اميرمؤمنان على (عليه السلام ) از ديدگاه حسن صدر (رحمه الله)

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

بردبارى و گذشت
على (عليه السلام ) با همه توانايى و نيرومندى ، با بازوى جنگاورى كه دنيا نظير آن را كم ديده هيچ گاه بر دشمن پيشدستى نكرد، به فرزندش حسين (عليه السلام ) توصيه مى كرد كه هرگز كسى را به مبارزه مطلب ، ولى اگر دشمن تو را به جنگ خواند رو مگردان ، زيرا جنگ طلب متعدى است و متعدى مغلوب است (1) .
در ميدان جنگ جمل بر كشتگان دشمن عينا مانند مقتولان سپاه خود نماز گذاشت (2) .
در تمام جنگ هايى كه دشمنان به او تحميل كردند پس از ختم جنگ در سينه او از دشمنانى كه به خون ريزى شخص او و دوستان و يارانش ‍ برخاستند كم ترين كينه اى نمى ماند... در جنگ جمل بر مرگ طلحه و زبير گريست ... سه روز بعد از جنگ جمل ، على (عليه السلام ) به ديدن عايشه رفت به جاى ملامت و ناسزا، عايشه را اكرام كرد و دستور داد با منتهاى حرمت او را روانه مدينه كنند تا در خانه خود بماند و شخصا موقع حركت با او به گرمى وداع كرد (3)
على رغم فتنه عظيمى كه عايشه بر ضد او برانگيخته بود با منتهاى جوانمردى از او دلجويى كرد تا آن جا كه فرمان داد دو جوان كوفى كه پشت خانه عايشه شعر در هجو او خوانده بودند هر يك را صد تازيانه زدند.


دكتر طه حسين نويسنده دانشمند مصرى در كتاب على (عليه السلام ) و فزرندانش مى نويسد:
چند نكته در اين جريان به نظر مى رسد: يكى جوانمردى و پاكدلى اميرالمؤ منين (عليه السلام )، ديگر سياست مدبرانه او آرام كردن بغض و كينه عايشه و پيشگيرى از تحريكات جديد، گر چه با همه اين محبت ها و فتوت ها هرگز عايشه نتواست از ابراز كينه و عداوت نسبت به على (عليه السلام ) خوددارى كند و خبر شهادت امام را كه شنيد شادى كرد. و به قول طه حسين گفت : (( على (عليه السلام ) با مرگ راحت شد و ديگران را نيز راحت كرد (4) )) .
به حدى دل على (عليه السلام ) از كينه و بغض پاك و از حس انتقام به دور بود كه پس از غلبه بر خوارج اجازه داد صدها تن از آنها كه از جنگ فرار كرده بودند وارد كوفه و بصره شوند و به راحتى و رفاه زندگى كنند و سهم خود را از بيت المال بستانند... دادگرى و بزرگوارى و پاكدلى على (عليه السلام ) آنها را از خشم او ايمن و به گذشت و عطوفتش اميدوار كرده بود على (عليه السلام ) بهتر از هر كس سبب و ميزان جسارت اين جماعت را درك مى فرمود تا آنجا كه يقين داشت به دست اين گروه كشته خواهد شد (5) .

زهد على (عليه السلام )
اكنون خوراك او را از زبان عتبه بن علقمه بشنويم : مى گويد وارد شدم بر على (عليه السلام ) ديدم نان خشكيده اى با شير مانده مى خورد. گفتم : يا اميرالمؤ منين ! چگونه با اين نان خورش مى سازى ؟ فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله خشك تر از اين نان مى خورد و خشن تر از اين جامعه كه در بر من است مى پوشيد. مى ترسم اگر جز اين بكنم ، به رسول خدا صلى الله عليه و آله ملحق نشوم (119) .
روزگارى كه على (عليه السلام ) و پيشواى امپراطورى اسلام پس از شهادت چند درهمى بيش ميراث نگذاشت ، نقدينه عثمان روزى كه كشته شد طبق نوشته (( مسعودى )) به صد و پنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم مى رسيد، ارزش املاك او در وادى القرى و حنين يكصد هزار دينار بود، به علاوه اسب و شتر فراوان داشت . از زبير چهارصد هزار دينار و يكهزار اسب و يكهزار كنيز تركه ماند. در آمد طلحه از غله عراق روزى هزار دينار و از املاك سراه بيش از اين مبلغ بود. عبدالرحمن بن عوف هزار اسب شتر و ده هزار گوسفند داشت (120) زبير در مصر و اسكندريه و بصره و كوفه هر يك خانه مجلل بنا كرد، طلحه نيز در كوفه و مدينه خانه ساخت (121)

قهرمان همه عرصه ها
راست است كه بعد از آن همه كتاب و رساله كه در بزرگى و بلندى مقام والاى اميرمؤ منان على (عليه السلام ) طبع و نشر شده و بعد از آن همه شرح تفسيرى كه بر خطابه هاى اعجازآميز نوشته شده و بعد از آن همه شرح مقام و علو و عظمت على (عليه السلام ) كار آسانى نيست با اين حال ، بلندى مقام و بزرگى روح فرزند ابى طالب به حدى است كه على رغم تحقيق و تتبع فراوان نويسندگان عرب و عجم هنوز گوشه هاى ناديده و رازهاى ناگفته از زندگى و خلافت اعجوبه خلقت و مظهر عجايب وجود دارد كه شايسته گفتن و نوشتن است .
كدام قهرمانى را مى شناسيد كه خيال ، فكر، عقل ، ذوق ، و خلاصه تمام نواحى و جبهات شعور بشرى را قرن ها به خود متوجه و در زندگى خود مستغرق ساخته باشد؟ كدام پهلوانى را سراغ داريد كه در بدايت جوانى و حداثت سن ، قهرمانان نامى و ورزيده را به خاك هلاك انداخته باشد و كدام جنگاورى را ديده ايد كه با خوراكى فقير و ساده فرياد هولناكش در ميدان نبرد زهره شجاعان را دريده باشد؟ كدام پهلوانى را شنيده ايد كه در مقام خطابه و تعليم و تربيت ، در مقام حكمت و تصوف و شريعت ، در مقام آراء و افكار فلسفى و اجتماعى تا اين حد حدت ذهن و قوت منطق و اصابت راى و روانى كلام و عظمت فكر نشان داده و عقول و ارواح و قلوب ميليون ها آدمى را در قرنهاى عديده و نسل هاى متوالى اسير و مسخر كرده باشد؟
فيلسوفى شجاع ، قهرمانى خطيب و اديب ، متفكرى فقيه و مبتكر، جوانمردى بلند همت و پاكدامن ، بزرگ مردى عطوف و رحيم ، پيشوايى امين و عادل ، جنگاورى كه به پيشباز مرگ مى رود و كين كشى از دشمنان را ناجوانمردى مى داند و در ميدان نبرد از كشتن دشمن مكار و حيله گر (128) كه براى نجات از چنگال قهرش كشف عورت كرده چشم مى پوشد و او را ناديده مى گيرد. شمشير زنى كه در يك روز پانصد مرد جنگى به خاك مى افكند و شب هنگام در غم بيوه زنان مى گريد. آرى ، قرن ها بايد تا روزگار اعجوبه اى چنين بپرورد و اعصار و قرون را به شگفتى وا دارد.
قهرمان عرب و پيشواى اسلام على بن ابى طالب (عليه السلام ) كه از طرف پدر و مادر از شريف ترين و پاكترين سلسله قريش است فرزندانى از خود به يادگار گذاشته كه طى چند قرن پيران سپيد مويشان به خون خضاب كرده و با چهره سرخ به ملاقات خدا رفته اند و جوانان نورسشان در عنفوان جوانى يك دنيا اميدوار و آرزو را به خاك برده و از تمام لذات زندگى چشم پوشيده اند و پير و جوان ، جلال و جمال حق و مبارزه با بيداد را در سيماى قهرمان خود جلوه ابدى بخشيده و جهانيان را به تماشا و اعجاب وا داشته اند، تا آن جا كه ابوالعلا شاعر و فيلسوف عرب - كه نه تنها در شيعه نبودن او شكى نيست ، بلكه در اسلام او شبهه دارند - مى گويد: (( در روزگار، شفق و فجر بر خون دو شهيد على و فرزندش دو شاهد خونينند )) .
حيرت انگيزتر از على (عليه السلام ) كيست كه جدال و تصادم افكار و عقول درباره او تا حدى است كه يك دسته خدايش مى خوانند و دسته ديگر كافر و مطرود مى دانند، چه خوب فرمود: (( قومى از افراد در محبت من و جمعى از تند روى در دشمنى من به آتش قهر خداوند خواهند سوخت . )) آرى ، غلو كنندگان به حدى در عشق على تند رفتند كه او را خداى دانستند و پرستيدند و خوارج نهروان به نهانه حكميت - كه به اجبار به او تحميل كردند - او را علنا كافر خواندند و از او خواستند توبه كند و مانند امويان بالاى منبر به او دشنام دادند.
قهرمانان تاريخ همه عرصه حب و بغض مردمند، ولى تنها مردى كه دو قطب موافق و مخالفت او تا حد الوهيت و كفر از هم دور باشند فقط على (عليه السلام ) اعجوبه خلقت و مظهر عجايب ، فرزند ابى طالب است .
مفهوم عدل و داد و كلمه حق و انصاف با اسم اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) جنان ملازمت دارد كه هر ستم زده مظلومى در چهارده قرن تاريخ اسلام در ذكر اسم على (عليه السلام ) و در ياد سوانح حكومت و زندگى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) شفاى خاطر و تسلى قلب مى جويد.
قيام در مقابل مظالم و تجديد وضع و اصلاح مفاسد، دموكراسى و برابرى ضعيف و قوى ، حمايت حكومت از ناتوانان و بى بضاعتان ، سركوبى گردن كشان و حق گزارى ضعيفان همه و همه مرادف و ملازم با حكومت على (عليه السلام ) است ، اين ملازمت در اذهان و عقول تا آن جا ريشه دوانده كه نه تنها حكومت بنى عباس ، بلكه بسيارى از حكومت هاى بزرگ و كوچك در اسلام به منظور جلب اعتماد و محبت عامه به ناچار دعوت خود را به نام حكومت علوى و فرزندان على (عليه السلام ) زينت دادند، به اين اسم بود كه توانستند ستم زدگان و نارضايان را گرد خود جمع كنند و به نيروى جمعيت دستگاه حكومت مسلط را در هم بشكنند و از هم فرو ريزند.
بحث درباره چنين مرد نامتناهى كارى است سخت و دشوار؛ زيرا شخصيت او چون درياى بى كران پايان ندارد. در عالم اسلام و تشيع كيست كه على (عليه السلام ) را نشناسد و او را تا حد پرستش احترام نكند و به او عشق نورزد و در عين حال كيست كه او را آن گونه كه هست شناخته و به كنه شخصيت و علو صفات او پى نبرده باشد؟ (129)
شجاعت على (عليه السلام ) در بدايت عمر در حجاز چنان ولوله اى انداخت كه وقتى عمرو بن عبدود قهرمانان نامى عرب را در نبرد تن به تن - در غزوه خندق به خاك انداخت خواهر عمرو در مقام رثا بر مرگ برادر، شجاعت قاتل را تنها مايه تسلى خود خواند و گفت : اگر جز به دست اين پهلوان نوجوان كشته شده بودى مادام العمر بر مرگ تو مى گريستم (130) .
رعايت نظر اكثريت در امور سياسى
على (عليه السلام ) در امور شرعى طبق تشخيص خود و بدون توجه به نظر ديگران تصميم مى گرفت ، ولى در مسائل عرفى و سياسى به نظر اكثريت ياران و دوستان خود احترام مى گذاشت و حتى گاه منتظر مى شد كه خطاى نظر دوستان به تجربه و در سايه بروز حوادث روشن گردد (132)
مخالفان عثمان ، از او به على (عليه السلام ) شكايت مى كردند و على (عليه السلام ) براى پاس مقام خلافت ، ناراضيان عثمان را مسئول قرار مى داد تا شكايت خود را رها كنند و فتنه اى راه نيندازند.
على (عليه السلام ) با اين كه جرايم و مظالم دستگاه عثمان را مى ديد، و خود بيش از ديگران او را متنبه مى كرد، و اندرز مى داد، مع الوصف به خاطر جلوگيرى از بروز فتنه و قتل خليفه در چهل روزى كه شورشيان و ناراضيان خانه عثمان را در محاصره داشتند تقاضاى مردم را در مسجد كه مى خواستند به امامت پيش ايستد و با او نماز گزارند به شدت رد مى كرد، چند بار به خواهش عثمان از شهر بيرون رفت تا اسم و ذكر او بر سر زبان ها نباشد و باز به تقاضاى خليفه به مدينه برگشت تا انقلابيون را نصيحت فرمايد، روز آخر حسين (عليه السلام ) و چند تن از فرزندان بزرگان صحابه را به پاسدارى خانه عثمان گماشت تا شورشيان به احترام آنها به خانه خليفه داخل نشوند، وقتى شنيد كشندگان عثمان از ديوار وارد خانه شده و كار خليفه را ساخته اند به فرزندان خود غضبناك شد، طلحه گفت : يا اباالحسن ! خشم مگير، زيرا اگر مروان را تسليم كرده بود كشته نمى شد (133)
در مسئله بيعت جز از طلحه و زبير و معاويه كه قصد سركشى و فسادشان بر همه روشن بود از هيچ كس طلب بيعت نكرد، زيرا كناره گيرى ايشان زيانى به جامعه نمى رساند، حتى آزادگى و آزاد مردى را از اين حد هم جلوتر برد، عمر بزرگان صحابه را از ترس فتنه انگيزى هميشه در مدينه تحت نظر داشت و اين احتياط را به توصيه ابوبكر رعايت مى كرد ولى طلحه و زبير پس از ياس از شركت در دستگاه خلافت و تصميم به فتنه انگيزى از امام اجازه سفر به مكه خواستند؛ اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: ترجيح مى دهم در مركز نزد من بمانيد، اصرار كردند. آن گاه فرمود: با اين كه خوب مى دانم قصد گذاشتن حج و عمره نداريد و از نيت شرتان آگاهم مع الوصف شما را به ماندن در مدينه مجبور نمى كنم ولى مى خواهم يك بار ديگر بيعت با امامتان را تجديد كنيد و برويد (134) .
به فرمانداران خود مى نوشت : قبل از اين كه به فكر وصول خراج باشيد بر آن شويد كه زمين را آباد و وسائل كشت و زرع و بالا بردن سطح توليد محصول را فراهم سازيد... مبادا كسى را به گناه ندادن زكات تازيانه بزنيد يا حبس كنيد، اگر در اموال عمومى شتر آبستنى است مبادا از آن كار بكشيد يا سوار شويد و اما از نظر عدالت در توزيع ثروت از فرمايشات معروف اوست كه (( هر كجا نعمتى بسيار و كاخى افراشته است در كنارش حقى ضايع شده وجود دارد. همه شما در حق نزد من برابريد. هيچ فقيرى گرسنه نماند، مگر ثروتمندى از حق او بهره مند گشت (135) )) .
در دريافت خراج به ماموران خود دستور داد وقتى بر مردم دهكده اى وارد شديد سلام كنيد و تحيت بفرستيد و با منتهاى ملايمت بگوييد: بندگان خدا! ولى خدا ما را فرستاده تا اگر در اموال شما حقى براى خدا يافت مى شود به ما تسليم كنيد. سپس از يكايك بپرسيد آيا نزد تو حقى براى خدا هست ؟ اگر گفت نه ؛ او را رها كنيد و اگر گفت آرى ؛ بدون اجازه او حيوان باركش او را مگيريد و اگر به شما تسليم كرد، مانند مرد مسلط و قاهرى با چارپا و صاحب آن رفتار نكيند، حيوانات را آزار مدهيد و نترسانيد، اگر غله را خواست با شما قسمت كند او را در انتخاب قسمتى كه ميل دارد آزاد بگذاريد و اگر معامله اى كه با شما كرد خواست بر هم بزند بپذيريد، زنهار كسى را تهديد و تخويف نكيند.
جاى ديگر مى فرمايد: حذر كنيد از اين كه به خاطر دريافت خراج ، دهات و ده نشينان را خراب كنيد، زيرا صلاح حكومت صلاح ملك و صلاح مردم آن است ، آبادى و قوم ملك موقوف به رفاه زارع و رضاى اوست ، بيش از آنچه در فكر جمع خراج باشيد در آبادى و عمران بكوشيد و اين امر را بر وصول زكات و صدقات مقدم بداريد (136) .

حسن صدر (رحمه الله)

____________________________________________

1- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 23.
2- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 25.
3- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 29.
4- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 30 و 31.
5- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، 33.

119- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 13.
120- اينها كسانى هستند كه در باب خلافت يا خود را بر على (عليه السلام ) مقدم مى دانستند مثل عثمان ، يا براى خانه نشاندن على (عليه السلام ) تا سر حد امكان كوشش مى كردند.
عبدالرحمن عضو شوراى شش نفرى است و آنچه توانست كرد تا عثمان به خلافت رسيد و على (عليه السلام ) خانه نشين ماند، طلحه و زبير بعد از بيعت جنگ جمل را به پا كردند تا عاقبت شكست خوردند و كشته شدند.
121- على بن ابى طالب (عليه السلام ) مرد نامتناهى ، ص 17 - 18 - نقل از: عقبريه الامام .
صورت مقدارى از بخشش هاى (( عثمان )) به دينار و درهم (الغدير، ج 8، ص 286.) كه مورد اعتراض قانونى اسلام و مسلمانان قرار گرفته چنين است :

مبلغ به دينار نام اشخاص
500000 مروان
100000 ابن ابي سرح
200000 طلحه
2560000 عبدالرحمن
500000 يعلي ابن اميه
100000 زيد بن ثابت
150000 برداشت عثمان
200000 برداشت عثمان
4310000 جمع


مبلغ به دينار نام اشخاص
300000 الحكم
2020000 آل الحكم
300000 الحارث
100000 سعيد
100000 الوليد
300000 عبدالله
600000 عبدالله
100000 مروان
2200000 طلحه
30000000 طلحه
59800000 زبير
250000 ابن ابي وقاص
30500000 برداشت عثمان
126770000 جمع



اين بود نمودارى از رابطه عثمان با بيت المال ، با نظر به رفتار عثمان با مروان و طلحه و زبير و امثال آن ها، به خوبى روشن مى شود كه عوامل تلاطم حكومت اميرالمؤ منين (عليه السلام )، و طغيانگرى هاى طلحه و زبير بر زمامدارى عادلانه آن حضرت چه بوده است . براى تفسير آن تلاطم ها و سركشى ها، احتياجى به ياد گرفتن سحر و طلسمات نداريم . با يك عبارت مختصر و روشن ، على بن ابى طالب (عليه السلام ) حاضر نيست آذوقه اى زيادتر از حق عقيل و فرزندانش به آنان ببخشد، ولى عثمان ، با تمام آرامش خاطر، آن همه بيت المال مسلمان را در اختيار خويشاوندان و هواداران خود مى گذارد.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد:
(( سوگند به خدا، اگر آن اموال و املاك را پيدا كنم ، به مسلمانان بر مى گردانم ، اگر چه مهريه زنان قرار گرفته باشد، و كنيزها با آن ها خريدارى شده باشد )) .
با اين بيان ، امام (عليه السلام ) همه آن تصرفات و مالكيت ها را غير قانونى اعلان كرده بيان مى كند كه تكليف الهى و اجتماعى على (عليه السلام )، برگرداندن آن اموال به بيت المال مسلمين است . اموال ، هر چه كه باشد و در اختيار هر كس كه قرار گرفته باشد. اين است معناى عدالت .
(محمد تقى جعفرى ، امام على (عليه السلام ) به روايت نهج البلاغه ، ص 85 - 90، گرد آوردنده : محمدرضا جوادى ).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page