سخن گفتن درباره شخصيت و شخصيت هايى كه از بُعد واحد برخوردارند، چندان كار دشوارى نيست؛ زيرا پس از يك رشته بررسى ها، مى توان شخصيت و واقعيت او را از همان بُعد به روشنى ترسيم كرد؛ ولى سخن گفتن درباره شخصيتى كه از ابعاد گوناگون برخوردار است كار آسانى نيست و لذا تبيين شخصيت پيامبران و پيشوايان معصوم، كار يك فرد و دو فرد نيست، بلكه نياز به خرد جمعى دارد كه درباره اين افراد بيانديشند و مجموعه اى را تدوين كنند.
سخن گفتن درباره دخت گرامى پيامبر اسلام - حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام - كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم او را به اتّفاق فريقين با صفات بس برجسته اى ياد كرده است، كار بسيار دشوار و پيچيده اى مىباشد. او به دور از عواطف پدرى، او را چنين معرفى مىكند:
1. فاطمة سيدة نساء اهل الجنّة(1).
2. فاطمة بضعة منّى فمن أغضبها أغضبنى(2).
3. أما ترضين أن تكونى سيدة نساء المؤمنين؟ أو سيدة نساء هذه الأمّة(3).
4. يا فاطمة ألا ترضين أن تكونى سيدة نساء العالمين و سيدة نساء هذه الأمّة و سيدة نساء المؤمنين(4).
اين نوع سخنان از فردى كه از گناه و لغزش معصوم و پيراسته است و تحت تأثير عاطفه پدرى و فرزندى قرار نمىگيرد، نشانه عظمت دخت گرامى اوست كه از اين طريق مىخواهد، براى جهان بشريّت، برترين الگو را ارائه كند.
امروز در تربيت نسل جوان، الگوهاى ملموس، نقش مهمّى ايفا مىكنند و غالبا انسانهايى كه شخصيت آنها به حدّ كمال نرسيده، از طريق مشاهده الگوها، به خودسازى مىپردازند. البته تا چه الگويى انتخاب كنند. پيامبر از اين لحاظ، براى زنان جهان، نمونه فضيلت و كانون كمال را معرفى مىكند تا در الگويابى از او پيروى كنند.
از آنجا كه دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم الگويى تمام عيار براى زنان است، بايد در تمام ابعاد، سرآمد روزگار باشد تا همه زنان در تمام ابعاد از او پيروى كنند، به گونه اى كه الگويى بالاتر و برتر از او نباشد تا او به عنوان بانوى نمونه معرفى گردد.
ممكن است فردى در بخشى از زمان، معلم نمونه، يا كارگر نمونه يا زن بافضيلت معرفى شود؛ ولى تأثيرگذارى اين نوع الگوها از نظر زمان و مكان كاملاً محدود مىباشد در حالى كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم در سخنان خود، فاطمه زهرا عليهاالسلام را سرور زنان بهشت و زنان باايمان و به نقل حاكم در مستدرك، سرور همه زنان جهان معرفى مىكند. طبعا بايد از نظر فضيلت و الگوبودن در تمام ابعاد و در همه زمان ها پيشتاز و برتر باشد.
اين روايات كه فريقين بر آنها صحّه نهاده اند، زهراى مرضيه را در هر زمان الگو، و آشنايى با زندگانى او را براى زنان، راه گشا مى دانند. بنابراين او چشمه جوشانى است كه رفتار و گفتار او در هر زمان براى زنان، بلكه تمام انسانها حيات بخش است.
امروز جهان غرب خود را متولّى حفظ كرامت و فضيلت زن و رساندن او به جايگاه شايسته وى مىداند و مسأله «فمينيسم» چند صباحى است كه بر سر زبان ها افتاده و رسانه ها هم درباره حقوق و شخصيت زن سخن مىگويند. آيا به حق، غرب متولّى چنين امر بزرگى است يا اين كه جهان وحى از 14 قرن پيش متولّى آن بوده و با تبيين مقام زن و جايگاه او در آفرينش و مسؤوليت هايى كه وجود او حاكى از پذيرايى آنهاست، براى اين كار شايسته تر است؟
غربى كه ادّعاى به كمال رساندن زنان را دارد، آيا خود در غرب چه كارى صورت داده است؟ فروپاشى نظام خانواده در غرب و گسترش خانه هاى سالمندان و رخت بربستن عاطفه از فرزندان، گواه بر زبونى و ذلّت غرب در حفظ كرامت زن نيست؟
آيا نشاندن زن، پشت تراكتورها و كاميون هاى سنگين، و به كار گرفتن او در كارخانه ها و معادن زغال سنگ و مس و غيره نشانه مقام و منزلت اوست؟ يا بهره گيرى از زيبايى، در مراكز عمومى، بالأخص در فروشگاه ها، حافظ جايگاه اوست يا اينكه اين گونه كارها از طراوت و لطافت او مى كاهد و محيط زندگى را براى شوهر و فرزندان، سرد و بى رغبت مىسازد؟
جامعيّت دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
مقصود از جامعيت اين است كه به هر فضيلتى بنگريم بالاترين آن را در زندگى زهرا عليهاالسلام مى يابيم. اينك ما به صورت گذرا به تبيين حيات حضرت زهرا عليهاالسلام از اين ديدگاه مى پردازيم:
1. محيط تربيت
شكى نيست كه محيط خانواده پايه نخستينِ شخصيت و پل عبور به كمال است، و در حقيقت بخشى از شخصيت انسان، معلول شخصيت پدر و مادر و محيط زندگى او در دوران كودكى است. دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در خانه وحى از والدينى كه جهان به وجود آنها افتخار مىكند، ديده به جهان گشود. او از مادرى متولد گشت كه يكى از چهار زنى است كه بهشت مشتاق ديدار آنهاست؛ يعنى آسيه، مريم، خديجه و فاطمه(س)(5).
مادر او نخستين بانويى است كه به پيامبر ايمان آورد و ثروتى را كه در اختيار داشت در دست شوهر گرامى خود نهاد تا از آن، در راه گسترش اسلام بهره بگيرد و در تمام سختى ها با همسر خود همراه بود. حتى در مسأله حصر در شعب ابى طالب نيز مانند ديگران بر گرسنگى صبر كرد و سالى را كه او در آن درگذشت، پيامبر آن را «عام الحزن» ناميد.
او از پدرى به دنيا آمد كه قرآن او را خاتم پيامبران و رسولان شمرده و نبوت و رسالت او پايان بخش نبوت ها و رسالت هاست و از نظر احاديث، اشرف مخلوقات و به يك معنى، نور وجود او نخستين خلقت جهان است. زهراى مرضيه در آغوش چنين پدر و مادر و در خانه اى مملو از معنويت و نورانيت پرورش يافت.
2. غم خوار پدر در دوران كودكى
زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مكّه به سر مى برد و هنوز برنامه هجرت آغاز نشده بود، از طرف قريش و كافران مورد اذيّت و آزار و چه بسا ضرب و شتم قرار مىگرفت، تنها يار و ياور او پس از درگذشت همسر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم-خديجه- در محيط خانه، دخت گرامى او بود. سيره نويسان مى نويسند كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم با تن مجروح وارد خانه شد. يگانه دختر او به يارى پدر شتافت و با آوردن آب و شستن جراحات، بر قلب مجروح او مرهم نهاد(6).
3.حضرت فاطمه عليهاالسلام و مسؤوليت هاى اجتماعى
رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم پس از ورود به مدينه، دولت اسلامى تشكيل داد و از اين طريق جهان را به رسالت و آيين خود دعوت نمود. دشمنان از پا ننشستند و جنگ هاى خونينى بر ضد او به راه انداختند و دختر گرامى او در اين نبردهاى نابرابر در كنار پدر بود و تا آنجا كه قوانين اسلام به زن اجازه مىداد، در نبرد اُحُد به يارى مجروحان شتاقت(7). البته مقابله و نبرد در خط مقدم جبهه براى زنان ممنوع است؛ امّا فعاليت هاى پشت جبهه و تقويت روحيه مبارزان و خانواده هاى آنها از امورى بود كه دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اين مورد پيشتاز بود.
4. محدّثه
در احاديث فريقين، گروهى به نام محدّثه معرفى مى شوند، آنها كسانى هستند كه بدون ديدن فرشته -و احيانا با ديدن او- با او به گفتگو مى پردازند. فرد محدّث از نظر كمال بايد به پايه اى برسد كه بتواند اصوات برزخى را با همين گوش دنيوى بشنود. جهان، پر از صُوَر و اصوات برزخى است كه اكثر انسانها را به خاطر نداشتن توانمندى، ياراى ديدن و شنيدن آنها نيست؛ امّا گروهى كه از نردبان كمال و فضيلت بالا رفته اند مىتوانند اين اصوات و صور برزخى را درك كنند تا آنجا كه فرشته والامقامى چون «روح الامين» با آنها سخن مىگويد و آنان نيز سخن او را مىشنوند.
از اين جهت در روايات، دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، محدّثه(8) معرفى شده كه خود حاكى از كمال برتر است. كوته نظران سخن گفتن فرشته را با غير پيامبران، دور از واقعيت مى شمارند در حالى كه قرآن، منادى سخن گفتن فرشته با مادر مسيح -حضرت مريم- است، آنجا كه مىفرمايد:
«و إذ قالَتِ المَلائكَةُ يا مريمُ إنَّ اللّهَ اصْطَفاكِ و طَهَّرَكِ و اصْطَفاكِ على نِساءِ العالَمين(9)».
«آنگاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگى پاك كرده و تو را بر زنان جهان برترى بخشيده است».
سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانه نبوّت و رسالت او نيست، بلكه نشانه ارتقاى مخاطب به قلّه كمال است كه به او توان شنيدن صداى فرشتگان را مىدهد.
از اين گذشته، قرآن سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهيم -هاجر- يادآور مىشود و مىفرمايد:
«قالوا أتَعْجَبينَ مِنْ أمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ و بركاتُهُ عَلَيْكُم أهْلَ البَيْتِ إنّه حَميدٌ مجيد(10)».
«آيا از فرمان و اراده خدا در شگفت هستى، رحمت و بركات او بر شما خاندان (نبوت) است...».
مسأله الهام و فتوحات غيبى در مورد اولياى الهى يك مسأله گسترده كلامى و فلسفى است كه اينجا جاى بازگويى آن نيست، و ما تفصيل آن را در جلد سوم «مفاهيم القرآن» در پاسخ سؤال دوم از خاتميّت، مطرح كرده ايم. و خلاصه آن، اين است كه باب نبوت و رسالت به معنى رهبرى انسانها از طريق وحى تشريعى به پايان رسيده است و پس از رسول خاتم صلى الله عليه و آله و سلم، نبى و رسولى نخواهد آمد؛ ولى هرگز باب فتوحات و شكوفايى معرفتى انسان به روى او بسته نشده است؛ چه بسا انسانهايى با ديد برزخى و هوش برتر آنچه را كه ديگران نمى بينند و نمى شنوند، ببينند و بشنوند. قرآن مجيد مى فرمايد:
«يا أيُّهَا الّذينَ آمَنوا إنْ تَتَّقوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُم فَرْقانا...(11)».
«اى افراد باايمان! اگر از گناه بپرهيزيد، خدا قوه و نورى به شما مىدهد كه از درون، حق را از باطل جدا مى سازيد».
اميرمؤمنان عليهالسلام درباره انسانهاى وارسته كه از طريق تقوا و پرهيزكارى، كسب كمال نمودهاند، چنين مىفرمايد:
«قد أحيى عقله، و أمات نفسه حتّى دقّ جليله و لَطُفَ غليظُهُ و برق له لامع كثير البرق، فأبان له الطريق و سلّت به السبيل و تدافعته الأبواب الى باب السلامة و ثبتت رِجْلاه بطمأنينة بدنه، فى قرار الأمن و الرّاحة(12)».
«عقل خود را زنده ساخته و شهوتش را ميرانده است تا آنجا كه تنش به لاغرى گراييده و تندخويى او به نرمى تبديل شده است. برقى پرنور در وجودش درخشيده و راه هدايت را براى او روشن ساخته است و در راه خدا او را به پيش برده است، پيوسته در مسير تكامل از درى به درى ديگر راه يافته و در جايگاه امنيّت و آسايش پاى نهاده و آرام گرفته است».
البته سخن در اين مورد بيش از آن است كه در اين مقاله بگنجد.
5. عالمه
علم و دانش بالذات، كمالى است كه انسانهاى معمولى از راه تحصيل به دست مىآورند ولى انسانهاى والا بدون آن كه در مدرسه اى درس بخوانند و در برابر استادى زانو بزنند، علم و دانش به صورت موهبتى به آنها داده مىشود. قرآن مجيد به كمال علمى انسانى اشاره مىكند كه رسول رسمى او، خواهان بهره گيرى از كمال علمى او شد. خداوند اين فرد را چنين توصيف مىكند:
«فَوَجدا عَبْدا مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْما(13)».
«موسى و همراه او بنده اى از بندگان ما را يافتند كه مشمول رحمت ما بود و از پيش خود دانشى به او آموخته بوديم».
دخت گرامى پيامبر، عالمه غيرمعلّمه بود. او نزد فردى درس نخوانده و براى فراگيرى علم نزد كسى زانو نزده بود، ولى در پرتو كمالات نفسى مى توانست حقايق و واقعيات و از آن جمله احكام و شرايع را دريابد و پرسش ها را پاسخ بگويد و لذا پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم زنان را براى آموزش دين، سراغ او مىفرستاد.
صحيفه فاطمه و مسند حضرت فاطمه عليهاالسلام كه براى خود سرگذشت خاصى دارد، گوشه اى از دانش بانوى نمونه اسلام است كه در اين دو كتاب گردآمده و پس از رحلت او دست به دست در خاندان عصمت نگهدارى شده و گاهى از اين صحيفه، به «مصحف» تعبير مى شود كه به معناى كتاب است.
6. عبادت و نيايش
سخن درباره عبادت و نيايش دخت گرامى پيامبر عليهاالسلام چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. در اينجا به نقل نمونه اى مى پردازيم. امام مجتبى عليهالسلام مىفرمايد: شبى مادرم را در محراب عبادت مشاهده كردم كه پيوسته در حال ركوع و سجود بود تا آنجا كه سپيده صبح دميد، شنيدم مردان و زنان باايمان را به نام دعا مىكرد و هرگز براى خود از خدا چيزى نخواست. به مادرم گفتم: چرا درباره خودمان دعا نفرمودى چنانكه ديگران را دعا كردى؟ فرمود: فرزندم! «الجار ثمّ الدّار»: «نخست همسايه، سپس درون خانه(14)».
7. ساده زيستى و از خودگذشتگى
يكى از ويژگى هاى دخت گرامى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ساده زيستى اوست. هنگامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جهيزيه حضرت زهرا عليهاالسلام را ملاحظه فرمود، در شگفتى فرو رفت و گفت: «آفرين بر خانواده اى كه بيشتر ظروف آنها سفالين است(15)». و با اين جمله، ساده زيستى آن حضرت را ستود.
8. ايثار
آيات سوره «هل أتى»(انسان)، نشانگر ايثار فزون از حدّ دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است. مشروح سرگذشت آن را همگان شنيده ايم. او سه شب بهطور متوالى نان جوين خود را به نيازمندان كه قرآن آنها را به مسكين، يتيم و اسير ياد مىكند، داد و با آب افطار كرد(16).
9. بُعد قرآنى كوثر
مفسران آياتى را بر خاندان رسالت تطبيق كرده اند، اين آيات بر دو نوع اند: گاهى اين آيات اختصاصا درباره اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است و گاهى مفاد آيه، عام است؛ اما به نوعى بر اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم انطباق قهرى دارد.
بخش دوم كه به آنها در اصطلاح مفسران، «جَرى» و «تطبيق» بر مصداق برتر اطلاق مىشود، بيش از آن است كه به آنها اشاره كنيم. از باب نمونه، شيخ طبرسى در تفسير سوره فاتحه مىگويد: برخى گفته اند كه مقصود از صراط مستقيم در آيه «اهدنا الصراط المستقيم»، راه و روش پيامبر گرامى و جانشينان اوست(17). مسلّما اين نوع تفسير بيشتر جنبه تطبيقى دارد. مقصود، صراطى است كه انسان را به سوى خدا رهبرى نمايد و به سعادت دنيوى و اخروى او منتهى گردد، و راه و روش خاندان رسالت كامل ترين مصداق اين آيه است.
ما، در اين بخش فقط به برخى از آيات اشاره مىكنيم كه دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شأن نزول آنها بوده و يا از جمعى است كه اين آيات درباره آنها فرود آمده است و از اين طريق به بُعدى از ابعاد زندگى آن حضرت اشاره مىشود:
الف. مباهله و دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
در آخرين سالهاى زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مدينه، نامهاى از مقام رسالت به نصاراى نجران ارسال گرديد و از آنان خواسته شد كه يا اسلام بياورند و يا با پرداخت ماليات سرانه (جزيه) تحت حمايت اسلام قرار بگيرند. گروهى از شخصيت هاى مذهبى و سياسى آنان در قالب شصت نفر وارد مدينه شدند و پس از يك رشته گفتگوها كه به محكوميّت آنان انجاميد، سرانجام كار به مباهله واگذار شد و قرار شد هر دو گروه در نقطه اى از نقاط مدينه به مباهله برخيزند و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستند. قرآن اين حقيقت تاريخى را در اين آيه يادآور مىشود:
«فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا و أبْناءَكُم و نِساءَنا و نساءَكم و أنْفُسَنا و أنْفُسَكم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الكاذِبينَ(18)».
«بنابراين هركس پس از دانشى كه به تو رسيده با تو به ستيز برخيزد، بگو بياييد ما فرزندان خود را و شما نيز فرزندان خود را و ما زنانمان را و شما نيز زنانتان را و ما خود را و شما نيز خود را فراخوانيم، آنگاه لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
مفسران و سيره نويسان مىنويسند: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، خانه را براى مباهله در نقطه خاصى از بيرون مدينه كه امروز در آن نقطه مسجدى به نام «مسجد الإجابة» قرار دارد، ترك گفت، در حالى كه دست امام حسن عليهالسلام را گرفته و امام حسين عليهالسلام را در آغوش داشت و دخترش حضرت زهرا عليهاالسلام و همسر گرامى وى حضرت على عليهالسلام پشت سر او حركت مىكردند.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عباى خود را بر درختى پهن كرد و سايبانى فراهم آورد، آنگاه فرمود: هر چهار نفر زير آن سايبان قرار گيرند و هرگاه او دعا كرد، دعاى او را با آمين همراهى كنند. ولى قرائن گواهى مىداد كه دعاى پيامبر مستجاب مىشود و نمايندگان نجران در آتش مىسوزند؛ از اين جهت آنان از مباهله منصرف شدند و پذيرفتند كه تحت الحمايه دولت اسلامى قرار گيرند و باج گزار آن باشند، تفصيل اين بخش را در كتاب «فروغ ابديّت» مىخوانيد(19).
آنچه مهم است اين است كه گزينش حضرت زهرا عليهاالسلام از ميان زنان مدينه و همسران پيامبر، گواه بر اين است كه تنها زنى كه از نظر قداست، شايستگى داشت كه دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را با آمين خود همراهى كند، دخت گرامى او سرور زنان جهان بود و هيچ زنى در آن عصر چنين قابليّت و شايستگى را نداشت.
ب. آيه تطهير و زهراى مرضيه عليهاالسلام
آيه تطهير از آيه هاى معروف در ميان مسلمانان است كه اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از هر نوع پليدى روحى و فكرى و رفتارى، تنزيه مىكند و مىفرمايد:
«...إنّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ البَيْتِ و يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا(20)».
«فقط خدا مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملاً پاك سازد».
روايات فراوان، بلكه متواتر حاكى از آن است كه مقصود از اين بيت، بيتِ گلى و سنگى نيست، بلكه بيت نبوّت و رسالت است و خدا در اين آيه، درباره كسانى كه از نظر روحى و فكرى با اين بيت رفيع در ارتباطند، سخن مىگويد و مقصود از «رجس» در آيه، پليدى هاى روحى و رفتارى و آلودگى به گناه است كه اهل اين خانه از آن پيراسته شمرده شده اند و به حكم اين روايات، مقصود از اين اهل بيت همان خمسه طيّبه هستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى جداسازى آنان از ديگران، آنها را زير عبايى گردآورد و با خداى خود چنين راز و نياز كرد:
«اللهمّ إنَّ لِكُلِّ نَبِّىٍ أهل بيت و هؤلاء أهل بيتى(21)».
بايد توجه نمود كه اراده، در آيه «انّما يريد اللّه»، اراده تشريعى نيست، اراده اى كه ممكن است مراد آن محقق نشود؛ زيرا اراده تشريعى بر طهارت، به خاندان رسالت اختصاص ندارد. خدا با اعزام پيامبران و پيشوايان براى تطهير انسانها از آلودگى، اين نوع از اراده خود را ظاهر ساخته است. مثلاً در آيه زير مىفرمايد:
«... و لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُم و لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُم لَعَلَّكُمْ تَشْكُرونَ(22)».
«ولى مىخواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد تا شكر او را به جا آوريد».
چون اراده تشريعى خداوند بر تطهير همگان تعلق گرفته است؛ ولى اراده در اين آيه، بر گروه خاصى تعلق گرفته است. از اين جهت مىتوان گفت كه اين اراده، (انّما يريد اللّه)، اراده تكوينى است كه حتما مراد را به دنبال دارد. در اين صورت خاندان رسالت از هر پليدى و گناه و آلودگى پاك گرديده اند و اين نشانه عصمت آنهاست.
تصوّر نشود كه لازمه عصمت، نبوّت است و اين يكى از اشتباهات است كه عصمت را مرادف نبوّت بدانيم؛ به گواه اينكه قرآن به طهارت و پاكى حضرت مريم عليهاالسلام از هرگونه گناه تصريح مىكند؛ ولى او هرگز پيامبر نيست. آنجا كه مىفرمايد:
«و إذ قالَتِ المَلائكَةُ يا مريمُ إنَّ اللّهَ اصْطَفاكِ و طَهَّرَكِ و اصْطَفاكِ على نِساءِ العالَمين(23)».
«آنگاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگى پاك كرده و تو را بر زنان جهان برترى بخشيده است».
اين پاكى، پاكى از آلودگى ظاهرى نيست؛ زيرا طهارت ظاهرى هنر نيست. امروز زنان هوسباز از نظر ظاهر پاك و تميز مىباشند، بلكه مراد، طهارت روحى و نفسانى و دورى از آلودگى و گناه است.
ج. سوره «هل أتى» و فاطمه اطهر
مفسّران اتفاق نظر دارند كه آياتى چند از سوره «هل أتى» (سوره انسان) درباره خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه حضرت زهرا عليهاالسلام نيز عضو مهم آن بود، نازل شده است. اين آيات از آيه پنجم اين سوره شروع شده و در آيه بيست و دوم پايان مى پذيرد؛ يعنى از آيه «إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا» آغاز مىشود و در آيه «إنّ هذا كان لكم جزاءً و كان سعيكم مشكورا» پايان مىپذيرد.
سخن درباره اين آيات و تفسير آنها گستردهتر از آن است كه در يك مقاله بگنجد و لذا برخى از علماى اهل سنت مانند عاصمى، كتابى مستقل در تفسير اين سوره نوشته اند و شأن نزول آن در تمام تفاسير موجود است و در بحث ايثار حضرت زهرا عليهاالسلام به آن اشاره شد.
دختر گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مانند فرزندان و همسرش، راه انبيا را پيمودند كه تمام كارهاى آنان براى خدا بود، و هرگز در فكر پاداش از مردم نبودند و شعار همه انبيا اين بود كه «و ما أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِىَ إلاّ عَلى رَبّ العالمينَ(24)».
منطق حضرت زهرا عليهاالسلام و همسرش و دو نور ديده اش اين بود كه مىگفتند:
«إنّما نُطْعِمُكُم لِوَجْهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنْكُم جَزاءً و لا شُكورا(25)».
«ما شما را به خاطر خدا اطعام مىكنيم، هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم».
د. سرور زنان جهان و شبه پاداش رسالت
يادآور شديم كه كوشش ها و فداكارى هاى پيامبران براى خدا بود و هيچگاه در فكر پاداش و طلب سپاس از مردم نبودند. در طول تاريخ، پيامبران، با اين ويژگى ها شناخته مى شدند، چنان كه مىفرمايد:
«اتّبعوا مَنْ لا يَسْأَلُكُمْ أجرا و هُمْ مُهْتَدونَ(26)».
«از كسانى پيروى كنيد كه از شما مزدى نمى خواهند و خود، هدايت يافته اند».
با توجه به اين اصل، در سوره شورا، مهر و مودّت خاندان رسالت، پاداش جان فشانى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شمرده شده است، آنجا كه مىفرمايد:
«...قُلْ لا أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِى القُرْبى...(27)».
«بگو اجر و پاداشى از شما درخواست نمىكنم جر دوست داشتن نزديكانم».
و مقصود از نزديكان، اقرباى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و در رأس آنها تنها يادگار و دخت گرامى او قرار دارد. اكنون سؤال مىشود: هرگاه شعار پيامبران، پيراستگى از درخواست پاداش است، چگونه قرآن مهر خاندان خود را، اجر رسالت معرفى مىكند.
پاسخ آن، اين است كه دوستى اهل بيت هرچند خود، فضيلت و كرامتى است؛ ولى در عين حال راه گشاى سعادت براى دوستداران آنهاست و اين نوع مودّت، پيش از آن كه به سود صاحب رسالت باشد، مايه سعادت دوستداران آنهاست؛ زيرا دوستى با كانون فضيلت، انسان را در حوزه كمال قرار مى دهد و به حكم اين كه آنها را دوست دارد، در گفتار و رفتار، از آنها پيروى مىكند. و لذا در آيه ديگر مىفرمايد:
«قل ما سَأَلْتُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ....(28)».
«مزدى كه درخواست كردم به سود شماست».
هـ. زهرا عليهاالسلام كوثر جوشان
دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى بىاهميّت جلوه دادن دعوت پيامبر با خود گفتگو مىكردند و مىگفتند: رسالت محمد صلى الله عليه و آله و سلم با مرگش به پايان مىرسد؛ زيرا او ابتر؛ يعنى نسل بريده و بىعقب است و از اين طريق، به خود نويد مىدادند كه چراغ دعوت او با مرگ وى و نبودن فرزند پسر خاموش مىگردد.
قرآن در نقد انديشه باطل آنان، به رسول گرامى ر در مكه نويد مىدهد كه ما به تو كوثر داديم، چنان كه مىفرمايد:
«إنّا أعْطَيْناكَ الكَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّكَ و انْحَر* إنَّ شانِئَكَ هُوَ الأبْتَر».
«ما به تو كوثر عطا كرديم* براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن* بدان دشمن تو بريدهنسل و بىعقب است».
با توجه به ذيل آيه كه خداوند در آن، دشمن را «ابتر» مىخواند و در مقابل، يادآورى مىكند كه خدا به او «كوثر» لطف فرموده است، به روشنى مىتوان دريافت كه مقصود از «كوثر»، نسل كثيرى است كه از پيامبر در طول زمان به جاى مانده و خواهد ماند، و امروزه آمارى كه از سادات و ذريّه پيامبر در كشورهاى مختلف جهان مانند ايران و عراق و عربستان و يمن و اردن و سوريه و مغرب و تونس و الجزاير و مصر و سودان و هند و پاكستان، حتى اندونزى منتشر شده، تعداد سادات را بيش از 60 ميليون نفر نشان مىدهد و در گذشته براى ذريه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اداره اى به نام «نقابة السادات» وجود داشته است و سرپرست آن را نقيب السادات مى ناميدند.
رازى آنگاه كه به تفسير سوره كوثر مىرسد مىگويد: بنگريد با اين كه اموىها و عباسى ها به نسل كشى سادات پرداخته اند؛ ولى ذريه رسول خدا از نسل زهرا جهان را پر كرده است و چه عالمان بزرگ و بى نظيرى را تحويل جامعه داده است مانند (حضرت)امام باقر عليهالسلام و امام صادق عليهالسلام و رضا عليهالسلام كه در علم و وارستگى نمونه زمان خود بودند(29).
ما از نظر ابعاد قرآنى، به همين مقدار بسنده مىكنيم و دامن سخن را در اين بُعد، كوتاه مى سازيم و در شماره آينده به بيان ابعاد ديگرى از فضائل حضرت زهرا عليهاالسلام مىپردازيم.
آيت اللّه جعفر سبحانى
--------------------------------------------------------
1. بخارى، باب مناقب فاطمة بنت النبى، حديث 1.
2. بخارى، باب مناقب فاطمة، شماره 3714.
3. بخارى، كتاب بدء الخلق، باب علامات النبوة فى الاسلام.
4. صحيح بخارى، كتاب الإستئذان، حديث 6285.
5. بحارالانوار، ج 43، ص 54-53.
6. بحارالانوار، ج 40، ص 68.
7. نمازى واقدى، ج 1، ص 249. مىنويسد: او همراه گروهى از زنان به سوى اُحُد آمدند: «يسقين الجرحى و يداوينهم».
8. بحارالانوار، ج 43، ص 72، حديث 67-66.
9. آلعمران، 42.
10. هود: 73.
11. انفال: 29.
12. نهجالبلاغه، خطبه 22.
13. كهف: 65.
14. بحارالانوار،
15. كشف الغمّة، ج 1، ص 359 و بحارالانوار، ج 23.
16. سوره هل أتى: 12-6.
17. مجمعالبيان، ج 71، ص 28.
18. آلعمران: 61.
19. فروغ ابديّت، ص 908-905.
20. احزاب: 33.
21. تفسير طبرى، ج 23، ص 7-5 و دُرّ المنثور، ج 5، ص 199-198.
22. مائده: 6.
23. آلعمران: 42.
24. شعرا: 109.
25. انسان: 9.
26. يآس: 21.
27. شورى: 23.
28. سبأ: 47.
29. مفاتيحالغيب، ج 31، ص 124.