شب است و با کام خشک و لب تشنه پاس حرم ميدهد عباس
گل سـرخ بـاغ ام بنين ميشـود بـه حـرم غـربتش احساس
شب عالم سوز عاشوراست
شب قتل يوسف زهراست
*****
شب است و بنشسته دخت علي، در کنار حسين، ديدهاش گريان
دو چشمش بـر حنجـر پسر فاطمـه نگـهش بـر لـب عطشان
شب عالم سوز عاشوراست
شب قتل يوسف زهراست
*****
حسين امشب تا سحر نگهش بر نماز شب اکبرش باشد
رباب امشب بين تشنهلبان تشنهتر ز همه اصغرش باشد
شب عالم سوز عاشوراست
شب قتل يوسف زهراست
*****
چـرا امشب قاسمبـنحسن از کنـار عمـو برنميخيزد؟
چرا امشب بر يتيم حسن اشک چشم حسين بر زمين ريزد؟
شب عالم سوز عاشوراست
شب قتل يوسف زهراست
*****
چرا امشب آب سرخ فرات از گلوي حسين گشته شرمنده
نفسهـا از هـرم سوز عطش گشته در جگرش آه سوزنده
شب عالم سوز عاشوراست
شب قتل يوسف زهراست
*****
منبع :
فضائل و مناقب اهل البیت (علیهم السلام)