جنگ تبوك

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در سال نهم هجرت سراسر حجاز تقريبا تحت حاكميت اسلام بود و قبايل گوناگون خواه و ناخواه اظهار اسلام مى‏كردند، اما اين بار حكومت اسلامى از بيرون حجاز و از سوى حكومت روم تهديد مى‏شد. در بعضى از مناطق تحت سيطره روم در شمال حجاز كه شامات ناميده مى‏شد تحركاتى براى حمله به قلمرو مسلمانان به وقوع پيوست و بازرگانانى كه ميان مدينه و شام رفت و آمد مى‏كردند به پيامبر اسلام گزارش دادند كه روميان سپاه بسيارى را در شام آماده كرده‏اند و هر قل قبايل عربى ساكن در شام را هم با خود همراه كرده و خودش در شهر حمص است و آنها دشمنيترسناكتر از مسلمانان براى خود نمى‏دانند.(170)

پيامبر خدا(ص) اصحاب خود را براى جنگ با روميان فراخواند و اين در يك زمان نامناسبى بود، هوا بسيار گرم و وقت چيدن خرما بود و مسلمانان بايد محصول خود را رها مى‏كردند و در آن هواى گرم مسافتى طولانى را مى‏ پيمودند، اين بود كه منافقان و بعضى از مسلمانان سست ايمان از پيامبر اجازه خواستند كه در جهاد شركت نكنند و بهانه‏ هاى گوناگونى آوردند، ولى پيامبر براى امر جهاد بسيار جدى بود و نيروهاى خود را جمع كرد و از قبايل اطراف هم كمك خواست و سپاهى متشكل از سى هزار نفر فراهم آورد.(171) و فرمان حركت داد و گروههايى از منافقان و مسلمانان سست ايمان از شركت در جهاد تخلف كردند و در مدينه ماندند.

در اين سفر، پيامبر خدا(ص) براى حساس بودن اوضاع مدينه و مراقبت از رفتار منافقان دستور داد على(ع) در مدينه بماند، منافقان شايع كردند كه پيامبر از روى بى‏مهرى على را با خود نبرده است. على(ع) ناراحت شد و به سوى سپاه اسلام حركت كرد و در جرف در سه‏ميلى مدينه خدمت پيامبر(ص) رسيد و حرفهاى مردم را بازگو كرد، پيامبر فرمود: دروغ گفته‏اند، همانا من تو را در آنچه پشت سرگذاشته‏ ام جانشين خود قرار داده‏ام، آيا راضى نمى‏شوى كه نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى باشى، مگر اينكه پس از من پيامبرى نيست؟ على(ع) به مدينه برگشت و پيامبر به راه خود ادامه داد.(172)

اين سخن پيامبر(ص) نشان دهنده شدت علاقه او به على(ع) است و اينكه پيامبر، خود و على(ع) را به موسى و هارون تشبيه مى‏كند بيانگر مقام بلند على(ع) است كه هيچ كس از اين امت به آن مقام و مرتبه نرسيد.

سپاه اسلام با دشواريهاى فراوان و رنج و زحمت بسيار بالاخره به تبوك(173) رسيد، پيامبر بيست شب در آنجا بود و هرقل همچنان در حمص اقامت داشت.(174) و معلوم گرديد كه روميان از قصد جنگ منصرف شده‏ اند و لذا پيامبر به مدينه بازگشت. هرچند مسلمانان در اين سفر رنج هاى بسيار بردند، ولى اين آزمونى بزرگ بود و نشان داد كه مسلمانان در دشوارترين شرائط هم از اسلام حمايت مى‏كنند و در عين حال چهره‏ هاى منافقان به خوبى نمايان شد و جامعه اسلامى آنان را شناختند. همچنين پيامبر در طول مسير، پيمانهايى با بعضى از قبايل مرز نشين بست كه در تأمين امنيت منطقه نقشى مهم داشت.

- پى‏نوشت‏ها -

(170) - المغازى، ج 2، ص 990.
(171) - همان، ص 1002.
(172) - سيره ابن هشام، ج 4، ص 163؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 183؛ البدء و التاريخ، ج 2، ص 101. اين گفته پيامبر خدا(ص) درباره على(ع) كه گاهى به صورت انت منى بمنزلة هارون من موسى و گاهى به صورت اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى نقل شده، در منابع حديثى هم به صورت گسترده‏اى آمده است: الف: منابع اهل سنت: صحيح مسلم، ج 7، ص 120؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302؛ سنن نسائى، ج 5، ص 44؛ سنن بيهقى، ج 9، ص 40؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 109 و جز آنها. ب: منابع شيعه: الكافى، ج 8، ص 107؛ علل الشرايع، ج 1، ص 222؛ تحف العقول، ص 416؛ وسائل الشيعه، ج 1، ص 487 و جز آنها.
(173) - تبوك منطقه‏اى در حدود مرزهاى حجاز و شام بود و فاصله آن تا مدينه نود فرسخ بود كه اين فاصله را در دوازده شب طى كردند.(مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 235.)