در کتب تاريخي، نام حضرت رقيه عليها السلام آمده، ولي در بسياري از آنها نامي از ايشان برده نشده است. اين احتمال وجود دارد كه تشابه اسمي ميان فرزندان، امام حسينعليه السلام، سبب پيش آمدن اين مسئله شده باشد. همچنان كه بعضي از كتاب ها به اين مسئله اذعان دارند و بنابر نقل آن ها، حضرت رقيه عليها السلام همان فاطمه صغري عليها السلام است. در چگونگي درگذشت ايشان نيز اختلاف نظر وجود دارد كه در اين جا به اين دو مسئله خواهيم پرداخت.
طرح يك پرسش
زيربنايي از انديشمند فرزانه، استاد محمد محمدي اشتهاردي آغاز مي كنيم.
آيا نبودن نام حضرت رقيه عليها السلام در رديف فرزندان امام حسين عليه السلام در كتاب هاي معتبري چون ارشاد مفيد، اعلام الوري، كشف الغمه و دلائل الامامة طبري بر نبودن چني شخصيتي در تاريخ دلالت دارد؟
پاسخ: با بيان چند مقدمه پاسخ اين پرسش به خوبي روشن ميشود:
1- در عصر زندگاني ائمه اطهار عليهم السلام و در صدر اسلام مسايلي مانند كمبود امكانات نگارشي، اختناق شديد حكمرانان اموي، كم توجهي به ثبت و ضبط جزييات رويدادها، فشار حكومت بر سيره نويسان، دخالت جانب داريها و... سبب بروز بعضي اختلافات در نقل مطالب تاريخي شده است.
2- در اثر تاخت و تازها و وجود بربريت و دانش ستيزي بعضي حكمرانان، بسياري از منابع ارزشمند از ميان رفته است. به همين دليل، اين گمان تقويت ميشود كه چه بسا بسياري از اين اسناد و منابعِ معتبر، در جريان اين درگيري ها، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
3- تعدد فرزندان، تشابه اسمي و موارد همسان، امر را بر تاريخ نويسان مشتبه كرده است كه در همين كتاب نيز به مواردي از آنها برمي خوريم. براي مثال، در مورد روايت طاهر دمشقي كه در فصل پيشين گذشت، كتاب رياض القدس، او را طاهر بن عبداللَّه و تذكرة الشهدا، طاهر بن حارث خواندهاند كه دو شخصيت جدا هستند. همچنين در مورد هند زن يزيد، بعضي او را دختر عبداللَّه بن عامر(74) و بعضي ديگر، وي را دختر خانواده اي يهودي(75) دانستهاند كه درهر دو مورد، افزون بر اشتباه در عنوان شخصيتها، در نقل اين رويداد تاريخي نيز دوگانگي وجود دارد كه اينگونه خطاها درتاريخ نويسي قديمي، امري طبيعي است.
4- همانگونه كه پيش تر گفته شد، امام حسين عليه السلام به دليل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامي شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علي مي گذاردند. اين امر خود منشأ بسياري از سهوِ قلم ها در نگاشتن شرح حال زندگاني فرزندانِ امام حسين عليه السلام گرديده است. قرينه ها و شواهدي در دست هست كه رقيه عليها السلام را فاطمه صغيره مي خواندهاند. احتمال دارد همين موضوع سبب غفلت از نام اصلي ايشان شده باشد.(76)
بنابراين، نيامدن نام حضرت رقيه عليها السلام در كتاب هاي تاريخي، هرگز دليل برنبودن چنين شخصيتي در تاريخ نيست. افزون بر آن، مهمترين دليلِ فراموشي يا كم رنگ شدن حضور اين شخصيت، زندگاني كوتاه ايشان است كه سبب شده ردّ كمتري از ايشان در تاريخ به چشم بخورد.
در مورد تشابه اسمي رقيه عليها السلام و فاطمه صغيره به يك جريان تاريخي اشاره مي كنيم. مسلم گچكار از اهالي كوفه مي گويد: «وقتي اهل بيت عليهم ا سلام را وارد كوفه كردند، نيزه داران، سرهاي مقدس شهيدان را جلوي محمل زينب عليها السلام مي بردند. حضرت با ديدن آن سرها، از شدت ناراحتي، سرش را به چوبه محمل كوبيد و با سوز و گداز شعري را با اين مضامين سرود:
اي هلال من كه چون بدر كامل شدي و در خسوف فرو رفتي! اي پاره دلم! گمان نميكردم روزي مصيبت تو را ببينم! برادر! با فاطمه خردسال و صغيرت، سخن بگو كه نزديك است دلش از غصه آب شود. چرا اين قدر با ما نامهربان شدهاي؟ برادر جان! چقدر براي اين دختر كوچك سخت است كه پدرش را صدا بزند، ولي او جوابش را ندهد.(77)
حضرت زينب عليها السلام در اين شعر از رقيه عليها السلام به فاطمه صغيره ياد مي كند و اين مسئله را روشن مي كند كه فاطمه صغيره كه در بعضي از كتابها از او ياد شده، همان دختر خردسالي است كه در خرابه شام جان داده است.
در اين جا براي روشن شدن بيشتر مسئله، گفتار كتابهاي تاريخي و ديدگاه هاي انديشمندان اسلامي را بررسي مي كنيم.
كامل بهايي
عنوان دختر امام حسين عليه السلام ياد كرده است و شهادت او را در خرابه شام مي داند، همين كتاب است. اين كتاب، اثر عالم بزرگوار، شيخ عمادالدين الحسن بن علي بن محمد بن طبري است كه به امر وزير بهاءالدين(78) - حاكم اصفهان در روزگار سلطنت هلاكوخان - نوشته شده است. به ظاهر، نامگذاري آن به كامل بهايي از آن روست كه به امر بهاءالدين نگاشته شده است.
شيخ عباس قمي در نفس المهموم و منتهي الآمال، ماجراي شهادت حضرت رقيه عليها السلام را از آن كتاب نقل مي كند. همچنين بسياري از عالمان بزرگوار، مطالب اين كتاب را تأييد و به آن استناد كرده اند؛ از جمله آيتاللَّه صفايي خوانساري از فقيهان برجسته معاصر در مورد اين كتاب ميگويد: «قديميترين كتابي كه در اين خصوص ميشناسم، كتاب كامل بهايي است».(79)
لهوف
سيد بن طاووس (وفات: 664 ه . ق) است. بايد دانست احاطه ايشان به متون حديثي و تاريخي اسلام و شيعه، ممتاز و چشمگير است. وي مينويسد: «شب عاشورا كه حضرت سيدالشهداء اشعاري در بي وفايي دنيا مي خواند، حضرت زينب عليها السلام سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام عليه السلام او ا به صبر دعوت كرد و فرمود: «خواهرم، امكلثوم و تو اي زينب! اي رقيه، اي فاطمه، اي رباب! وقتي من به قتل رسيدم، در مرگم گريبان چاك نزنيد و كلامي كه با رضا و تسليم سازگار نيست، مگوييد».(80) بنابر نقل ايشان، نام حضرت رقيه عليها السلام بارها بر زبان امام حسين عليه السلام جاري شده است.
اين مطلب در مقتل ابو مخنف نيز هست كه حضرت پس از شهادت علي اصغرعليه السلام، فرياد برآورد: «اي ام كلثوم، اي سكينه، اي رقيه، اي عاتكه و اي زنيب! اي اهل بيت من! خدا نگهدار؛ من نيز رفتم».(81)
اين مطلب را سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (وفات: 1294 ه . ق) در كتاب ينابيع المودة از مقتل ابومخنف نقل مي كند.(82)
المنتخب في جمع المراثي و الخطب؛ معروف به منتخب طُريحي
را شيخ فخرالدين طريحي (وفات: 1085 ه . ق) نوشته كه در آن، سن حضرت رقيهعليها السلام، سه سال بيان شده است. پس از او، فاضل دربندي (وفات: 1286 ه . ق) كه آثاري همچون اسرار الشهادة و خزائن دارد، در كتاب اكسير العبادات في اسرار الشهادات، مطالبي را از منتخب طريحي نقل كرده است. بعدها سيد محمد علي شاعبدالعظيمي (وفات: 1334 ه . ق) در كتاب شريف الايقاط، مطالبي را از كتاب طريحي بيان كرده است. همچنين علامه حايري (وفات: 1384 ه . ق) در كتاب معالي السبطين از اين كتاب بهره برده است. بيشتر مطالب اين تحقيق در مورد درگذشت حضرت رقيه عليها السلام، از كتاب منتخب طريحي گرفته شده است.(83)
الدروس البهية
الدروس البهية في مجمل احوال الرسول و العتره النبويه در مورد حضرت رقيه عليها السلام مي نويسد:
«يكي از دختران امام حسين عليه السلام به نام رقيه، از اندوه بسيار و گرما و سرماي شديد و گرسنگي، در خرابه شام از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. قبرش در آنجا معروف و زيارتگاه است».(84)
تمام قول هايي را كه درمورد حضرت رقيه عليها السلام بيان شده بود، آورديم. ديگر كتاب هايي كه در اين زمينه سخني دارند، مستقيم يا غيرمستقيم از همين منابع نقل شدهاند. در اين جا به بررسي ديدگاه هاي برخي انديشمندان اسلامي در اين باره مي پردازيم:
ديدگاه آيت اللَّه العظمي گلپايگاني رحمهم الله
كه نقل شده است، هيچگونه محال بودني از نظر عقلي ندارد؛ لكن از اموري كه اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نيست.(85)
ديدگاه استاد مهدي پيشوايي؛ تاريخ نويس معاصر
اين پرسش كه: «آيا امام حسين عليه السلام، دختري به نام رقيه داشته است؟» مي فرمايد:
با مراجعه به كتابهايي مانند كشف الغمه، بحارالانوار، مناقب ابن شهرآشوب متوجه مي شويم كه دختري به نام رقيه براي امام حسين عليه السلام ثبت نشده است. بنده زماني تحقيق كردم كه آيا اساساً نام رقيه در آن زمان، مرسوم بوده است يا نه؟ متوجه شدم كه حضرت اميرعليه السلام، دختري به نام رقيه داشتند. معلوم مي شود كه در آن زمان رقيه اسمي براي زنان بوده است، ولي منابع اصلي ما، در ميان دختران امام حسينعليه السلام، دختري به نام رقيه را براي ايشان ثبت نكردهاند. اين مطلب كه دختر كوچكي از امام حسين عليه السلام در مدّت اسيري در شام، پدر را در خواب مي بيند و بعد بيدار مي شود و بي تابي مي كند و از عمه و امام سجاد عليه السلام پدر را درخواست ميكند، قديمي ترين منبع اين سخن، كامل بهايي است. بعدها، هر كسي كه مطالبي آورده است، به نظر ميرسد كه از او گرفته باشد.
اين جريان را عمادالدين طبري براي بهاءالدين وزير هلاكوخان - نوشته است. به نظر ميرسد اين وزير، همانند صاحب بن عباد، عالمي دانش دوست بوده است كه ظاهراً به تشيع هم گرايش داشته است. با درخواست او، عمادالدين طبري، كتاب كامل بهايي را درباره سقيفه و موضوع خلافت و امامت نوشته است. او هم در آن كتاب از حضرت رقيه عليها السلام اسم نبرده است. مي نويسد: «دختركي چهار ساله پدر را درخواب ديد و بي تابي كرد و...».
اين كتاب كه در سال 675 ه . ق نوشته شده است، قديمي ترين سندي است كه بنده در مورد اين قضيه يافتهام. البته نويسنده كامل بهايي، اين جريان را از يك دانشمند سني به نام قاسم بن محمد بن احمد مأموفي نقل ميكند. كتاب اين دانشمند سني الحاوية نام دارد كه از منابع عمادالدين طبري بوده است.(86)
ابهام زدایي
توهم پيش آيد كه در بيان رويدادهاي زندگي حضرت رقيه عليها السلام، نوعي ناسازگاري و ناهماهنگي وجود دارد. براي نمونه، در بخش به ياد لب هاي خشكيده پدر بيان شد كه حضرت رقيه عليها السلام، از شهادت پدر آگاه شده است، ولي در شرح رويدادهاي شب درگذشت رقيه عليها السلام گفته شد كه كودكان از شهادت پدرانشان آگاه نبودهاند و به آن ها گفته شده بود كه پدرانشان در سفرند. براي زدودن اين ابهام بايد گفت بر اساس منابع موجود، هيچگونه ناهماهنگي وجود ندارد؛ زيرا منابع اين مطالب را نقل كردهاند. اينگونه اختلاف نظرها در پاورقي اين كتاب، آمده است.
فصل پنجم: پژوهشي در كتابهاي معتبر شيعه و ديدگاه هاي انديشمندان اسلامي درباره حضرت رقيه عليها السلام
(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)
- بازدید: 4047