شگفتا عزایی كه نامیر است

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

خدایا! این كیست؟ این ایستاده بر كرانه ابدیت؛ این روح شكوهمند آرام؛ این شب‌ستیز سراپا نور؛ این آینه صاف خدایی؛ این نشسته بر شط خون؛ این غریب؛ این تنها امام؟
او كیست كه با طلوع ماه محرمِ هر سال، دل‌ها به غروب غم او می‌نشیند، و این نه از دیروز و امروز و نه من و تو را به چنین پیچ و تاب می‌كشد كه سال‌ها و قرن‌هاست كه قصه غصه فرزندان آدم است. این ماجرای بهت آور، عزای نامیرای حسین(علیه السّلام) است.
كم یا بیش همه ما، به گونه‌ای، تلخی‌ها و ناگواری‌های روزگار را چشیده‌ایم؛ تجربه تلخ از دست دادن عزیزان، تجربه‌ای همگانی است. چه بسیار در اندوه دوستان گریستیم و یا در فراق عزیزان دست به گریبان بردیم. اما همه این سختی‌ها با گذر روزگار ـ اگرچه كوتاه ـ كم رنگ و كم اثر می‌شود و آدمی، خواه ناخواه، در چرخه روزگار به شكلی با دشواری‌ها سازگار می‌شود. سبب این سازگاری عواملی است:
گذر زمان، فراموش كاری انسان، دل مشغولی‌ها، باور پنهان درونی به ابدی بودن، امید به جبران كاستی‌ها، جایگزینی عوامل همسان، ایمان به خدای جاودان و دلبستگی‌های نو و شیرین. برآیند این عوامل از آدمی موجودی به ظاهر صبور و پایدار می‌سازد. در مرگ پدر ـ اگر چه بس بزرگ و جانكاه ـ می‌سوزد، ولی دیرزمانی نگذشته كه آن التهاب فرومی كاهد. مصیبت اگرچه سهمگین باشد، اما روزی فراموش می‌شود و تنها تصویری مبهم در گنجینه خاطرات باقی می‌ماند. این، ویژگی هر مصیبت میرا است.
اما شگفتا عزایی كه نامیراست! مصیبتی كه آتش آن خاموش نمی‌شود و دردی كه با گذشت زمان، جانكاه‌تر می‌شود. عاشورای حسین(علیه السّلام) هر سال دل‌سوزتر و اشك ریزان تر از سال پیش است. چرا چنین است؟ این دلدادگی كه سری در ازل و پایی در ابد دارد، از كجا مایه گرفته است؟ برخی آیات كتاب خداوند و روایات امامان معصوم(علیهم السّلام) و نیز پاره‌ای گزارش‌های تاریخی، گشاینده این راز است كه به برخی از آنها اشاره می‌كنیم.

جواد خرمیان