6- عباس بن عبدالمطلب و فرزندان او

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

كنيه اش ابوالفضل و مردى زيباروى ، تنومند ، خوش سيما سفيد چهره ، دارى دو گيسو و قدى متوسط بود (بلند قامت نيز گفته شده). از جابر روايت شده : زمانى كه انصار مى خواستند بر بدن عباس - كه در جنگ بدر اسير شده بود - جامه اى بپوشانند ، هيچ جامه اى جز لباس عبدالله بن ابى (بن اءبى) سلول مناسب نبود. بعد از درگذشت عبدالله ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جامه خويش را بر تن او كرد و آب دهان خويش بر آن زد. ابوسفيان گفت : كه اين پاداش جامه عباس بوده است . (183)
او سه سال قبل از عام الفيل به دنيا آمد. روايت شده كه از او پرسيدند: تو بزرگتر هستى يا پيامبر صلى الله عليه و آله ؟ ادب كرد گفت : آن حضرت از من بزرگتر است و من پيش از او به دنيا آمده ام .
او كوچكترين فرزند عبدالمطلب بود. در جاهليت رياست قريش را به عهده داشت و آباد سازى مسجد الحرام و سقايت آن ، پس از ابوطالب به او سپرده شد. سمت سقايت معروف است . اما عمارت مسجد الحرام (به اين معنى بود): به هيچكس اجازه نمى داد كه در آنجا اقامت كند و يا اشعار هجر و تشبيب بخواند. اين تصميم را قريش گرفته و وظيفه آن را به عباس سپرده بودند و او را در اين امر يارى مى كردند (تشبيب : شعرى است كه در آن از محاسن زن نام برده مى شود و منظور آن است كه از سرودن اين اشعار در آنجا جلوگيرى مى كرد. هجر كلام باطل و بيهوده را گويند و به كلام زشت نيز اطلاق مى گردد).
گفته شده كه مورخان متفقند كه عباس از ديرباز اسلام آورده بود و آن را مخفى مى داشت . در جنگ بدر او را به اجبار همراه با مشركان به جنگ رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند. ايشان فرمودند: (( هر كس با عباس روبرو شد او را به قتل نرساند زيرا او را بر خلاف ميل خويش به جنگ آورده اند. )) ابواليسر كعب بن عمرو او را اسير نمود. وى فديه داد و خود را آزاد كرد و به مكه بازگشت و اسلام خود را در روز فتح مكه آشكار نمود. وى د جنگهاى حنين ، طائف و تبوك شركت كرد.
از كتاب (( المواهب اللدنية )) (184) نقل شده :
پيامبر صلى الله عليه و آله به عباس فرمود: اى عمو ، تو و فرزندانت فردا تا من نيامده ام از خانه خارج نشويد ؛ با شما كار دارم . پس چون به نزد آنان آمد ، پارچه اى بر روى آنان انداخت و فرمود: خداوندا ، اين عموى من است و برادر پدرم مى باشد و اينان خانواده منند. آنان را - همچنانكه من با عباى خويش محفوظ داشتم - از آتش مصون بدار. پس از در و ديوار و خشت و سقف بانگ برآمد: آمين ، آمين ، آمين .
عباس در زمان خلافت عثمان و دو سال پيش از كشته شدن او در مدينه درگذشت ؛ روز دوازدهم (يا چهاردهم) ماه رجب (غير از اينها نيز گفته شده است). عثمان بر جنازه او نماز گزارد و در بقيع به خاك سپرده شد. پسرش عبدالله وارد قبر او گرديد (و جنازه پدر را در خاك نهاد.).
او داراى ده پسر و سه دختر بود كه عبارتند از: فضل ، عبدالله ، عبيدالله ، عبدالرحمان ، قثم ، معبد ، و ام حبيب (مادر اينان ام الفضل لبابه كبرى دختر حارث بن حزن (185) هلالى خواهر ميمونه همسر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود. بغوى (186) گفته است : او (ام الفضل لبابه) نخستين زنى است كه پس از خديجه رضى الله عنهما ايمان آورد) و كثير و تمام (كه مادرشان كنيزى رومى بود) و حارث (كه مادرش از بنى هذيل بود) و عون (كه مادرش كنيز بود) و صفيه و اميمه (كه مادرشان كنيز بوده است).
1/6 فضل بن عباس
كنيه اش ابو عبدالله بود - ابو محمد نيز گفته شده است - و بزرگترين فرزند عباس بود كه كنيه اش نيز از نام او بود. او زيباترين مردم بود. روايت كرده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله زمانى كه از مزدلفه به منى مى رفت او را پشت سر خود سوار نمود. مردى خوش مو و سفيد روى و نيك چهره بود. در فتح مكه و غزوه حنين با رسول خدا صلى الله عليه و آله بود (آن روز از فراريها نشد) و در حجة الوداع حاضر بود. به امير مؤ منان عليه السلام در غسل دادن بدن رسول خدا صلى الله عليه و آله كمك مى كرد چنانكه به خواست خداوند متعال به زودى خواهد آمد.
در تاريخ وفاتش اختلاف نظر وجود دارد: برخى گويند در اجنادين در خلافت ابوبكر در سال سيزدهم هجرى كشته شد (اجنادين موضعى است در اطراف دمشق) و برخى گويند در روز صفراء در خلافت عمر كشته شد. بعضى ديگر گفته اند در روز (جنگ) يرموك به قتل رسيد.
گويند به جز يك دختر ، فرزند ديگرى از او باقى نماند كه او را امام حسن مجتبى عليه السلام به همسرى گرفت . پس از مدتى از او جدا شد و ابوموسى اشعرى با او ازدواج كرد و از او داراى فرزندى به نام موسى گرديد.
2/6 عبدالله بن عباس
او درياى (علم) و دانشمند قريش بود. كنيه اش ابوالعباس است . سه سال قبل از هجرت در شعب بنى هاشم (187) - پيش از آنكه از آن خارج شوند - به دنيا آمد. گويند زمانى كه به دنيا آمد ، رسول خدا صلى الله عليه و آله كام او را با آب دهان خويش برداشت و براى او دعا كرد و فرمود:
(( خداوندا ، او را مبارك گردان و دانش را به وسيله او گسترش ده و حكمت را به او بياموز. ))
و او را ترجمان (188) قرآن ناميد.
وى كه رحمت خدا بر او باد مردى بلند قامت ، با چهره اى سرخ و سفيد و موهاى بور ، تنومند ، خوش سيما و خوبرو بود. ريش خود را با حنا خضاب مى كرد و موهاى انبوهى داشت . با امير مؤمنان عليه السلام در جنگهاى جمل و صفين و نهروان شركت نمود.
از مادرش ام الفضل روايت شده كه گفت :
(( زمانى كه متولد گرديد ، او را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردم ، آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه خواند و كام كودك را با آب دهان خويش برداشت و او را عبدالله ناميد و فرمود: پدر خلفا را با خود ببر. )) (189)
عبدالله بن عباس كه رحمت خدا بر او باد در سال 68 در روزگار ابن زبير در سن هفتاد سالگى در شهر طائف درگذشت . (190)
از عطا روايت شده كه گفت :
(( بر عبدالله بن عباس در طائف - در زمانى كه بيمار بود و در همان بيمارى درگذشت - وارد شديم . ما جماعتى در حدود سى نفر از بزرگان طائف بوديم . او ضعيف و ناتوان شده بود. بر وى سلام كرديم و نشستيم ... پس به شدت گريست ، همراهان از او پرسيدند: آيا گريه مى كنى در حالى كه در نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله چنان منزلتى داشتى ؟! رو به من كرد و گفت : اى عطا ، به دو جهت گريه مى كنم : يكى سهمگينى قيامت كه در پيش دارم و ديگرى جدئايى از دوستان و ياران . آنگاه جماعت از نزد او پراكنده شدند. پس روى به من كرد و گفت : عطا ، دستم را بگير و به حياط خانه ببر. من و سعيد دست او را گرفته به صحن خانه برديم . آنگاه دو دست خويش را رو به آسمان بلند كرد و گفت : خداوندا ، به تو به وسيله محمد و آل محمد نزديكى مى جويم . خداوندا به تو نزديكى مى جويم به ولايت آقا على بن ابيطالب عليه السلام . و همچنان اين سخنان را مى گفت تا اينكه بر زمين افتاد. لحظاتى صبر كرديم سپس او را بلند نموديم ولى او را مرده يافتيم . رحمت خدا بر او باد. )) (191)
(( محمد بن حنفيه بر جنازه او نماز گزارد و گفت : امروز تربيت شده علم درگذشت و بر قبر او خيمه اى مويين بنا كرد. )) (192)
گويند يكهزار و ششصد و شصت حديث روايت كرده است .
او پنج پسر و دو دختر به نامهاى عباس ، على السجاد ، فضل ، محمد ، عبيدالله ، لبابه ، و اسماء داشت . گويند على بن عبدالله در شبانه روز يك هزار ركعت نماز مى گزارد و زيباترين و خوش سيماترين مردم قريش بر روى زمين بود و گفته اند در شب شهادت امير مؤمنان عليه السلام به دنيا آمد و به نام و كنيه ايشان ناميده شد. عبدالملك به او گفت : به خدا سوگند كه اسم و كنيه او را تحمل نمى كنم ؛ يكى از اين دو را تغيير ده !! او كنيه اش ‍ را به ابومحمد تغيير داد.
3/6 عبيدالله بن عباس
از برادرش عبدالله كوچكتر بود و گفته اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده و از او سخنها شنيده و حفظ كرده بود. امير مؤمنان عليه السلام او را به حكومت يمن فرستاد و او را امير الحاج كرد كه با مردم حج گزارد و او در سالهاى 36 و 37 حج خانه خدا را انجام داد.
روايت است : (( زمانى كه عبيدالله بن عباس از سوى امير مؤمنان عليه السلام حكومت يمن را داشت ، معاويه بسر بن ارطاة (193) عامرى را به حكومت يمن منصوب كرد. عبيدالله از يمن خارج شد و به امام عليه السلام پيوست و عبدالله بن عبدالمدان حارثى را به جانشينى خود برگزيد و دو پسرش عبدالرحمان و قثم را نزد مادرشان جويريه دختر قارظ (194) كنانى گذاشت . بسر آن دو پسر و دايى آنان را كه از ثقيف بود به قتل رساند. او همچنين در مدينه و در ميان دو مسجد ، جماعت زيادى از مردم خزاعه و ديگران را به قتل رسانده بود. در جرف نيز افراد زيادى از اهالى همدان را كشته بود. در صنعا نيز چنين كرده بود. هر گاه خبر به او مى رسيد كه كسى ياور و يا دوستدار امير مؤمنان عليه السلام است او را به قتل مى رساند. گويند سى هزار نفر را به جرم محبت آن حضرت كشت و گروهى را نيز سوزانده . شاعر گفته :
فقتل بسر ما استطاع و حرقا
بسر بهر اندازه كه توانست مردم را كشت و سوزاند.
امام عليه السلام حارثة (195) بن قدامه سعدى را به يمن فرستاد. بسر فرار كرد. ولى جاريه توانست برادرزاده بسر و چهل نفر از افراد خانواده او را دستگير كند و همه را به قتل برساند. عبيدالله مجددا به يمن بازگشت و تا زمان شهادت امام عليه السلام حكومت آنجا را به عهده داشت . )) (196)
مسعودى روايت كرده :
در آن هنگام كه خبر كشته شدن دو فرزند عبيدالله به نامهاى قثم و عبدالرحمان به دست بسر به امير مؤمنان عليه السلام رسيد ، حضرتش بر بسر نفرين كرد و فرمود: (( بار خدايا ، دين و عقل را از او بگير. )) پس ‍ از آن بسر ديوانه شد ؛ چندانكه هميشه شمشير خود را در دست داشت و از خود جدا نمى كرد. به همين جهت شمشيرى چوبين براى او ساختند و در دست ديگرش مشكى پر باد قرار دادند. هر گاه پاره مى شد مشك ديگرى به دست او مى دادند و همچنان با شمشير چوبى خود به مشك مى زد... تا اينكه در حالت ديوانگى و در حالى كه با نجاست خويش بازى مى كرد درگذشت . گاه از مدفوع خود مى خورد و به كسانى كه به تماشاى او ايستاده بودند رو كرده مى گفت : بنگريد كه چگونه اين دو پسر عبيدالله به من غذا مى دهند!
گاه براى جلوگيرى از اين كار دستهايش را از پشت مى بستند. روزى در جاى خويش نجاست كرد و چون دستهايش از پشت بسته بود روى نجاست خم شد و به خوردن آن مشغول شد! چون از اين كار او جلوگيرى كردند ، گفت : شما مرا از اين كار باز مى داريد در حاليكه عبدالرحمان و قثم هستند كه به من غذا مى دهند!
بسر در عهد وليد بن عبدالملك در سال 86 هجرى مرد. (197)
حكايت شده است : ام حكيم دختر قارظ (198) ، همسر عبيدالله و مادر دو پسرى كه به دست بسر كشته شدند ، در مصيبت آنها به شدت بيتابى مى كرد و به سخن هيچ كس جز كسى كه خبر كشته شدن دو پسرش را به او داده بود گوش فرا نمى داد. هميشه در مراسم حج حاضر مى شد و اين ابيات را مى خواند:
يا من اءحس بابنى اللذين هما         كالدرتين تشظى عنهما الصدف
اى كه از دو فرزند من خبر دارد ؛ دو فرزندى كه مانند دو گوهر از صدف درآمده بودند ،
تا آخر ابيات كه مشهور است و از جمله آنهاست :
من دل والهة حيرى مدلهة (199)         على صبيين ضلا اذ غدا السلف ؟ (200)
كيست كه سرگردانى شيفته و حيران را به دو كودك گمشده و از كاروان جا مانده هدايت كند؟
گويند: مردى از اهل يمن كه به مكه آمده بود اين ابيات را شنيد ؛ به حال آن زن ترحم كرد. خود را به بسر نزديك نموده اعتماد و اطمينان او را نسبت به خود جلب كرد. آنگاه براى كشتن دو پسر بسر نيرنگى انديشيد: آن دو را با خود به بيابان اوطاس (201) برده هر دو را به قتل رسانيد و فرار كرد و در اين مورد اشعارى سرود. از جمله آنها اين دو بيت است كه بسر را مخاطب قرار داده و مى گويد:
ماذا اردت الى طفلى مولهة         تبكى و تنشد من اثكلت فى الناس ؟
از دو كودك زنى پريشان چه مى خواستى كه مى گريد و مى پرسد كه را در ميان مردم بى فرزند ساختى ؟
فاشرب بكاءسهما ثكلا كما شربت         ام الصبيين او ذاق ابن عباس
پس تو هم جام داغ فرزند ديدن را بنوش ؛ همانگونه كه مادر اين دو كودك نوشيد و (ابن عباس) پدر ايشان چشيد! (202)
عبيدالله در سال پنجاه و هشت هجرى در مدينه درگذشت (غير از اين نيز گفته شده است). سخنها درباره سخاوت و كرم او روشنتر از آتش بالاى بلندى است . مى گفتند هر كس كه دنبال زيبايى و فقه و سخاوت مى گردد بايد به خانه عباس بن عبدالمطلب بيايد ؛ زيرا زيبايى در فضل ، فقه در عبدالله و سخاوت در عبيدالله است .
مسعودى روايت كرده :
(( معاويه پانصد هزار درهم به او جايزه داد و كسى را نزد او فرستاد تا نتيجه را برايش گزارش كند. پس وقتى كه از نزد عبيدالله بازگشت به معاويه گفت : عبيدالله اين پولها را ميان ياران و برادران همنشين خويش به طور مساوى تقسيم كرد و خود نيز به اندازه آنها يك قسمت را گرفت . معاويه گفت : اين هم مرا خوشحال مى كند و هم ناراحت ؛ آنچه مايه خوشحالى و خرسندى من است آن است كه پدرش عبد مناف است و آنچه مرا ناراحت مى كند اينكه با ابوتراب (203) خويشاوند است . )) (204)
4/6 قثم بن عباس
با حضرت حسن بن على عليهما السلام برادر رضاعى بود و به رسول خدا صلى الله عليه و آله شباهت داشت . روايت شده كه وى آخرين كسى است كه با پيامبر خدا وداع كرد ؛ زيرا آخرين فردى بود كه از قبر ايشان خارج گرديد. امير مؤمنان عليه السلام او را به حكومت مكه گمارد. پيش ‍ از او ابو قتاده انصارى حاكم مكه بود. وى تا زمان شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام والى مكه بود. و روايت شده كه امام عليه السلام او را به حكومت مدينه منصوب فرمود.
قثم در زمان معاويه - زمانى كه همراه با سعيد بن عثمان به سمرقند رفته بود - در همانجا به شهادت رسيد (اين را در روزگار عثمان در سمرقند نيز گفته اند). آرامگاه او بيرون سمرقند و بر روى آن گنبدى بلند و زيبا قرار دارد و به مزار شاه زنده معروف است . گويند شايد منظور شاهزاده باشد. اما مراد از شاه زنده ، پادشاه زنده است و اين معنا را مى توان به دليل آيه شريفه اراده نمود:
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء... (205)
(كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده نپنداريد ، بلكه آنان زنده اند...)
5/6 عبدالرحمان بن عباس
در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله متولد گرديد. او و برادرش معبد در سپاهى به فرماندهى عبدالله بن سعد (206) بن ابى سرح در سال سى و پنج در زمان خلافت عثمان در آفريقا شهيد شدند. (207) ابن ابى الحديد گويد:
(( ديده نشده است قبور برادرانى مانند گورهاى فرزندان عباس (208) از يكديگر دور باشند ؛ گور عبدالله در طائف ، عبيدالله در مدينه ، قثم در سمرقند و عبدالرحمان در شام و گور معبد در آفريقا مى باشد. )) (209)
از اين بيان معلوم مى گردد كه گور عبدالرحمان در شام بوده است ؛ نه در آفريقا.
ابن شهر آشوب روايت مى كند:
(( حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دعا كرد كه فرزندان عباس از همديگر دور شوند و ديده نشده گور برادرانى مانند اينان اين چنين از يكديگر فاصله داشته باشند. )) (210)
6/6 معبد بن عباس
كنيه اش ابوالعباس بود. او در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ديده به جهان گشود. روايتى از او نقل نشده است . امير مؤمنان عليه السلام او را به حكومت مكه گمارد و همانگونه كه گذشت در آفريقا به قتل رسيد.
7/6 كثير بن عباس
كنيه اش ابوتمام و در سال دهم هجرى و چند ماه پيش از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله به دنيا آمد. فقيهى باهوش و دانشمند بود. (211)
او همان كسى است كه در اطراف كفن حضرت فاطمه سلام الله عليها نوشت :
تشهد اءن لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله . (212)
8/6 تمام بن عباس
در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله متولد گرديد. اين روايت را از ايشان نقل كرده كه فرمودند:
لا تدخلوا على قلحا ؛ استاكوا. فلولا ان اشق على امتى لامرتهم بالسواك عند كل صلاة . (213)
(( با دندانهاى كثيف نزد من مياييد ؛ مسواك كنيد كه اگر بر امتم دشوار نبود دستور مى دادم كه براى هر نماز مسواك كنند. ))
تمام از جانب امير مؤمنان عليه السلام حاكم مدينه بود. پيش از او - زمانى كه امام عليه السلام به سوى عراق مى رفت - سهل بن حنيف والى آنجا بود. او را عزل كرد و نزد خود فرا خواند و تمام را گمارد. سپس او را نيز عزل و حكومت مدينه را به ابو ايوب انصارى سپرد. او نزد امام عليه السلام رفت و شخصى از انصار را به جانشينى خود نصب كرد. وى همچنان در آن مقام بود تا امام عليه السلام به شهادت رسيد. (214)
تمام بسيار توانا و زورمند بود. او فرزندانى داشت . از زبير بن بكار نقل شده كه گفت : عباس ده پسر داشت كه شش (215) تن از آنان ام الفضل لبابه (216) دختر حارث هلالى بودند. عبدالله بن يزيد هلالى چنين سروده است :
ما ولدت نجيبة من فحل         كستة من بطن ام الفضل
اكرم بها من كهلة و كهل !
هيچ زن پاكدامن مانند شش فرزندى كه ام الفضل زاييد از مردى فرزند نزاده است . چه گراميند اين فرزندان از اين مرد و زن !
ابن عبدالبر (217) گويد: تمام كوچكترين فرزندان عباس بود ؛ (پدرش) او را روى دست مى گرفت و مى رقصانيد و مى گفت :
تموا بتمام فصاروا عشره         يا رب ، فاجعلهم كراما برره
و اجعل لهم ذكرا و انم الشجره
تعداد آنان با آمدن تمام به ده تن رسيد. خداوندا ، آنان را در شمار بزرگان و نيكوكاران قرار ده و تبار و شجره اين خاندان را افزون و نام آنان را بر زبانها جارى ساز. )) (218)
و اين خلاف مطلبى است كه قبلا اشاره شد. (219) والله العالم .


- پینوشتها -

183- رك . امالى شيخ طوسى : 407 ( ج 14، ح 22)، بحارالاءنوار 22: 285 286.
184- حاشيه بر (( الشمايل المحمديه )) محمد بن عيساى ترمذى است از ابراهيم بن محمد باجورى ( 1198 1277 ق ).
185- مرحوم مؤلف حرب آورده اند.
186- ابوالقاسم عبدالله ( يا عبيدالله ) بن محمد بغوى ( 213 317 ق ) صاحب المعجم الكبير للصحابه .
187- شعب بنى هاشم يا شعب ابى طالب تنگه اى بود واقع در بخشى از شهر مكه كه خانه هاى بنى هاشم در آن قرار داشت . تولد رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين محله بوده است . بنى هاشم در حدود سه سال و نيم ( اول محرم سال هفتم بعثت تا نيمه رجب سال دهم گفته شده ) در اين منطقه در محاصره شديد بودند.
188- تَرجمان يا تُرجمان به معناى مترجم است .
189- رك . تاريخ بغداد 1: 61. اگر اين روايت درست باشد و نه ساخته يا پرداخته دوره عباسيان ! تنها بيانگر يك پيشگويى است و نه تاءييد درستى كار.
190- ازهار بستان الناظرين : 372.
191- ازهار بستان الناظرين : 373. حديث عطا در بحارالاءنوار ( 36: 287 288) به نقل از كفاية الاثر آمده است . عطا ظاهرا عطاء بن اءسلم اءبى رباح ( 27 114 يا 115) مفتى مكه است ( رك . تنقيح المقال و سير اءعلام النبلاء 5: 78 88 و معجم رجال الحديث 11: 143 144 و الاعلام ).
192- ازهار بستان الناظرين : 373. حديث عطا در بحارالاءنوار ( 36: 287 288) به نقل از كفاية الاثر آمده است . عطا ظاهرا عطاء بن اءسلم اءبى رباح ( 27 114 يا 115) مفتى مكه است ( رك . تنقيح المقال و سير اءعلام النبلاء 5: 78 88 و معجم رجال الحديث 11: 143 144 و الاعلام ).
193- يا اءبى اءرطاة .
194- در نسخه خطى فارط آمده است كه درست نمى نمايد.
195- بر اساس ضبط مروج الذهب . در تاريخ طبرى ( 5: 140) و الكامل ( 3: 251) و تاريخ يعقوبى ( ترجمه آيتى 2: 106 و 109) جاريه آمده است .
196- مروج الذهب 3: 30 31؛ الكامل 3: 251 252.
197- مروج الذهب 3: 172. بحارالاءنوار 44: 138.
198- كنيه جويريه ياد شده . الكامل ام حكم آورده است . در نسخه خطى : دختر فارط.
199- در نسخه اصل ، حرى مولهة آمده است .
200- ابيات در الكامل 3: 251 و بحارالاءنوار 44: 128 و مروج الذهب 3: 31 با اختلافاتى آمده است .
201- اوطاس سرزمين قبيله هوازن بود كه جنگ حنين در آن اتفاق افتاد.
202- براى آگاهى از جنايات تكان دهنده بسر، اين كارگزار خلافت ، رك . ترجمه فارسى الغارات : 207 و 215 237 و تاريخ يعقوبى ( ترجمه آيتى ) 2: 104 108 و الفتوح ( ترجمه طباطبايى ): 717 731.
203- ابو تراب كنيه حضرت مولى الموحدين امير مؤمنان عليه السلام است .
204- مروج الذهب 3: 171.
205- آل عمران : 170. نقل با اندكى تصرف از ازهار بستان الناظرين : 373 374.
206- در اصل : سعيد.
207- الاستيعاب ، عبدالرحمان بن العباس . عبدالله برادر رضاعى عثمان بود كه در فتح مكه بر خلاف فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله عثمان او را پناه داد و بعدها به حكومت مصر و فرماندهى فتوحات گماشت . او تا زمان امير مؤمنان عليه السلام بود ولى آن حضرت را يارى نكرد. ياد شده ابن عبدالبر را نقل هاى ديگر نقض مى كند ( رك . سير اءعلام النبلاء، الاصابه ، اسد الغابه ).
208- شرح نهج البلاغه : رحمه الله تعالى .
209- شرح نهج البلاغه 1: 341.
210- مناقب آل ابى طالب 2: 280 281. الطبقات الكبرى 4: 6.
211- ازهار بستان الناظرين : 374. به نظر مى آيد اين سخن از ابن عبدالبر در الاستيعاب آمده است كه ظاهرا درست نيست . چنانكه ابن حجر در الاصابه گويد: ثابت نشده است كه كثير در سال 10 زاده شده باشد و همو در تهذيب التهذيب نقل مى كند كه : وى از طبقه اول اصحاب در مدينه شناخته مى شود؛ در شمار كسانى كه در زمان آن حضرت به دنيا آمده اند. بنابراين سخن صاحب تهذيب و الاصابه پس ‍ از چهار قرن نقل صاحب الاستيعاب را تصحيح مى كند.
212- اين روايت را علامه مجلسى به نقل از مصباح الاءنوار آورده است ( بحار الاءنوار 81: 335). در صورت درستى نقل تاءييد ديگرى است بر نادرستى سخن صاحب الاستيعاب ؛ چه كثير، بنابر نقل وى ، در آن هنگام حداكثر يكساله بوده است .
213- الاستيعاب ، تمام بن العباس . نيم نخست اين حديث در ماءخذ آمده است و نيز در بحارالاءنوار 76: 132. نيم ديگر حديث نيز از طريق شيعه در روايات مختلف آمده است ؛ براى نمونه بحارالاءنوار: 80: 340.
214- الاستيعاب ، تمام بن العباس . نيم نخست اين حديث در ماءخذ آمده است و نيز در بحارالاءنوار 76: 132. نيم ديگر حديث نيز از طريق شيعه در روايات مختلف آمده است ؛ براى نمونه بحارالاءنوار: 80: 340.
215- الاستيعاب ، هفت آورده است ؛ شش پسر و يك دختر.
216- لبابه كبرى . مؤلف فقيد، امامة آورده اند.
217- مؤلف (( الاستيعاب )) .
218- الاستيعاب ، تمام بن العباس ؛ با اختلاف ثمره به جاى شجره .
219- پيشتر ديديم كه كثير پيش از تولد حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به دنيا آمد و تمام از آن حضرت روايت نقل كرده است يعنى از او بزرگتر بوده است . پس چگونه كوچكترين تواند بود؟!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page