شعری برای امام زمان(عج الله تعالی و فرجه الشرّیف) از قیصر امین‌پور

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

تو جهانی و جهانی ز تو خرسند و خموش، به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود. دادگستر گیتی خبر داد به یاران، که الا روز وصل شه و یاران دوان خواهد بود. چشمه آب حیات و گل و شبنم بی‌دوست، شوره زاریست که بی‌مایه روان خواهد بود. ای خوش آن روز که بانگ خوش" یا زهرا"‌مان، از همه جای جهان درسریان خواهد بود.


صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
در هوای عاشقان پر می‌کشد با بیقراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد


آقابیا تا زندگی معنا بگیرد، آقابیا تا این شکسته کشتی ما، آرام راه ساحل دریا بگیرد، آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم، شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page