شعر : در خيمه ها صداي...

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

در خيمه ها صداي خدايا بلند شد
زينب براي پرسش آيا؛ بلند شد
فرياد وا حسين؛ ز اعماق سينه اش
تا گشت با خبر ز قضايا بلند شد
پرسيد غرق ناله که آقا چه مي شود؟‌
تکليف زينبت شب فردا چه مي شود؟‌
*****
سجاده باز کرده اي و ناله مي کُني
باران شدي و توبه ي صد ساله مي کُني
گاهي خروج مي کني از خيمه گاه خود
خيره نگاه جانب آن چاله مي کُني
انگار اين عمل؛ عمل دل به خواه توست
اين تکّه از زمين نکند؛‌ قتله گاه توست
*****
امشب فضاي خيمه پُر از عطر سيب توست
زينب اسير گريه؛ ز حال عجيب توست
حرفي بزن عزيز دل من که خواهرت
مضطر ترينِ ناله امن يجيب توست
اشکت به من اجازه آوازه مي دهد
دل شوره ام خبر ز غمي تازه مي دهد
*****
يک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت
آري منم که زُل زده ام در برابرت
از بس که محو ذات خداوند اقدسي
اصلاً‌ محل نمي دهي امشب به خواهرت
از جان من عروج مکن روح پيکرم
حرفي مزن ز رفتن خود؛ اي برادرم
*****   
خون منِ ز خود شده را کم به شيشه کن
زخم فراق؛ ‌کم به دل خسته ريشه کن
يا حرفي از جُدا شدن از خود مگو وَ يا
با من مگو عزيز دلم صبر پيشه کن
امشب دلـم اسيــر مــلال اسـت يـــا حسين
من بي تو؛‌ عين فرض محال است يا حسين
*****
گريان ترين ديده دريايي توام
امشب اسير غصّه فردايي توام
 گفتي ز بس كه يك شبه تغيير مي کني
من نيز ناتوان ز شناسايي توام
گفتي به ناله غرق تمنا بکن مرا
زينب بيا و خوب تماشا بکن مرا
*****
گفتي تمام پيکر تو زخم مي شود
از پاي تا دم سر تو زخم مي شود
اذنم دهي به صورت خود لطمه مي زنم
با من مگو که حنجر تو زخم مي شود
گفتي سري به روي تنت نيست بعد از اين
جز تکه بوريا کفنت نيست بعد از اين
*****

منبع :
فضائل و مناقب اهل البیت (علیهم السلام)