نگاهى و مقايسه اى

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

اگـر پـژوهـشـگران ژرفكاو و دقيق در اخبار و روايات بنگرند از جايگاه و نقش سياست در تحريف بـسـيـارى از امـور آگاهى خواهند يافت .براى نمونه ، فخر رازى درتفسير خود در مبحث مسائل فـقـهـى استنباط شده از سوره حمد تعارض روايتها نقل شده است انس بن مالك درباره گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم در آغاز اين سوره رايادآور مى شود و بدين نكته توجه مى دهد كه او گاه بسم اللّه الرحمن الرحيم را جزوى از سوره مى داند، گاه آن را جزوى از سوره نمى شمرد، و گاه نيز در اين باره توقف مى كند.فخر رازى مى گويد: مى گويم : انس و ابن مغفل نگفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم را خاص خلفاى سـه گـانه دانسته و از على در اين مورد نام نبرده اند.اين دليلى است بر اتفاق همه براين كه على آشكارا بسم اللّه الرحمن الرحيم را مى گفت .فـخـر رازى سـپـس سخنان ابوحامد اسفراينى را آورده كه گفته است : در اين باب ازانس شش حـديـث روايـت شـده است ، حنفيه تنها سه روايت از او نقل كرده اند: يكى آن كه گفت : پشت سر رسـول خـدا(ص ) و پـشـت سـر ابـوبـكر، عمر و عثمان نماز خواندم ، آنان نمازرا با الحمد للّه رب العالمين آغاز مى كردند.
ديگرى آن كه گفت : آنها نمى گفتند: بسم اللّه الرحمن الرحيم .
سه ديگر آن كه گفت : از هيچكدام از آنان نشنيدم كه بگويند: بسم اللّه الرحمن الرحيم .
ايـن سـه روايـت ديـدگـاه حـنفيه را تقويت مى كند.اما سه روايت ديگر هست كه باديدگاه آنان مخالف است : يـكـى آن كـه گـفـتـيـم انـس روايت كرده كه چون معاويه بسم اللّه الرحمن الرحيم را درنماز واگذاشت ، مهاجران و انصار بر او خرده گرفتند و با او مخالفت كردند.بيان كرديم كه اين دليلى است بر آن كه آشكار گفتن اين جمله به سان مساءله اى متواتر ميان آنان (مهاجرين و انصار) است .ديگرى آن كه ابوقلد از انس روايت كرده است كه رسول خدا(ص ) و ابوبكر و عمربسم اللّه الرحمن الرحيم را آشكار مى كردند.ديگر آن كه [از انس ] درباره آشكار كردن يا پوشيده گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم پرسيده شد و وى گفت : اين مساءله را نمى دانم .بـديـن سـان ثابت شد كه روايت از انس در اين مساءله به سختى دچار آميختگى وآشفتگى و از اين روى مـتـعـارض است و بايد به ديگر ادله رجوع كرد.همچنين اين روايتهاگرفتار خدشه ديگرى اسـت و آن ايـن كه على (ع ) در آشكار كردن بسم اللّه الرحمن الرحيم اصرار فراوان داشت و چون حـكـومـت به بنى اميه رسيد آنان به هدف تلاش براى از ميان بردن آثار على (ع ) در جلوگيرى از آشـكـار كـردن آن اصـرار داشـتند.و از همين روى ، شايد انس از آنان مى ترسيد.و به همين سبب گـفـته هايش در اين باره دچار آشفتگى است ما اگر هم در چيزى شك داشته باشيم در اين هيچ تـرديد نداريم كه هرگاه ميان گفته انس و ابن مغفل ، از يك سوى و گفته على بن ابى طالب (ع ) از سـوى ديـگـر، كـه در هـمـه عمر بر ديدگاه خود ماند تعارض وجود داشته باشد پذيرش سخن على (ع ) سزاوارتر واين پاسخى قاطع در اين مساءله است ((391)) .بـديـن سـان با آنچه گذشت تصويرى روشن از اين حقيقت فرا روى خوانندگان قرارگرفت كه چـگـونـه امـويـان افـكار و عقايدى را كه داشتند به مخالفان خويش نسبت مى دادند.پيش از اين نمونه هايى حاكى از اين گذشت كه به على (ع ) نسبت داده اند كه وضوى عثمان را به علامه امت ، ابـن عـبـاس ، آمـوخـت !، يا طلحه و زبير و سعد و على وضوى عثمان را تقرير كردند، و با آن كه از مـخالفان سرسخت خليفه بودند پذيرفتند كه همين وضو وضوى رسول خداست .
اين نيز گذشت كـه بـه حـسـيـن بـن على (ع ) نسبت داده اند كه وضوى با سه بار شستن انجام مى داد و در هنگام شستن پا در وضو دعامى خواند ((392)) .بـه هـر روى ، صرف نظر از همه اينه، موضع انس از اصالت و ريشه دار بودن مكتب وضوى با دوبار شستن حكايت مى كند، زيرا انس با آن كه از مخالفان على (ع ) بود و برصدر روايت من كنت مولاه فـهـذا عـلـى مـولاه ((393)) از پـيـامبر اكرم (ص ) در باره على (ع )گواهى نمى داد، با صلابت و استوارى از وضوى مردم يعنى همان وضوى مخالف وضوى خليفه دفاع كرد.اين چه معنايى دارد؟ آيا بدان معنا نيست كه وضوى بدين شيوه از ديدگاه او وضوى صحيح است و او خود ديده كه پيامبر(ص ) اين وضو را به جاى مى آورده و قران نيز همان را توصيه كرده است ؟
____________________________________________________________________________________________________________________________________________
391- تفسير فخر رازى : 1, 206.
392- سنن نسائى : 1, 69.
باب صفة الوضوء.
393- مسند احمد: 1, 84 و 118, الجامع الصغير: 2, 642 / 9000, سنن ترمذى : 5, 297 / 3797.