حضرت فاطمه(س) در روزهاى غصب خلافت

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

تسليت جبرئيل به فاطمه

پس از رحلت رسول الله صلى الله عليه و آله در حالى كه جنازه مطهرش در خانه بود و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نيز بودند جبرئيل آمد و گفت: «السلام عليكم يا اهل بيت الرحمه كل نفس ذائقه الموت و انما توفون اجوركم يوم القيامه. ان فى الله عز و جل عزاء من كل مصيبه و خلفا من كل هالك و دركا لما فات، فبالله عز و جل فثقوا واياه فارجوا...».


مصحف فاطمه(س)
فاطمه عليهاالسلام پس از رسول الله صلى الله عليه و آله بسيار ناراحت بود و گريه مى كرد. پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله، جبرئيل خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام مى آمد و او را تسليت مى داد و وقايع آينده ى جهان را براى آن حضرت مى گفت. اميرالمومنين عليه السلام هم آن مطالب را از لسان حضرت زهرا عليهاالسلام مى نوشت تا به صورت كتاب بزرگى درآمد. بنابراين مصحف فاطمه عليهاالسلام مطالبى است كه خداوند به وسيله ى جبرئيل به آن حضرت الهام نموده است.
در مصحف فاطمه عليهاالسلام اخبار آنچه واقع شده و خواهد شد وجود دارد. اين مصحف اينك در دست حضرت بقيه الله مهدى آل محمد حجه بن الحسن عليه السلام است.
لوح فاطمه(س)
اين لوح صحيفه اى است كه جبرئيل از طرف خدا براى فاطمه عليهاالسلام هديه آورده است. دراين لوح نامهاى امامان از فرزندان فاطمه عليهاالسلام با نام پدر ومادرشان ثبت شده است.
اين لوح از زبرجد سبز است و نوشته هاى آن از خورشيد نورانى تر و از مشك خوشبوتر است.
جابر اين لوح را استنساخ نموده و به امام باقر عليه السلام عرضه كرده است.
فاطمه(س) با اميرالمومنين (ع)
فاطمه عليهاالسلام از زمان حيات مادرش به همراه على عليه السلام پيامبر صلى الله عليه و آله را يارى مى كرد. همانگونه كه اميرالمومنين عليه السلام از اول بعثت رسول الله صلى الله عليه و آله از ده سالگى دركنار رسول الله صلى الله عليه و آله در مقابل آزار مشركين قريش از حضرت دفاع مى كرد، فاطمه عليهاالسلام نيز از سنين كودكى ياور پدر بود.
در مهاجرت از مكه به مدينه، فاطمه عليهاالسلام به دستور رسول الله همراه على عليه السلام بود. از مكه تا مدينه، اميرالمومنين عليه السلام شمشير به دست او را از آزار قريش محافظت مى كرد. حتى به ساربان شترها سفارش مى كرد با آرامش ببرد كه آنان آزار نبينند و ناراحت نشوند، تا فاطمه عليهاالسلام را در مدينه در قبا به دست پيامبر صلى الله عليه و آله سپرد.
بعد از ازدواج نه سال در كنار هم بودند و معاشرت شيرين و گوارا داشتند. مى توان گفت: هيچ زن و شوهرى مانند آنان از اول تا آخر زندگى، با صفا و صداقت زندگى نداشتند؛ تا آنجا كه هنگام رحلت وقتى فاطمه عليهاالسلام از على عليه السلام عذرخواهى مى كند و رضايت مى طلبد و مى گويد: «پسر عم، از روزى كه با تو معاشرت كردم، از من دروغ و خيانت و مخالفت ياد ندارى».
اميرالمومنين عليه السلام فرمود: «فاطمه جان، تو نيكوكارتر از آن هستى كه دروغ بگويى يا خيانت و مخالفت كنى».
در تمام عمر فاطمه عليهاالسلام على عليه السلام را به غضب نياورد. هم چنين على عليه السلام فاطمه عليهاالسلام را خشمگين و ناراحت نكرد.
فاطمه عليهاالسلام به خاطر سفارش پدرش چيزى از على عليه السلام نمى خواست تا جايى كه هنگام مريضى اميرالمومنين عليه السلام اصرار كرد اگر چيزى ميل دارد از او بخواهد تا برايش تهيه كند. فاطمه عليهاالسلام نيز براى خوشحالى همسرش گفت: اگر انارى باشد ميل دارم.
اميرالمومنين عليه السلام انارى تهيه كرد و در مسير راه به مريض نابينايى برخورد و او از حضرت درخواست انار كرد. حضرت انار را به او داد و دست خالى نزد زهرا عليهاالسلام آمد. با تعجب يك طبق انار كه از طرف خدا آمده بود دركنار زهرايش ديد.
رسول الله صلى الله عليه و آله كار خانه را تقسيم كرده بود، به اين صورت كه كارهاى بيرون خانه با على عليه السلام و كارهاى داخل منزل با فاطمه عليهاالسلام باشد فاطمه عليهاالسلام ابتدا كارهاى خانه را از دستاس كردن و نان پختن و آماده كردن غذا و جارو كردن و نگهدارى فرزندان را به تنهايى بر عهده داشت و بعدها فضه خادمه براى كمك او امد. زهرا عليهاالسلام كارها را با فضه قسمت كرده بود به اين صورت كه كارها را يك روز خودش و روز ديگر فضه انجام مى داد.
گاهى فاطمه عليهاالسلام از علم خود درباره گذشه و آينده به على عليه السلام خبر مى داد و گاهى از طعام آسمانى كه براى فاطمه عليهاالسلام هديه از طرف خدا مى آمد براى على عليه السلام مى آورد و او را شگفت زده و خوشحال مى كرد.
بالاخره اين دوران شيرين كه تا شهادت رسول الله صلى الله عليه و آله ادامه داشت سپرى شد و پيامبر صلى الله عليه و آله را مسموم كردند و آزار و ستم هاى منافقين بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام شروع شد.
فاطمه(س) بعد از پدر
گريه هاى فاطمه عليهاالسلام بعد از پدر در مدت كمتر از سه ماه بحدى رسيد كه يكى از گريه كنندگان پنجگانه ى عالم محسوب شد.از اينجا معلوم مى شود مصائب و شكنجه هاى روحى زهرا عليهاالسلام در فراق پدر و ظلم بر وصى پيامبر صلى الله عليه و آله و غصب خلافت و غصب فدك و ساير حقوق و ديگر بى حرمتى هاى پى درپى و اهانت به مقام وحى و آزار و شكنجه هاى جسمى مانند شكستن پهلو و ضرت و جرح بازو وآتش زدن در خانه و سقط محسن عليه السلام و غيره تا چه حدى بوده كه خود زهرا عليهاالسلام مى فرمايد: «صبت على مصائب لو انها صبت على الايام صرن لياليا» يعنى: مصائبى بر من وارد شد كه اگر بر روزها نازل شده بود شب مى گرديد. و اين همه مصائب زهراى مرضيه را به گريه شب و روز وادار كرده بود، تا آنجا كه اهل مدينه از گريه اش نزد اميرالمومنين عليه السلام شكايت كردند: «يا على، به فاطمه عليهاالسلام بگو: گريه اش آسايش را شب و روز از ما سلب كرده است. يا شبها گريه كند يا روزها».
على عليه السلام سخن آنان را به فاطمه عليهاالسلام رسانيد. فاطمه عليهاالسلام گفت: «ياعلى، گريه ى من اختيارى نيست. به مردم بگو من چند روز بيشتر زنده نيستم».
گريه ى زهرا عليهاالسلام هر روز با چيزى تجديد مى شد. گاهى با ديدن جاى خالى رسول الله صلى الله عليه و آله، گاهى با ديدن پيراهن پدر، گاهى با صداى اذان بلال، و گاهى با نگاه به حسنين عليهماالسلام، ياد ايام رسول الله صلى الله عليه و آله مى كرد.
بيت الاحزان فاطمه (س)
شكايت اهل مدينه به فاطمه عليهاالسلام گران آمد. به جاى آنكه با فاطمه عليهاالسلام همدردى كنند واو را دلدارى دهند تقاضاى ترك گريه مى كنند. از فردا با حال نزار آن راه طولانى طى مى كرد و از مدينه خارج مى شد و دراحد كنار قبر حمزه مى گريست.
كم كم در اثر شدت مصائب واثرات ضرب و جرح، توان جسمى زهرا عليهاالسلام تمام شد. ديگر طاقت نداشت تا احد برود. دست حسنين عليهمالسلام را مى گرفت و به بقيع مى آمد و در سايه ى درختى گريه مى كرد. منافقين خبردار شدند و آن درخت را قطع كردند.
اميرالمومنين عليه السلام در خارج از بقيع سايبانى به نام «بيت الاحزان» براى فاطمه عليهاالسلام بنا كرد. هر روز صبح فاطمه عليهاالسلام را با حسنين عليهمالسلام به بيت الاحزان مى آورد و تا شب در آنجا گريه مى كردند. حضرت هنگام غروب مى آمد و آنان را به خانه باز ميگردانيد.
كار بجايى رسيد كه فاطمه عليهاالسلام در وطن خود هم غريب و زندانى شد. نه طاقت رفتن به بيت الاحزان را داشت و نه در خانه مى توانست گريه كند از هر طرف راه براى فاطمه عليهاالسلام مسدود شد و تنها راهى كه ماند آن بود كه ازخدا طلب مرگ كند. اين بود كه آخرين دعاى سوزناك زهرا عليهاالسلام «اللهم عجل وفاتى سريعا» بود معلوم است وقتى سيده النساء عليهاالسلام با آن سوز دل دعا كند مستجاب خواهد شد؛ و چه زود مستجاب شد.
حضرت فاطمه(س) و بلواى سقيفه
هنوز جنازه ى مقدس رسول الله صلى الله عليه و آله دفن نشده است. اهل سقيفه بر سر خلافت درگير شده اند كشمكش رياست بالا گرفته و خليفه ى بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله را كه از طرف خدا و رسول تعيين شده كنار گذاشه اند و كسى روى منبر رسول الله صلى الله عليه و آله نشسته كه نه خدا و رسول و نه صحابه ى راستين پيامبر صلى الله عليه و آله به آن راضى بودند، و نه آنانكه با او بيعت كردند او را لايق خلافت مى دانستند. حتى خودش لياقت احراز چنين مقامى را در خود نمى ديد. چنانكه چند بار اقرار كرد و نداى «اقيلونى، اقيلونى، فلست بخيركم و على فيكم» يعنى: «بيعت مرا باز پس گيريد كه تا على هست من برتر شما نيستم» را به گوش همه رسانيد.
مردم نيز همانند گله ى بى چوپان عده اى در اثر تهديدها و عده اى به خاطر تطميع ها و عده اى ناخودآگاه و غفلت زده وعده اى به خاطر كينه هايى كه با على عليه السلام داشتند، به استقبال سقيفه رفتند.
خليفه و همراهش مبوجه بودند آنانكه بيعتشان ارزش دارد نيامده اند و همه در منزل فاطمه عليهاالسلام نزد على عليه السلام هستند.
عمر گفت: اگر امام على عليه السلام و همراهانش بيعت نكنند، بيعت تو پايدار نخواهد شد.
ابوبكر قنفذ را به منزل على عليه السلام فرستاد كه على عليه السلام بيايد و بيعت كند ولى جواب منفى شنيد. چندين بار فرستاده ابربكر آمد و هر بار ابوبكر خود را با لقبى معرفى مى كرد. بار اول خود را اميرالمومنين خواند. على فرمود: ابوبكر لقبى را ادعا مى كند كه براى من است. بار ديگر خود را خليفه ى پيامبر صلى الله عليه و آله معرفى كرد. و بار سوم خليفه ى مسلمين خواند. و قتى قنفذ ناموفق برگشت و جواب على عليه السلام را آورد، ابوبكر عمر را با جماعتى به خانه ى فاطمه عليهاالسلام فرستاد. آنان در را زدند و حضرت با شنيدن صداى مهاجمين بلند فرمود: «پدر جان يا رسول الله صلى الله عليه و آله! بعد ازتو چه ظلمها كه از پسر خطاب و پسر ابى قحافه به ما رسيد»؟!
هجوم به خانه ى حضرت فاطمه سلام الله علیها
هنگامى كه مهاجمين صداى فاطمه عليهاالسلام را شنيدند بازگشتند. تعداد مهاجمين سيصد نفر و دنباله ى جمعيت چهار هزار نفر بودند.آمده بودند تا اميرالمومنين عليه السلام را براى بيعت ببرند. عمر دستور داد تا هيزم بياورند. بعد گفت: «يا على، بايد خارج شوى و با خليفه ى پيامبر بيعت كنى و گرنه خانه را با خودتان به آتش مى كشم».
حضرت زهرا عليهاالسلام از ورود عمر مانع شد. اينجا بود كه عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله ور ساخت. سپس در را فشار داد و باز كرد به طورى كه دود داخل خانه شد.
عمر شمشير را با غلافش بلند كرد و به پهلوى فاطمه(س) زد. بعد تازيانه را بلند كرده بر بازوى حضرت زد.
خود عمر در نامه اش به معاويه نوشته است: فاطمه عليهاالسلام دست بر در خانه گذاشته بود و فشار مى داد و مانع از باز كردن آن مى شد. من در را فشار دادم ولى او به شدت مانع شد. اينجا بود كه با تازيانه بر دستان او زدم كه از شدت درد صداى ناله اش را شنيدم و نزديك بود نرم شوم و از همانجا بازگردم، ولى سوابق على و خونهايى كه از بزرگان عرب ريخته را به ياد آوردم و با پا به در كوبيدم فاطمه در حالى كه خود را به در فشار داده بود و مواظب بود كه باز نشود.
در اين حال فريادى كشيد كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد و صدا زد: «يا ابتاه، يا رسول الله! آيا با حبيبه و دختر تو اين چنين مى كنند؟آه!! اى فضه مرا درياب! فرزندى كه همراه داشتم كشته شد»!
در اين حال من وارد خانه شدم و از روى پوشش سر چنان سيلى بر او زدم كه گوشواره اش شكست و روى زمين افتاد....!!!
داستان آتش زدن خانه و سقط محسن عليهاالسلام را ابن ابى الحديد و صلاح الدين صفدرى و ابى خيزرانه ابن قتيبه و ابن حجر عسقلانى و ابراهيم بن سيار نظام و بلاذرى و دهلوى و مسعودى از علماى عامه آورده اند.
در قضيه احراق بيت آمده كه عمر به فاطمه عليهاالسلام گفت: يا بيرون آمدن على را از خانه براى بيعت ابوبكر انتخاب كن يا سوزانيدن همه تان را!! بعد عمر با تازيانه بر بازوى حضرت زد كه مثل بازوبند سياه شد. در اين گير و دار فاطمه عليهاالسلام پس از سقط محسن به زمين افتاد و آتش شعله كشيد و دراين حال حرارتش به صورت فاطمه عليهاالسلام مى خورد.
عظمت اين فاجعه ى هولناك واين مصيبت را امام صادق عليه السلام چنين توصيف كرده است:
«هيچ روز محنتى مثل كربلا نيست؛ اگر چه روز سقيفه و آتش بپا كردن بر در خانه اميرالمومنين و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام و كشتن محسن عليه السلام با فشار در بزرگتر و پر مصيبت تر و تلخ تر است، زيرا اين ريشه و اصل روز ناراحتى و مصيبت بود».

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page