داستان مسجد ضرار

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

در آستانه جنگ تبوك، دوازده نفر از منافقان با اشاره ابوعامر راهب كه دشمن سرسخت اسلام بود و در شام زندگى مى‏كرد، محلى را به نام مسجد ساختند و براى آنكه رسميت پيدا كند نزد پيامبر آمدند و از او تقاضا كردند كه به آن مسجد بيايد و در آنجا نماز بخواند و گفتند كه اين مسجد را براى آن ساخته‏اند كه مسلمانانى كه ناتوان هستند و نمى‏توانند از جاهاى دور به مسجد پيامبر يا مسجد قبا بروند، در اين مسجد نماز بخوانند.(177)

پيامبر(ص) آماده سفر براى جنگ تبوك بود و فرصت رفتن به آنجا را نداشت از اين رو به آنان فرمود: صبر كنيد من از سفر برگردم تا در آن مسجد نماز بخوانم. وقتى پيامبر از تبوك برگشت آنها نيز آن مسجد را آماده كرده بودند و پيش پيامبر آمدند و از او خواستند كه در آن مسجد نماز بخواند. در اين موقع آيات شريفه زير نازل شد:

وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْريقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصادًا لِمَنْ‏حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنآ إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ لا تَقُمْ فيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (توبه/107-108)

«و كسانى (از منافقان هستند) كه مسجدى را براى زيان‏رسانى و كفر و تفرقه‏افكنى ميان مؤمنان و ساختن كمينگاهى براى كسى كه با خدا و پيامبر او از پيش مى‏جنگيد، ساختند و هر آينه سوگند مى‏خورند كه ما جز نيكى اراده نكرده‏ايم و خدا گواهى مى‏دهد كه آنان دروغگويانند. هرگز در آن مسجد نايست. مسجدى كه از نخستين روز براساس تقوا ساخته شده، شايسته است كه در آن بايستى، در آن مردانى هستند كه دوست دارند كه پاك شوند و خدا پاكان را دوست دارد.»

اين آيات پرده از توطئه آنها برداشت و معلوم نمود كه اين منافقان مى‏خواهند با نام مسجد به دين ضربه بزنند. اين بود كه پيامبر خدا چند نفر از اصحاب خود به نامهاى مالك بن دخشم و معن بن عدى و عامر بن سكن و وحشى را فرستاد كه آن مسجد را خراب كنند و بسوزانند(178). امر پيامبر اطاعت شد و محلّ آن مسجد جاى زباله آن محلّه گرديد.

در اين آيات اظهار مى‏دارد كه منافقان، از ساختن آن مسجد چهار هدف داشتند:

1 - زيان رساندن به مسلمانان؛

2 - كفر به خدا و رسول او، در اين مسجد مبانى كفر تقويت مى‏شد.

3 - تفرقه انداختن ميان مسلمانان، مسلمانان در يك مسجد حاضر مى‏شدند و ميانشان وحدت بود و اگر اين مسجد پا مى‏گرفت مسلمانان پراكنده مى‏شدند.

4 - ايجاد كمينگاهى براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبر او جنگ مى‏كرد منظور ازاو ابوعامر راهب بود. او شخصى بود كه در دوران جاهليت نصرانى شد و به مقامى رسيد، وقتى پيامبر اسلام به مدينه مهاجرت نمود او از حسد خود هميشه با آن حضرت دشمنى مى‏كرد و آخر كار به مكه پيش مشركان فرار كرد و در جنگ احد همراه آنان بود و بالاخره به شام فرار كرد تا از سپاه روم كمك بگيرد و با پيامبر اسلام بجنگد.

منافقان مدينه اين مسجد را با اشاره او ساخته بودند و منتظر بودند كه ابوعامر با سپاه روم برسد و آن مسجد را پايگاه خود قرار دهد و به مسلمانان حمله كند.

منافقان براى ردّ گم كردن سوگند مى‏خوردندكه ما جز نيكى اراده نكرده‏ايم وهدف ما كار خير و خدمت به مسلمانان است ولى قرآن پس از نقل اين سخنِ آنها مى‏فرمايد: خداوند گواهى مى‏دهد كه آنان دروغگو هستند. بدينگونه خداوند با فرستادن اين آيات از اين توطئه بزرگ پرده برداشت و نقشه شوم منافقان را نقش بر آب كرد.

در آيه بعد، به پيامبر دستور مى‏دهد كه هرگز در آن مسجد نايستد يعنى قيام به نماز نكند، سپس اين مسجد را با مسجد قبا يا مسجد پيامبر كه در مدينه بود مقايسه مى‏كند و مى‏فرمايد: مسجدى كه از همان آغاز براساس تقوا بنياد شده، شايسته است كه در آن نماز بخوانى. منظور از اين مسجد يا مسجد قبا و يا مسجد پيامبر و يا هر مسجدى است كه براساس تقوا و ايمان به خدا تأسيس شده است و منظوراز «اول‏يوم» اين است كه هدف بانيان آن از نخستين روز، خدا باشد.

پس از ذكر داستان مسجد ضرار، در ادامه آيات ميان دو گروه مقايسه مى‏كند، گروهى كه مسجد قبا يا مسجد پيامبر را ساختند و گروهى كه مسجد ضرار را ساختند، مى‏فرمايد:

أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِه فى نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذى بَنَوْا ريبَةً فى قُلُوبِهِمْ إِلاّآ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (توبه/109-110)

«آيا كسى كه بنياد كار خود را ترس از خدا و خوشنودى او قرار داده است بهتر است يا كسى كه بنياد آن را بر لبه پرتگاهى كه در شرف ريختن است قرار داده كه او را به آتش جهنم مى‏افكند؟ و خدا گروه ستمگر را هدايت نمى‏كند. بنيادى كه آنان نهادند همواره در دلهايشان مايه بدگمانى است تا وقتى كه دلهايشان قطعه‏قطعه شود و خدا داناى فرزانه است.»

بنياد كار منافقان بر لبه پرتگاهى فرو ريختنى است و آنان با بنايى كه كرده‏اند به آتش جهنم سقوط مى‏كنند، يعنى بنا و ساختمانى كه كرده‏اند در لب پرتگاه آتش جهنم است و ناگهان در آن مى‏ريزد و هيچ عاقلى بر لب پرتگاهى سست و ريختنى كه زير آن را سيل خالى كرده است ساختمان نمى‏سازد. واقعاً كه تشبيه غريبى است.

در آيه بعد اظهار مى‏دارد بنايى كه اين منافقان كرده‏اند همواره مايه بدگمانى آنهاست و اين بدگمانى همچنان با آنهاست تا وقتى كه دلهايشان پاره پاره شود يعنى بميرند. منظور اين است كه ساختن‏مسجد ضرار و دستور پيامبر به ويران شدن آن بغض دلهاى آنان را زياد كرده و اين بغض يا همان ريبه و شك و ترديد در احكام اسلام، تا وقتى كه بميرند و دلهايشان قطعه قطعه شود با آنان همراه است. اشاره به اينكه آنان هرگز ايمان نخواهند آورد و با همان حالت نفاق و كفر خواهند مرد و در پايان از دو صفت عليم و حكيم ياد مى‏كند يعنى كه خدا از حال آنان با خبر است و دستورى كه درباره مسجد ضرار داده، از روى حكمت است.

- پى‏نوشت‏ها -

(177) - الدر المنثور، ج 3، ص 260 و 276.
(178) - المغازى، ح 2، ص 1046؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص 648.ابن سيد الناس تخريب مسجد ضرار را پيش از جنگ تبوك مى‏داند: عيون الاثر، ج 2، ص 263.