه او با سلفي ها پيوندي دارد.
من بعدها پي بردم كه هرچه مربوط به شيعه است مورد محاكمه قرار مي گيرد تا بنحوي از انتشار آن جلوگيري شود. بالاخره كتاب من در سال (65 ش) در ليست سياه قرار گرفت و ممنوع گرديد.
من هم تصميم گرفتم كه از چاپ مجدد كتاب خودداري كنم و از آن تاريخ به مدت 20 سال به بازنگري و ويرايش و افزودن اضافات ديگر پرداختم. به طوري كه در 2 سال اخير فقط به امور صفحه آرايي و چاپ و حروفچيني آن مشغول شدم تا چاپ جديد از هر نظر بي نقص و ايراد باشد.
كيهان: واكنش ها و بازخوردهاي تاليف كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» چگونه بود؟
بارا: پس از 3 ماه از انتشار كتاب، يكي از افراطيون سلفي، كتابي با نام «يزيد اميرالمومنين» در رد كتاب من نوشت. وي از پيروان فرقه ضاله اي بود كه با امكانات فراوان در جهت تشويش و گمراهي افكار ناب اسلامي و شيعي تلاش مي كند. او براي چاپ كتابش به همان چاپخانه اي مراجعه كرد كه كتاب حسين در آن چاپ شد. مسئول چاپخانه براي خلاص شدن از شر او گفت بايد كتابت اجازه نشر داشته باشد و از اين كار سر باز زد. پس از گذشت يك سال متوجه شديم كه آن كتاب در عربستان منتشر شده است.
اين كتاب سراسر ناسزا و افترا به حسين (ع) بود كه با تاثيرپذيري از افكار ابن جوزي نگاشته شده بود.
غير از آن كتاب هاي ديگري هم منتشر شد كه در لابلاي آنها از اين كتاب كم و بيش انتقاد شده بود. همچنين در برخي مطبوعات چه در گذشته و چه در حال مطالبي جسته و گريخته در نقد اين كتاب به چشم مي خورد كه همه اين انتقادها از سوي برخي مسلمانان افراطي صورت مي گرفت.
اما از جنبه ايجابي، بسياري از مسلمانان چه شيعه و چه سني، وجود چنين كتابي را تحسين كردند و ابراز داشتند كه روح همبستگي و تقريب و بي طرفي در آن مشهود است. از نظر آنان رعايت اعتدال و حد وسط و دوري از هرگونه غرض ورزي از ويژگي هاي كتاب بوده است آنان تاكيد داشتند كه در كتاب هيچ تعصب و طرفداري و غرض ورزي مشاهده نمي شود زيرا غرض ورزي و پيروي هواي نفس تباهي راي و انديشه را بدنبال دارد. كساني كه به ديده تحسين نگريستند مي گفتند روش كتاب روشي بي طرفانه و عقلاني است كه در آن بسياري از مبالغه ها و بزرگ نمايي ها وجود ندارد.
منتقدين هم مي گفتند هر آنچه در كتاب آمده صحيح نيست و هيچ كدام از اين شباهت هاي ذكر شده در كتاب ميان عيسي (ع) و حسين(ع) واقعيت ندارد و اگر شباهت هايي وجود دارد امري تصادفي بوده است.
عموماً پس از انتشار اين كتاب، انتقادها و تحسين هاي بسياري را شاهد بودم اما نسبت انتقادها به تحسين ها بسيار اندك بود.
كيهان: واكنش علماي مسلمان و نيز كشيش ها و علماي مسيحي به اين كتاب چگونه بود؟

بارا: در ميان مسلمانان عموماً علماي شيعه و گروهي از علماي اهل سنت واكنشي مثبت و عقلاني از خود نشان دادند و گفتند كتابي تحليلي، زيبا و خواندني است كه در آن اصل بي طرفي رعايت شده. علماي شيعه جملگي كتاب را حاوي ايده اي جديد و نظريه و تحليل نو و بديع مي دانستند اما برخي از سلفي هاي تندرو و افراطي مطالب اين كتاب را ناصحيح دانستند و اظهار داشتند محتواي كتاب بيانگر عقيده شيعه و نظرات آنان است. اما كشيشان و علماي مسيحي همگي واكنشي ايجابي و مثبت از خود نشان دادند و اين كار را تحسين كردند و حتي عده اي از آنان از انتشار چنين كاري بسيار خوشحال شدند زيرا اعتقاد داشتند كه اين اقدام تلاشي در جهت تقريب و وفاق ميان اديان است و تقريب عمل اولياء و انبياء مي باشد. بطور كلي كساني كه انتقاداتي داشتند، انتقاد خود را بدون دليل و سند و مدرك بيان مي كردند و من شاهد بودم كه اين انتقادات برخاسته از تعصب و غرض ورزي است .
تعصب و هواي نفس آنان آنقدر پررنگ بود كه نمي خواستند بينديشند كه نواده پيامبر (ص) چرا دست به چنين حماسه اي زد و چرا با وجود همه آن امتيازات و تطميع ها، خود و خانواده اش را به خطر انداخت آيا به دنبال اهداف شخصي بود. اگر هدفش شخصي بود بايد دنبال فرمانروايي در دنيا و رفاه مي رفت و خود را به خطر نمي انداخت. ولي ما مشاهده مي كنيم پس از گذشت قرن ها و آمدن نسل ها پس از نسل ها، آرمان و راه او مورد تقديس واقع مي شود و ميليون ها انسان با تكريم و احترام از او ياد مي كنند آيا اين همه، جز يك كار سحرانگيز الهي است؟
به من انتقاد مي كردند مگر تو مسلماني كه درباره حسين(ع) كتاب نوشته اي؟ به آنان مي گفتم چگونه مي توان در برابر شخصيتي چون حسين آن سلاله پيامبر(ص) و علي(ع) و زهرا (س) دچار شيفتگي و شگفتي نشد كه در كارنامه او هيچ نشانه اي از سستي و ذلت نمي يابي و اين تنها من نيستم كه شيفته حسين هستم. گاندي را ببينيد كه به عنوان يك هندو اظهار مي دارد اگر مي خواهي پيروز شوي بايد در خط حسين حركت كني و نيز مي گويد من از حسين آموختم كه مظلوم باشم تا پيروز شوم. آيا اين هندو ، مسلمان بود كه چنين اظهاراتي بر زبان آورده ، يا جبران خليل جبران آن شخصيت مسيحي بزرگ در مورد حسين(ع) مي گويد: حسين چراغ فروزان تمامي اديان است و من او را چنين توصيف كرده ام كه حسين گوهر جاودانه و هميشگي اديان است و او گوهر دين واحد مي باشد.
كيهان: از ميان الگوهاي ديني مسلمانان بويژه شيعيان چطور شد كه امام حسين(ع) و حضرت زينب (س) را براي نوشتن كتاب انتخاب كرديد و آيا در مورد ساير ائمه بويژه علي(ع) هم مطالعات و تاليفاتي داشته ايد؟
بارا: سوال خوبي كرديد. من در كتاب عبارتي را بيان كرده ام با اين مضمون كه اسلام سرآغازش محمدي و استمرارش حسيني بود و قيام كربلا آغازش حسيني و تداومش زينبي بود. خداوند در هر برهه اي از زمان عده اي را برمي انگيزد تا دلها را مجدداً احيا كنند. حسين (ع) جزو آن احياگراني است كه با حركت خود بسياري از مردگان را احيا كرد. من با تمام احترام و تقديسي كه نسبت به ساير ائمه (ع) دارم خصوصاً در مورد امام علي (ع) - كه ما مسيحيان عرب بسيار او را دوست داريم و تقديسش مي كنيم- عرض مي كنم جنبشي را كه حسين«ع» بوجود آورد جنبشي آشكار در تاريخ بود و تأثير خود را در دلهاي مردم گذاشت.
جرقه اي كه در كربلا شعله ور شد تبديل به چراغي فروزان در طول تاريخ گشت اما چلچراغهاي موقت و مقطعي را كه معاويه و يزيد برافروختند همگي خاموش شدند. الان شما در مورد قبر يزيد چه مي دانيد؟ چه كسي قبر او را مقدس مي شمارد كه در يكي از محله هاي دمشق تبديل به مزبله و جولانگاه گربه ها شده است اما چند متر آن طرف تر مقام راس الحسين كه سر مبارك امام«ع» در آنجا قرار گرفته بود محل تكريم و احترام و تقدس مسلمانان شده است. اين در عين احترام من به ساير ائمه«ع» انگيزه پرداختن من به حسين«ع» شد.
البته در مورد امام علي«ع» بايد بگويم همزمان با مطالعاتم در باره امام حسين«ع» نهج البلاغه را هم مطالعه مي كردم و تاكنون 25 بار اين كتاب شريف را خوانده ام و در هر بار خواندن، نكاتي را كشف كرده ام و من در مقالات خود و حتي در كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» از سخنان امام علي«ع» استفاده كرده ام و تاكنون مقالاتي هم درباره شخصيت ايشان به نگارش درآورده ام.
كيهان: شما پس از مطالعه گسترده و عميق در تاريخ اسلام و نهضت حسيني به چه تعريف و ذهنيت مشخصي از امام حسين«ع» رسيده ايد. به عبارت ديگر تعريف شما از حسين«ع» چيست؟ و او را چگونه يافته ايد؟
بارا: تعريف من از حسين همان عبارات كوتاه و مشخصي است كه درباره حسين«ع» در كتاب آورده ام. من او را به عنوان گوهر جاودانه و هميشگي اديان توصيف كرده ام. او را به عنوان شهيدي معرفي نموده ام كه داراي جاه و جبروت فرعون و كسري نبود اما متواضع بود و براي حفظ دين و حركت در مسير جدش حركت خود را آغاز كرد. او ابتدا از گفت وگو با معاويه و يزيد شروع كرد اما روش گفت وگو براي هدايت دشمنان مؤثر واقع نشد. او با اينكه مي دانست كشته مي شود اما خويشتن را در راه عقيده به خطر انداخت و با سپاهي 70 نفري در برابر سپاه 70 هزار نفري عبيدالله- به تصريح منابع تاريخي- به سمت كوفه خارج شد تا حركت و جنبشي در بدنه جامعه ايجاد كند.
حماسه حسين«ع» تنها مختص سني و شيعه و مسلمان نيست بلكه متعلق به هر مومني است چنانكه در حديث آمده «ان لقتل الحسين حراره في قلوب المومنين لاتبرد ابدا» در اين حديث نگفته في قلب المسلم. بلكه هر انسان آزاده اي كه به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مي شود و لذا جهانيان و انديشمندان وقتي از سيره حسين آگاه مي شوند شيفته آن مي گردند. همانطور كه شيفته راه و مسلك علي ابن ابيطالب«ع» شده اند.
كيهان: شما در كتاب خود اشاره كرده ايد كه حضرت مسيح«ع» از آمدن حسين«ع» به كربلا خبر داده و درباره ايشان پيشگوئي كرده است آيا در مورد اين ادعا استنادات و دلايل محكم داريد؟
بارا: بله استنادات و دلايل من همه برگرفته از انجيل است. برطبق آنچه در تاريخ آمده مسيح از كربلا ديدار كرد و به بني اسرائيل فرمود هركس كه حسين«ع» را دريابد به ياري اش برخيزد عده اي در اين روايت تاريخي تشكيك دارند اما ما هيچ شكي در آن نمي بينيم زيرا حضرت عيسي«ع» داراي معجزاتي بود و مرده را زنده مي كرد و بيماران صعب العلاج را شفا مي داد و لذا آيا برايش دشوار بود كه درباره آينده پيشگوئي كند و بگويد شهيد پس از خودش كيست؟
كيهان: شما كه در زندگي و سخنان امام حسين«ع» تحقيق وسيع كرده ايد، كدام جنبه از ابعاد شخصيت ايشان بيشتر مورد توجه شما بوده است؟
بارا: سؤال زيبايي است. من در مورد زندگي و حركت حسين«ع» بيشتر به بعد انقلابي شخصيت ايشان شيفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مي كند «اني لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي» من از روي هوسراني و خوشگذراني و براي افساد و ستمگري قيام نكرده ام بلكه قيام من براي اصلاح در امت جدم و براي امر به معروف و نهي از منكر و حركت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابي مي تواند كار معجزه آسا بكند اگر هر انساني در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاي پيروزي انقلاب و عزت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين كشور براساس اين فلسفه حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند.
بعد ديگر شخصيت امام حسين«ع» كه مرا شيفته خود كرده، تواضع ايشان در كنار روح انقلابي است اين دو خصيصه نمي تواند در يك شخص جمع شود. تواضع از صفات و ويژگي هاي برگزيدگان خداست او در عين احساس عزت و آزادگي و سرافرازي در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. اين بعد عظيمي است كه از ويژگي امام بشمار مي رود.
كيهان: شما در بخشي از كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» گفته ايد: اگر حسين(ع) از ما مسيحيان بود در هر نقطه اي از زمين پرچمي براي او برمي افراشتيم و در هر سرزميني، منبري قرار مي داديم و مردم را به نام حسين، به سوي مسيحيت دعوت مي كرديم. در مورد اين مساله بيشتر توضيح دهيد:
بارا: شما وقتي شيفته يك شخصيت تاريخي و ديني مي شويد، اين شيفتگي باعث مي شود زبانتان ناخودآگاه درباره او به حركت درآيد. ويژگي هاي حسين(ع) هر انسان مسيحي را به ياد ويژگي هاي پيامبرش عيسي(ع) مي اندازد كما اينكه ويژگي هاي امام علي(ع) چنين مي كند. اين فقط نظر ما مسيحيان نيست بلكه پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود تو شبيه ترين انسانها به عيسي در افكار و روحانيت و معنويات هستي. عبارتي را كه شما ذكر كرديد بدين معني است كه بخاطر شدت شيفتگي، ما آرزو مي كنيم كه اي كاش حسين از ما بود چنانكه عيسي از ما بود تا در هر شهري بيرقي را به نام او برافرازيم و به نام او به مسيحيت دعوت كنيم زيرا مسيحيت ديانتي روحي و معنوي و توام با گذشت و پرهيز از خشونت بود. من قبلا در پاسخ سؤالي مبني بر اينكه چرا حسين(ع) به كارزار رفت گفتم حركت حسين، حركتي خشونت آميز نبود بلكه فداكردن جان و ايثار خون خود بود. او اگر در خانه خود مي نشست، هيچ اتفاقي برايش نمي افتاد. در عين حال برخي فرقه هاي گمراه همچون مرجئه و منافقان و چاپلوسان حكومت، چنين تبليغات مي كردند كه اختلافي ميان يزيد و حسين بر سر حكومت و قدرت بوجود آمده است.
ما مسيحيان جاي پاي حمار حضرت مسيح را مورد تعظيم و ستايش قرار مي داديم اما شما بارگاه حسين و آثار و بركات و ميراث حسين(ع) را داريد ولي نديده ايم كه از آنها بهره برداري شايسته بكنيد حسين تنها يك مرحله تاريخي نيست بلكه حركت آزادي انسان است. او يك اصل و اساسي دائمي و جاودانه است و بسياري از مسلمانان هنوز رمز و راز تداوم قيام حسين(ع) و تاثير آن بر دلها و جانها را كشف نكرده اند.
كيهان: هرچند شيعيان و مسلمانان در طي قرن هاي متمادي عشق فراوان به امام حسين(ع) نشان داده اند اما شما در يكي از مصاحبه هايتان با يك مجله عربي گفته ايد شما قدر حسين(ع) را نمي شناسيد. به نظر جناب عالي، به عنوان يك محقق مسيحي آيا اين مقدار از عشق و ارادت، توانسته حق آن امام را ادا كند و اصولا چگونه مي توان قدر حسين را دانست و چه كارهايي مي بايست انجام مي شده كه نشده است؟
بارا: معرفت حسين(ع) و راه و قيام او نبايد فقط در تكرار وقايع اين حماسه محدود شود و از درك عظمت آن غفلت گردد. منظور من از اين جمله كه شما قدر حسين را نمي دانيد اين است كه شما ميزان و حجم تعاليم و آموزه هاي بجامانده از حركت حسين(ع) و سازوكار تعامل با دنيا و دين را كه او آموخته است، نمي شناسيد. او به ما ياد داده كه نبايد بر سر منافع مادي به جنگ و نزاع و چالش بپردازيم يا دنيادوستي را به حساب عقيده معنوي بگذاريم.
منظور اين است كه بايد به آموزه هاي حسين(ع) را كه عبارت است از دوري از دنياپرستي، پرهيز از حرص و آز نسبت به زرق و برق دنيا و نيز مردم دوستي و عمل به سيره و سنت پيامبر، توجه كنيم يعني اينكه قلبا و قالبا (هم از لحاظ روحي و هم از لحاظ رفتارهاي ظاهري) حسيني باشيم و نبايد فقط به ظواهر و وقايع ظاهري كربلا اكتفا نماييم بلكه بايد حماسه حسين را در فكر و انديشه و عمل پياده كنيم و به نمايش بگذاريم و به اهميت آن شناخت پيدا كنيم و به ديگران منتقل نماييم. غربيها اگر شخصيت حسين(ع) را بشناسند قطعا شيفته او خواهند شد، زيرا غرب داراي اصول و مباني اي است كه حقوق بشر را براساس آن پايه ريزي كرده و بر طبق آن سمبل هاي معنوي را تقديس مي كند و لذا عدم معرفت به ماهيت و جوهره نهضت حسيني، ما را در اعمال و كارهاي ظاهري و صوري و يا افراط در ظواهر شكلي متوقف خواهد كرد. نبايد اينطور باشدكه هرسال در زماني معين كارهايي را بطور كليشه اي انجام دهيم و سپس جمع كنيم تا سال آينده و موضوع را فراموش نماييم بلكه بايد بطور مداوم در طول سال بياد بياوريم كه حسين(ع) چه كرد و كار او براي چه بود؟ زيرا آنچه را كه او انجام داد مافوق هرگونه توصيف و تمجيد است.
پس من عرض مي كنم علي رغم اينكه حسين عليه السلام شخصيتي مقدس براي شما شيعيان و مسلمانان است اما شما آنطور كه بايد، قدر او را نشناخته ايد و به آموزه ها و نهضت او در عمل بي توجهي كرده ايد. چرا كه وظيفه شما اين است كه بدانيد چگونه اين امام عظيم الشأن را امروز از طريق بيان سخنان حق و ياري مظلوم و اصلاح جامعه و تحقق عدالت و آزادي ياري كنيد و بر شما فرض است كه با امانت داري كامل خروش حسين(ع) در روز عاشورا را به تمام جهانيان برسانيد و اين امانت داري لازمه اش تعمق در اركان و معنويت حركت انقلابي او و بسنده نكردن به يك سري اعمال ظاهري و ظواهر مربوط به واقعه عاشورا مي باشد.
كيهان: نظر شما در مورد شعاير حسيني و نحوه عزاداري ها و بزرگداشت ها براي امام حسين(ع) و آداب و مراسمي كه در اين رابطه صورت مي گيرد از قبيل سينه زني، زنجيرزني، تعزيه گرداني و غيره چيست؟
بارا: انجام اينگونه مراسم و كارها درست و ضروري است زيرا حادثه كربلا را يادآوري مي كند و به مسلمان اجازه مي دهد كه به درون خود مراجعه كند تا از خويشتن بپرسد آيا درس ها و آموزه هاي حسين در من تاثيرگذاشته است؟ آيا خون او و اهل بيتش ريخته شده تا فقط من يك سري اعمال ظاهري انجام دهم و يا اينكه اهداف ديگري وراي اين مساله بوده است؟
بنظر من اين عزاداري ها، سينه زني ها و حركت دستجات و يادآوري حادثه كربلا همگي كاري مناسب و صحيح براي زنده نگه داشتن و يادآوري حادثه است و اين البته مخصوص مسلمانان نيست و مسيحيان هم در عيد فصح (عيد مختص مسيحيان) برنامه عزاداري دارند اما عزاداري براي حسين در نزد شيعيان چيز ديگري است زيرا فاجعه اي كه براي رهبر آنان حسين بن علي(ع) پيش آمد فاجعه اي بود كه در تاريخ نظير نداشت. درست است كه از نظر ما مسيحيان، عيسي توسط يهود مصلوب شد و آن جنايت در حق او صورت گرفت و صرف نظر از اختلاف ميان انجيل و قرآن در اين مورد، آنچه در سرزمين كربلا براي حسين (ع) پيش آمد در حق هيچ پيامبر و شهيدي اتفاق نيافتاد و وحشي گري هايي كه عده اي وحشي منسوب به اسلام نسبت به پيكر مطهر او انجام دادند اهانت و ظلم و جنايت بود و اگر مسلمانان خود را اصلاح نكنند و به خويشتن مراجعه نكنند اين حادثه ممكن است در هر زمان و مكاني براي آنان اتفاق افتد.
كيهان: شما آيا در مراسم و عزاداري هاي حسيني هم شركت كرده ايد؟
بارا: بله تاكنون در مراسم هاي مختلف كه توسط شيعيان كشورهاي عربي در محرم برپا مي شود شركت نموده و براي عزاداران سخنراني كرده ام.

كيهان: شما در جايي از كتاب خود گفته ايد غرب اگر قيام حسين را بشناسد و با مفاهيم و آموزه هاي والاي آن آشنا شود قطعا از او پيروي خواهد كرد . در اين مورد لطفاً توضيح بيشتري بدهيد.
بارا: عقلانيت غربي گام هاي بلندي در زمينه واقعگرايي برداشته است و صداقت را حس و باور كرده است هر چند برخي اشتباهات و ناروايي ها هم وجود دارد اما به عقيده من غرب اگر با آموزه هاي والاي حسين كه به آموزه هاي عيسي(ع) شباهت دارد آشنا شود، اين شخصيت بزرگ را تكريم و احترام خواهد كرد و از نظر فكري و شايد هم از نظر عقيدتي از او پيروي خواهد نمود. بدين معني كه دوست داشتن و عشق ورزيدن به معني تغيير عقيده دادن نيست و ممكن است صاحب عقيده اي، شخصيتي را كه عقيده اي از جنس ديگر دارد دوست بدارد و او را تكريم كند كه اين امر در اسلام هم وجود دارد و مسلمانان، عيسي و مريم (ع) را تقديس مي كنند اما در عين حال پيامبر (ص) و اهل البيت «ع» را هم فراموش نمي كنند.
پس غرب در صورت شناخت راه و هدف حسين(ع) جذب آن خواهد شد و براساس آن عمل خواهد كرد همچنانكه آموزه ها و تعاليم والاي نهج البلاغه، سازمان ملل را جذب كرده و به حقوق بشر امام علي كه 14 قرن پيش در نامه به كارگزارانش بيان كرده سوق داده است.
كيهان: شما در كتاب خود، امام حسين(ع) را تكميل كننده رسالت پيغمبران دانسته ايد و مقام او را از مقام تمام انبياء برتر و تا حد مقام نبوت حضرت محمد(ص) بالا برده ايد دليل اين نگرش چيست؟
بارا: هنگامي كه دين اسلام بر حضرت محمد مصطفي(ص) نازل شد، او در راه ترويج آن، رنج ها و اذيت هاي فراواني متحمل شد و كفار و ثروتمندان قريش در برابر دعوت او مانع تراشي كردند، چنان كه حضرت فرمود هيچ پيامبري به اندازه من آزار و اذيت نشد. پس از ايشان هم جانشين او يعني امام علي(ع) نيز مسئوليت تفسير و تأويل و تداوم ابلاغ پيام قرآن را برعهده گرفت و در اين راه سختي هاي فراوان ديد و راحتي و آسايش خود را بخاطر اسلام فدا كرد و با دشمنان جنگيد. زماني كه مسئوليت تداوم رسالت پيامبر(ص) به نواده ايشان يعني حسين(ع) رسيد او به خطرات تهديدكننده دين كه موجب تحريف و مسخ آن مي شد، پي برد و دريافت كه تحريف دين تمام فداكاري ها و زحمات جد و پدرش را بر باد خواهد داد و در صورت تداوم اين وضع، آئين راستين اسلام از مسير اصلي خود خارج و دچار انحراف خواهد شد. او بايد دست به حركتي مي زد تا احياگري مجدد در دين مي شد، احياگري اي كه اهميت آن نه در حد نزول قرآن بلكه در حد اقدامات پدرش پس از پيغمبر(ص) بود.
البته اهميت اين احياگري كمتر از نبوت نيست بلكه تكميل كننده آن است و او به عنوان شهيد، داراي رسالت انبياء بود و همان كاري را كرد كه انبياء انجام دادند و با اينكه به او ويژگي هاي انبياء داده نشده بود اما تمام دردها و رنج ها و سختي هاي آنان به او هم واگذار شده بود و او مي بايست دست به حركت و جنبش مي زد تا دين را احيا كند و به نظر من اگر جنبش و حماسه كربلا اتفاق نمي افتاد، تداوم اسلام و ارزش هاي متعالي آن تضمين نمي شد.
كيهان: شما جمله معروفي داريد با اين عنوان كه اسلام سرآغازش محمدي و استمرارش حسيني است در اين مورد بيشتر توضيح دهيد.
بارا: البته اين سخن، خود به تنهايي يك تحليل است و اين همان ادامه پاسخ سؤال پيشين است كه دين اسلام بقا و تداوم پيدا نمي كرد اگر حركت حسيني نبود و لذا تداوم رسالت محمد(ص) منوط به قيام حسين(ع) بود و او بود كه با زلزله اي روحي اركان وجودي امت را به لرزه درآورد و زمينه گمراهي آنان را از ميان برداشت و توانست ارزش هاي دين را مجددا احيا كند و در اثر اين تكان روحي، آئين اسلام توانست درخشان و فروزان به راه خود ادامه دهد. اما يك حقيقت ديگر نيز وجود دارد و آن اينكه قيام كربلا سرآغازش حسيني و تداومش زينبي بود و حضرت زينب(س) نقشي بزرگ را ايفا كرد كه مكمل نقش برادرش بود.
كيهان: ارزيابي شما از نقش حضرت زينب(س) در واقعه كربلا و پس از آن چيست؟
بارا: نقش زينب(س) الهامي از جانب خدا و مطابق با خواست و اراده خدا بود و به هيچ وجه تصادفي و اتفاقي نبود. هدف حسين(ع) از همراه بردن اهل بيت و زنان بني هاشم، جنبه تاثيرگذاري و ابلاغ اهداف اين حركت به مردم بود و زينب آن زن فصيح و بليغ و آن دختر صاحب نهج البلاغه، توانست در راه اسارت، مردم شهرهاي مختلف را بيدار كند و آنان را نسبت به آنچه اتفاق افتاده آگاه سازد و تبليغات مسمومي را كه معاويه و يزيد بر ضد حسين به راه انداخته بودند، خنثي سازد. آنان چنين وانمود كرده بودند كه حسين(ع) مسلماني منحرف است كه از دين خارج شده و بر ضد ولي امر زمان شوريده و به دنبال قدرت و حكومت است.
زينب(س) حتي در مقابل يزيد -كه انساني نادان بود- خروشيد و با فصاحت و كلام شيواي روشنگرانه خود، او را شديدا خرد كرد. دراثر روشنگري هاي فراوان زينب چه در شام و چه در راه بازگشت به مدينه، مسلمانان با عمق فاجعه و عظمت فداكاري برادرش آشنا شدند از اينرو مي توان ادعا كرد كه نقش زينب، كم اهميت تر از نقش برادرش نبوده است.
كيهان: صحبت هاي شما مرا به ياد يك بيت شعر از استاد شهريار انداخت كه بسيار شيرين و شيوا و پرمغز گفته است: بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غيب     ورنه اين بي حرمتي ها كي روا دارد حسين
بارا: بله من هم روي همين معني تاكيد كرده ام و در كتابي با همين مضمون، اين مسائل را آورده ام.
كيهان:  امكان دارد در مورد كتاب «زينب» كه فرموديد آن را هنوز تكميل نكرده ايد، مختصري توضيح بدهيد.
بارا: من نگارش اين كتاب را 27 سال پيش شروع كردم با عنوان «زينب صرخه اكملت مسيره » (زينب فريادي كه تكميل كننده حركت حسيني بود) و بخش عمده اي از آن را نوشتم اما شرايط كاري و روزنامه نگاري -كه مي دانيد هيچ فراغتي را براي انسان باقي نمي گذارد- مرا از ادامه آن بازداشت و الان از كشورهاي مختلف تماس مي گيرند و اصرار دارند كه اين كتاب را كامل كنم و من اميدوارم بتوانم با مطالعه و تجديدنظر در آن، به گونه اي آن را منتشر كنم كه در حد مقبولي همچون كتاب حسين باشد اما خوف آن را دارم كه تا آن حد از مقبوليت نباشد.
كيهان: مظلوميت را در فرهنگ و مكتب حسين(ع) چگونه تحليل و تفسير مي كنيد؟
بارا: سؤال زيبايي است. مظلوميت چهارچوبي است كه حركت حسين(ع) در آن جاي مي گيرد و لذا به او مي گويند حسين مظلوم و هيچ كس جز او مظلوم خوانده نشده است. بايد ديد چرا حسين در زبانها به حسين مظلوم ناميده شده است. دليل آن اين است كه ظلمي كه از ناحيه دوستان يادشمنانش در حق او شد ظلمي عظيم بود. چه آن زمان كه دوستانش از او خواستند به كوفه بيايد و وقتي آمد با انبوهي بي شمار از سپاهيان مسلح و شمشيرهاي آنان مواجه شد و در عمل نسبت به او بي وفائي نشان دادند و تنهايش گذاشتند و چه آن هنگام كه دشمنانش در ميدان نبرد در حق او جفاها كردند و تا مرز كشتن او پيش رفتند و اما كشتن او كشتن يك انسان معمولي نبود. كشتن مظلومانه بود. آنچه آنان در حق او مرتكب شدند و نسبت به پيكر مباركش آن جسارتها را كردند و با اسبها بر روي آن تاختند و سرش را بريدند و لباسش را تكه تكه كردند ، باعث شد كه مظلوميت حسين براثر اين جنايت فجيع شكل بگيرد.
مظلوميت او بخاطر بي حرمتي به پيكر مطهرش بيشتر از مظلوميت او در اثر بي وفائي دوستانش است. مظلوميت او در روي شنهاي دشت كربلا بزرگترين مظلوميت است. دشمنان چرا به كشتن او بسنده نكردند و جسدش را تكه تكه كردند. مگر مثله كردن جسد در تمام اديان آسماني جنايتي بدتر از كشتن نيست؟ اين مظلوميت كه در دل ها و ذهن هاي مردم رسوخ كرده به آنان يادآوري مي كند كه چگونه ياران و دوستانش او را دعوت كردند و از نظر مادي و معنوي در حق او ظلم روا داشتند و چگونه دشمنان هم در ميدان كارزار آن جنايت ها را در حق او روا داشتند و سر مباركش را بريدند و بدنش را به خاك ها ماليدند. جنايتي كه حتي در حق بدترين جانيان صورت نمي گيرد و اين همان مظلوميتي است كه با هيچ بياني قابل توصيف نيست.
كيهان: شما كه سالها عمر خود را صرف تحقيق و مطالعه و نگارش براي حسين(ع) كرده ايد آيا عنايت و بركاتي از اين ناحيه مشاهده كرده ايد؟
بارا: من در اثناي تأليف كتاب «حسين در انديشه مسيحيت»، بركات آن را حس مي كردم. اين بركات عبارت بود از احساس رضا و خشنودي و آرامش و اطمينان روحي و رواني.هر زمان احساس تنگنا و افسردگي و ناراحتي مي كنم فداكاريهاي حسين را بياد مي آورم و در آن حال احساس مي كنم سختي هاي دنيا در برابر آنچه حسين انجام داده و آنچه بر سر او آمده، چيزي نيست. هميشه اين موضوع را بياد مي آورم و شب و روز آموزه هاي كتاب (حسين در انديشه مسيحيت) در برابرم قرار دارد و مدام به آن مراجعه مي كنم و آرامش پيدا مي كنم گويا كه اصلاً من آن را ننوشته ام. هر دفعه كه آن را مي گشايم و بخشي از آن را مي خوانم احساس مي كنم سخن جديدي مي خوانم. بركت، تنها بركت مادي نيست كه در قراردادها و پول و خريد خانه و امور مادي ديگر خلاصه شود اين ها همگي چيزهاي زائدي است كه نه حسين(ع) و نه پيامبر(ص) و نه عيسي(ع) به آن ها اهميت نمي دادند بركت اصلي، بركت روحي و معنوي و رواني است كه مهمترين سرمايه براي انسان است و من توفيق الهي را حس مي كنم و آن را از بركت كتابي مي دانم كه براي حسين نوشته ام چرا كه مظلوميت حسين را به يادها مي آورد و اين يادآوري از مظلوميت او، ثواب عظيمي در پي دارد و اين همان بركت روحي و معنوي است كه من از آن برخوردارم.
كيهان: نقش كربلا و حماسه حسيني را در بيداري ملت ها و مسلمانان چگونه ارزيابي مي كنيد؟
بارا: اولاً حادثه كربلا به آنان مي آموزد كه هدف حسين(ع) از اين ماجرا عبارت بود از قيام در برابر ستم و ستمگران. آن حضرت با اعلام اينكه هرگز چون بردگان و ذليلان تسليم شما نخواهم شد به همگان آموخت كه نبايد راضي به هيچ ظلمي چه در حق خود و چه در حق ديگران شوند. عاشورا يعني حماسه مخالفت با ظلم يعني حماسه آزادگي فردي و آزادمنشي اجتماعي در جوامع انساني. زندگي فقط خوردن و آشاميدن و خوابيدن نيست بلكه زندگي يعني عقيده و جهاد و انسان فاقد عقيده همچون حيواني است كه در كوه و دشت و خيابان بدون هدف و اصول و عقيده مي گردد. واقعه عاشورا با هر بار تكرار حوادث، دستاوردها، نتايج و علل و اهداف آن، الهام بخشي عظيمي در دلها و جانها و احساسات انسانها بجاي مي گذارد. اين الهامات، انسان را وادار به پيروي از آن بزرگوار مي كند و اين احساس را به او مي دهد كه براي تغيير زندگي اش وايجاد تحول و دگرگوني در روند حيات، بايد كاري بكند و كربلا، محك و ملاك تحول زندگي و ديدگاه انسان نسبت به حيات است.
كيهان: در همين سياق آيا فكر مي كنيد پيروزي اخير حزب الله لبنان بر دشمن اسرائيلي داراي نشانه هايي از حادثه كربلا بوده است؟
بارا: بله دقيقاً همين طور است. من مدتي پيش به همايشي در سوريه دعوت شدم و در آن اشعاري را قرائت كردم با اين مضمون كه جواناني غيور در جبهه حق، در مقابل اسرائيل، ايستادند، جواناني كه از انقلاب حسين(ع) الهام گرفته بودند و حركت و جنبش آنان براي مقابله با دشمن همچون جنبش و حركت حسين و اصحابش بود. آنان از شهادت استقبال كردند و خود را از خواري و ذلت بدور داشتند.
آنان در اين اقدام و پايداري خود به سيره حسين(ع) تأسي جستند، و طبعا حمله وحشيانه اي كه به آنان شد عملياتي عادي نبود اما ياري خدا به سوي آنان سرازير شد.
كيهان: شما به عنوان يك اديب و محقق مسيحي كه مطالعات زيادي در تاريخ اسلام به عمل آورده ايد اين واژه ها را چگونه تفسير مي كنيد: مسيحيت، اسلام، تشيع؟
بارا: مسيحيت بخشي از دين واحد كلي است كه خداوند آن را به بشريت فرستاده و آغاز آن از يهوديت بوده و به مسيحيت رسيده و آنگاه با اسلام خاتمه يافته و محمد(ص) خاتم اديان آسماني بوده است. مسيحيت ديانتي صوفيانه و روحاني است و در زماني پديد آمد كه مردم شديداً به مسائل معنوي و روحاني نياز داشتند و لذا عيسي(ع) پيامبر محبت و روحانيت بود. خداوند به او قدرت انجام كارهاي خارق العاده را داد در حالي كه پيامبران ديگر از چنين قدرتي برخوردار نبودند. وقتي آيه «اليوم اكملت لكم دينكم» نازل شد بدين معني بود كه امروز دين كلي واحد با رسالت اسلام، تكميل شد. هر كدام از اديان مسيحي و يهودي در زمان خود داراي معجزاتي بودند. در زمان موسي(ع) سحر و جادوگري رواج داشت. موسي(ع) با معجزاتي متناسب با آن زمان مبعوث شد و عصاي او تبديل به اژدها شد و از داخل سنگ چشمه ها جوشاند. در زمان عيسي(ع) طب و پزشكي رواج داشت و عيسي(ع) مرده ها را زنده و بيماران لاعلاج را شفا مي داد تا معجزه خود را ثابت كند.
در برهه اي ديگر كه زيبائيهاي زبان و فصاحت و بلاغت مقياس عقلي جامعه بود خداوند دين اسلام را فرستاد و قرآن را نازل نمود تا معجزه پيامبر را به آنان اثبات كند. ما اين اديان آسماني را همه از جانب خدا مي دانيم كه در قالب يك دين كلي جاي مي گيرند و در شكل سه رسالت آسماني تجلي يافته اند. اما آنچه اسلام را از آن دوي ديگر متمايز مي سازد اينكه از تعاليمي برخوردار است كه انسان زمان مسيحيت و يهوديت فاقد آنها بود و اسلام آن اديان را با اين تعاليم تكميل كرده است. اسلام استمرار و خاتم و مكمل تمام نواقص اديان ديگر بوده است. در هر حال ما در نهايت، همگي مسلمان هستيم زيرا تسليم يك پروردگاريم و تسليم تورات و انجيل و قرآن هستيم.
اما تشيع، بنظر من عبارت است از بالاترين درجات عشق الهي و طبيعتاً به هر كس كه محب اهل البيت از ذريه محمد و علي عليهما السلام باشد شيعه گفته مي شود و اين مايه مباهات بشريت است و هر شخصي در اين جهان در هر ديني كه باشد بخاطر عظمت پيروي از اهل بيت عليهم السلام و براي محافظت از زيبائيهاي عقيده خود مي تواند يك شيعي باشد.
و جالب است بدانيد كه بخاطر كثرت نوشته ها و مقالات من در مورد شيعه، ديگران مرا مسيحي شيعه مي نامند.
كيهان: شما كه مي فرمائيد من يك مسيحي شيعه هستم آيا اين تعبير في نفسه پارادوكسيكال (تناقض آميز) نيست؟
بارا: من اين تعبير را در مورد خود نگفته ام اما افتخارم اين است كه يك مسيحي شيعه باشم. و البته افراد بسياري از اديان و مذاهب ديگر با من در اين مورد هم عقيده هستند و اين تناقض نيست. تشيع يعني محبت، پذيرفتن، عشق و شيفتگي و اقتدا و پيروي، اين ماهيت تشيع است. يك بار در دمشق در همايشي محمدالرفاعي شاعر سوري، تعبيري در مورد من بكار برد كه خيلي جالب بود. او در مورد من گفت: او دينش مسيحي، هويتش مسلمان، عشقش تشيع و زبانش عربي است. در مورد نخست خوب معلوم است كه من نسل اندرنسل دين مسيحي داشته ام، هويتم مسلمان است زيرا ما شهروند دولت اسلامي هستيم و با هويت و فرهنگ و ميراث جامعه اسلامي بزرگ شده ايم و جزئي از بافت كهن اسلامي جوامع مسلمان بشمار مي آييم. اين مسئله بطوري است كه اكنون مسيحيان و مسلمانان در كشورهاي اسلامي از همديگر شناخته نمي شوند و آداب و رسوم و راه و روش و طرز لباس و زندگي آنها يكسان و متحد است و لذا من از لحاظ هويت و شهروندي، هويت مسلماني دارم.
عشق شيعي هم بدين معني است كه من نمي خواهم به محمدبن عبدالوهاب (بنيانگذار وهابيت) گرايش پيدا كنم. من به حسين عشق مي ورزم و عشقم فقط اوست و حسين يعني تشيع. در مورد زبان هم كه معلوم است زبان مادري ما عربي است. اين اركان چهارگانه بيانگر سعه صدر و انصاف و رويكرد انفتاحي و عدم تعصب ورزي و عصبيت است اما به اين معني نيست كه عقيده خود را انكار كنيم بلكه در عين حفظ عقيده، عقائد و آيين هاي ديگر را هم تقديس و تكريم مي نمائيم.
ما در مسيحيت هر آنچه را كه زيباست بررسي كرده ايم و دريافته ايم كه همه آن زيبائي ها در شخصيت حسين(ع) و امام علي(ع) و پيامبر اكرم(ص) نهفته است اين واقعيت را هيچ كس جز منكران و معاندان نمي تواند ناديده بگيرد و بنظر من بين اين دو مقوله تضاد و تناقضي نيست و هر دو قابل جمع است.


منبع: روزنامه كيهان تاريخ چهارشنبه و پنجشنبه و شنبه (4و5و7) بهمن ماه سال 1385
آنتوان بارا دانشمند مسيحي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page