درباره حضورحضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) بر بالين محتضر اشكالي شده است بدين مضمون:
چگونه ممكن است كه حضرت در آن واحد در هزاران محل بر بالين هزاران محتضر حاضر شود؟ البته،اين اشكال به ملك الموت هم وارد است. لذا در كتب روايي ما به اين دو سؤال پاسخ گفته شده است.
در روايات مي خوانيم «ملك الموت» در حالي كه لوحي در مقابل داشت به پيغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم) عرض كرد: «دنيا نزد من مانند اين لوح است». در اين روايت و نظاير آن تشبيه دنيا به لوح، نشان از احاطه وتسلط ملك الموت به دنيا دارد. در فلسفه از اين تسلط و احاطه به«سعه وجودي» تعبير ميكنند. پس امير المؤمنين(علیه السلام) و ملك الموت به علت دارا بودن«سعه وجودي» محدود به حد خاصي نيستند و وجود آنها اشراف تام و كامل بر جهان هستي دارد. يعني به گونهاي هستند كه در آن واحد با قدرت ولايي تفويض شده از طرف خداوند در تمام جهان هستي حضور دارند.
اثبات مدعا از نظر قرآن و روايات
در تفسير آية شريفه:
و كذلك جعلناكم امه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا.(1)
از روايات استفاده ميشود كه مراد از«امت وسط» اين است كه پيشوايان دين معصوم آفريده شدهاند و روز قيامت به سود و زيان انسان شهادت ميدهند و رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) خود بر آنان شاهد واقع ميشوند. پس:
1- از نظر شيعه مسلم است كه اين آيه مربوط به شهادت ائمه طاهرين(علیه السلام) در روز قيامت است.
2- اين نيز، معلوم است كه امير المؤمنين(علیه السلام) روز قيامت به امري شهادت ميدهند كه بر آن حاضر و ناظر بوده باشند. زيرا، از نظر عرف و عقل و شرع شهادتي پذيرفته است كه فرع حضور و ديدن است.
بنابراين نتيجهاي كه از اين دو مقدمه گرفته ميشود اين است كه مولي اميرالمؤمنين(علیه السلام) بر بالين همه محتضران حاضر ميشوند.
خداوند در آية ديگري خطاب به پيامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) ميفرمايد:
و قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون و ستردون الي عالم الغيب و الشهاده فينبئكم بما كنتم تعملون.(2)
به مردم بگو عمل كنيد كه خداوند و رسولش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد و آنگاه به سوي خدايي كه داناي عالم غيب و شهود است بازخواهيد گشت و شما را به آنچه انجام ميداديد آگاه ميكند.
دراين آيه نيز، ديدن اعمال توسط پيامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و مؤمنان نشان از تسلط بر عالم هستي دارد. بنابراين، مولي اميرالمؤمنين(علیه السلام) در اثر داشتن سعة وجود بر عالم هستي احاطه كامل دارد و همه اعمال را مشاهده ميكند. از اين رو توجه ايشان به محتضر عين حضور است.
هم چنين در روايتي ميخوانيم كه امير المؤمنين(علیه السلام) خطاب به حارث همداني ميفرمايد:«كافران و مؤمنان مرا هنگام مرگ ميبينند.»
و اين نظر به همان سعه وجودي حضرت(علیه السلام) است. چنانكه ميكائيل و عزرائيل و اسرافيل و جبرائيل نيز از اين سعه وجودي برخوردارند.
و از رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) نيز، روايت شده است كه فرمودند:«جيرئيل را چند بار به صورت واقعي خودش ديدم كه جهان را پر كرده بود.» اين تعبيري ديگر از سعه وجود است.
ائمه(علیهم السلام) واسطة فيضند
در فلسفه وجود واسطه فيض از مسلمات است. در فلسفه غيراسلامي از واسطه فيض به«عقول عشر» تعبير شده است. اما، از نظر فلسفه اسلامي شيعه مسلم است كه چهارده معصوم(علیهم السلام) واسطه فيض بين حق و خلق هستند. يعني اگر بر شنيدن يا ديدن يا رزم در جبهههاي حق، قدرت داريم، به دليل فيضي است كه به واسطه پيشوايان دين(علیهم السلام) دمادم به ما ميرسد. اين وساطت در فيض نيز دليلي است بر سعه وجودي آن بزرگواران.
نسبت قبض روح به خدا و فرشتگان
قرآن شريف گاهي نسبت قبض روح را به خداوند ميدهد:
الله يتوفي الانفس حين موتها.(3)
قل يتوفيكم ملك الموت الذي و كل بكم.(4)
و گاهي ديگر آن را وظيفه ملائك ميداند:
حتي اذا جاء احدكم الموت توفته رسلنا و هم لا يفرطون.(5)
پاسخ امامان(علیهم السلام)
از ائمه(علیهم السلام) در مورد تعابير مختلف و به ظاهر متناقض قرآن در مورد قبض روح سؤال ميشد. پاسخ امامان، از جمله حضرت امام صادق(علیه السلام) بدين مضمون است:
ملك الموت به اذن خداوند بر گرفتن جانها موكل شده است. وي براي قبض ارواح به تنهايي نميآيد، بلكه براي قبض جانهاي مؤمنين، ملائكه رحمت را به همراه دارد و براي كفار ملائك غضب و عذاب الهي. «عزرائيل» جان را ميگيرد، و به يكي از اين دو دسته از ملائك ميسپارد. بنابراين اگر قبض روح را به خدا نسبت بدهيم مسلماً صحيح است، زيرا ملكالموت به اذن خدا قبض روح ميكنند و اگر آن را به ملكالموت نسبت بدهيم نيز درست است. همانطور اگر اين نسبت را به انصار و فرشتگان همراهش بدهيم.
از نظر ادبي نيز گاهي فعل را به فاعل قريب ميدهند و گاهي به فاعل بعيد و گاه ديگر به هر دو. مثلاً در داستان حضرت «خضر» و حضرت موسي(علیه السلام) مقرر شده بود حضرت موسي (علیه السلام) براي رشد و تكامل تعليم شوند و واسطهي اين تعليم حضرت خضر (علیه السلام) بود. با وجودي كه موساي كليم پيغمبر الوالعظم بود و خضر (علیه السلام) از او اعلم نبود. در آخر سورة كهف كه قرآن بدين داستان اشاره ميكند، ميفرمايد: پس از اينكه خضر (علیه السلام) همراهي حضرت موسي (علیه السلام) را پذيرفت. هر دو با هم ره سپردند در ميان راه خضر(علیه السلام) كشتي را سوراخ كرد، جوان بيگناهي را كشت و ديواري را ويران و سپس بنا كرد و وقتي با اعتراض حضرت موسي (علیه السلام) روبهرو شد، در مقام پاسخ گاهي فعل را به خود نسبت داد و فرمود:
اما السفينه فكانت لمساكين يعملون في ابحر فاردت ان اعيبها و كان وراءهم ملك يأخذ كل سفينه غصباً و اما الغلام فكان ابواه مؤمنين فخشينا ان يرهقهما ظغيانا و كفرا فاردنا ان يبدلهما ربهما خيرا منه زكوه و اقرب رحما و اما الجدار فكان لغلامين يتيمين في المدينه و كان تحته كنزلهما و كان ابوهما صالحاً فاراد ربك ان يبلغا اشدهما و يستخرجا كنزهما رحمه من ربك و ما فعلته عن امري ذلك تأويل ما لم تسطع عله صبرا.(6)
اما آن كشتي را كه بشكستم صاحبش خانوادهي فقيري بود كه از آن ارتزاق ميكردند، خواستم چون كشتيهاي بي عيب را پادشاه به قصب ميگرفت اين كشتي را ناقص كنم. تا براي آن خانوادة فقير باقي بماند و اما آن غلام را كه به قتل رساندم او كافر بود اما پدر و مادرش مؤمن بودند از آن ميترسيدم كه آن پسر آنها را با فريب به خوي كفر و كيش خود درآورد و من خواستم تا به جاي آن فرزند، خداوند به آنها اولادي بهتر و صالحتر بدهد. اما آن ديوار را كه تعمير كردم بدين جهت بود كه زير آن گنجي از دو طفل يتيم كه پدر صالح داشتند نهفته بود، و خدا خواست كه آن اطفال به حد رشد رسند و آن گنج تا آن زمان در ديوار باقي بماند تا به لطف خدا آنها گنج را بيابند.
من اين كارها نه از پيش خود بلكه به امر خدا انجام دادم. اين است باطن كارهايي كه تو طاقت و ظرفيت انجام آن را نداشتي.
_________________________________________
1. سورة بقره، آيه143.
2. سورة توبه ، آيه105.
3. سورة زمر، آيه42.
خداستت كه وقت مرگ ارواح مردم را ميگيرد.
4. سورة سچده ، آيه11.
(اي رسول) به آنها بگو فرشته مرگ مأمور گرفتن روح شماست جان شما را خواهد گرفت.
5. سورة انعام، آيه61.
وقتي مرگ يكي از شما فرا رسد، فرشتگان و رسولان ما راغ شما ميآيند. و البته در اينكار سستي نميورزد.
6. سورة كهف ، آيات79 – 82.
جلسه يازدهم : پاسخ از اشكال
- بازدید: 1136