شايد ريختن و آويختن كمترين كارى است كه اشك براى جبران آبروى از دست رفته آب مىكند؛ مىريزد و مىريزد و مىريزد... تا فرات، بيش از اين شرمنده نباشد!
شايد اگر اشك نبود، تمام فراتها از خجالت خشك شده بودند!
شايد اگر اشك نبود، سيلاب غم و غصه، در كربلا مرداب شده بود!
شايد اگر اشك نبود، عشق و عطش، همانجا دفن شده بود!
شايد اگر اشك نبود، با بغضهاى اسيران در آن روز، جهنمى بر پا شده بود!
شايد اگر اشك نبود، كينه آتش مىگرفت و محشر همانجا بر پا مىشد و قيامت مىشد و تمام مىشد!
شايد اگر اشك نبود، غم در گلوى زينب مىماند و كسى را خبردار نمىكرد!
و شايد اگر اشك نبود، آن وقت «يا حسين» را با هقهق ضعيف و در دل سر مىداديم!
آن وقت «يااباالفضل» را ديگر به واسطه چه چيز مىخوانديم؛ وقتى كه شورى اشك، شورى را به دامانمان نمىريخت؟
... و چهل روز گذشت و چهل سال و صدها سال.
و اشك هنوز در سوگ و ماتم آن يكهتاز عرصه عشق و ايمان، سيد و سالار شهيدان، امام حسين عليهالسلام همچنان مىريزد و مىريزد و مىريزد... .
و شايد اگر اشك نبود، شور حماسه عاشورا را هيچ شور ديگرى ايجاد نمىكرد... .
اهل بیت علیهم السلام
متن ادبی « شايد اگر اشك نبود »
- بازدید: 1945