متن ادبی «آرامش مقدس»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

دشت ‏های سرسبز عرفان، خوشامدگویِ اشراقِ پیشانی ‏ات هستند و ما به همایشی از درختچه‏ های تبسّم و امید و تغزّل دعوت شده ‏ایم.
آمده ‏ای و تنها با اندوخته ‏ای از دعاهای تو به تماشای بقیه ‏ای از جهانِ فرتوت می‏توان رفت، فاصله‏ های پوچ را پر کرد، خویش را از دغدغه و تشویش خالی کرد. باید تبریک گفت: امّا تبریک همیشه درختانِ اندیشه چه حاصلی دارند، وقتی ایمانی از نو نیاورده باشند به برگ برگِ «صحیفه»ات؟
صحیفه تو شهد سجده ‏هایت را در ذائقه تلخ ثانیه ‏های دنیوی می‏ریزد.
کلمات برافراشته از صبح لبانت، صدمه‏ هایِ پسینگاه غربت انسان را مرهم است. تمامیِ دلهره‏ های برآمده از عصر تجمّل و دود را عبارات گرانقدرت به آرامشی ژرف و مقدس گره می‏زند.
گاهی که از فاجعه ‏های مردافکن، نستوه و بی‏ گلایه باز می‏گردی، تازه روزگار به دردهای حقیر خویش پی می‏برد؛ تازه در می‏ یابد که برای از تو گفتن هر چقدر وقت بگذارد، کم است.
صدایی از استواریِ سکوتت محکم‏تر نیست، ای پیام سبز آتش ‏زا.
این تنها صلابت در گفتار توست که دل سنگ و سنگدلان را نرم می‏کند. آمده ‏ای تا در متن آوارگی خویش، به کج فهمان شام و هم ‏آغوشانِ شب سامان بخشی که این بخشی از رسالت عظیم توست.
یا زین العباد علیه ‏السلام ! کسی به استعداد ایمانت و توانایی پارسایی ‏ات آگاه نیست که کافی است با لبخندی از روی اراده، کاخ شام ستم را در هم شکنی و با اشاره‏ ای، قصر شب را فرو ریزی.
سفیهانِ نسنجیده در گفتار، تو را بیمار خوانده ‏اند و حال آن که خودِ این بیمارْ دلان، محتاج نیم نگاهی از تواند تا شفا یابند.
السلام علیک یا علی بن الحسین علیه ‏السلام !

محمدکاظم بدرالدین