اخلاق حضرت رسول صلى الله عليه و آله در وفا و پايبندى به پيمان و صله رحم

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

از انس روايت شده كه گفت :
اگر هديه اى به رسول خدا صلى الله عليه و آله داده مى شد. مى فرمود: (( آن را به خانه فلان بانو ببريد كه او دوست خديجه بود و خديجه او را دوست مى داشت . ))
از عايشه روايت شده كه گفت :
بر هيچ زنى به اندازه خديجه حسادت نكردم ؛ وقتى كه مى شنيدم پيامبر صلى الله عليه و آله از او ياد مى كرد. او هر گاه گوسفندى قربانى مى كرد آن را به دوستان خديجه هديه مى نمود.
از ابوقتاده روايت شده كه گفت :
هياءتى از طرف نجاشى آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله از آنان پذيرايى فرمود. ياران حضرتش گفتند: اجازه فرماييد ما اين كار را انجام دهيم . فرمودند: (( اينان از ياران ما با احترام پذيرايى كردند و من دوست دارم كه پاداش آن همه محبت را به آنها بدهم . ))
زمانى كه خواهر رضاعى آن حضرت ، شيماء ، را همراه با ديگر اسيران هوازن آوردند و خود را شناساند ، جامه خويش را براى او گسترد و فرمود: (( اگر دوست دارى مى توانى با كمال احترام و محبت نزد من بمانى و اگر مى خواهى تو را مجهز كنم و نزد قبيله ات بازگردانم . )) او قبيله خويش را انتخاب كرد و آن حضرت وسايل بازگشت او را فراهم فرمود.
ابو طفيل (351) گويد:
كودك بودم كه ديدم زنى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد. آن حضرت عباى خودش را براى او گسترد و زن بر آن بنشست . پرسيدم او كيست ؟ گفتند: مادرى است كه آن حضرت را شير داده است .
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايد:
(( خواهر رضاعى حضرت رسول صلى الله عليه و آله نزد ايشان آمد. چون او را بديد بسيار خوشحال گرديد و عباى خويش را براى او گسترد و او را بر آن بنشانيد. با او سخن گفت و بدو خوشرويى كرد. اندكى بعد از نزد حضرتش رفت و برادر رضاعيش آمد ولى حضرتش آنچه را كه براى خواهر انجام داده بود براى او انجام نداد. گفتند: اى رسول خدا ، آنچه را كه براى خواهرش انجام داديد براى او انجام نداديد در حاليكه او مرد است ! فرمود: براى اينكه او بيشتر از برادرش نسبت به پدر نيكى مى كند. )) (352)
از عمرو بن سائب (353) روايت شده كه گفت :
روزى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نشسته بود. پدر رضاعيش آمد. يكى از پيراهنهايش را براى او پهن كرد و او را بر آن نشانيد. آنگاه مادر رضاعيش آمد. حضرتش گوشه اى ديگر از پيراهنش را باز كرد و او را بر آن جاى داد. سپس برادرش آمد. حضرت از جاى برخاست و او را در كنار خويش نشاند.
پيامبر براى ثوبيه كنيز ابولهب - كه به آن حضرت شير داده بود - هديه و لباسى مى فرستاد و زمانى كه ثويبه درگذشت پرسيد: (( از بستگان او چه كسى زنده است ؟ )) گفتند: هيچ كس .
از حضرت خديجه رضوان الله عليها روايت است كه به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گفت :
(( مژده بادت ! به خدا سوگند كه خداوند هرگز تو را خوارى نخواهد داد زيرا كه صله رحم مى كنى و از بار ديگران مى كاهى . از بينوا دستگيرى مى كنى . ميهمان را گرامى مى دارى و گرفتاريهاى ديگران را برطرف مى سازى . )) (354)
فروتنى آن حضرت با همه علو منزلت و مقام
تواضعش از همه مردم بيشتر بود. كافى است بدانيم كه او بين اينكه پيامبرى باشد خاك نشين يا پادشاهى پيامبر - بى آنكه با انتخاب دومى از مقامش كاسته شود - نخستين را انتخاب كرد. (355)
و از ابو امامه (356) روايت شده كه گفت :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه بر عصاى خويش تكيه داشت بر ما وارد شد. براى ايشان از جاى برخاستيم . فرمود: (( مانند غير عربها - كه يكديگر را تعظيم مى كنند - برنخيزيد. ))
انس گويد:
(( (مردم) هيچكس را به اندازه رسول خدا صلى الله عليه و آله دوست نداشتند و هر گاه ايشان را مى ديدند - چون مى دانستند از اين كار كراهت دارد - از جاى برنمى خاستند. )) (357)
(( اگر آن حضرت به مجلسى وارد مى شد ، به هنگام ورود در نزديكترين (جاى) مجلس مى نشست . )) (358)
روى زمين مى نشست و روى زمين غذا مى خورد ؛ و مى فرمود:
(( من بنده اى بيش نيستم ؛ همانگونه كه يك بنده غذا مى خورد ، غذا مى خورم و آنچنانكه او مى نشيند ، مى نشينم . )) (359)
امام صادق عليه السلام فرمود:
(( از زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به پيامبرى مبعوث شد تا آخر عمر ، براى فروتنى در مقابل خداوند عز و جل ، تكيه داده غذا نخورد. )) (360)
و فرمود:
(( روزى زن بد زبانى به آن حضرت - كه غذا مى خورد و بر روى زمين نشسته بود - گذشت و گفت : اى محمد! به خدا سوگند كه مانند بندگان غذا مى خورى و مانند آنان مى نشينى ! حضرتش پاسخ فرمود: (( چه مى گويى ؟! كدام بنده از من بنده تر است ؟! )) زن گفت : لقمه اى از غذايت به من بده . پيامبر صلى الله عليه و آله لقمه اى از غذاى خويش به او داد. گفت : خير ، به خدا بايد لقمه اى را كه در دهان دارى بدهى . آن حضرت لقمه را از دهان بيرون آورد و به او داد و آن زن لقمه را خورد. (امام عليه السلام فرمود:) آن زن تا هنگام مرگ هرگز بيمار نگرديد. )) (361)
و نيز مى فرمايد:
(( پيامبر خدا صلى الله عليه و آله دوست مى داشت كه بر الاغ زين شده سوار شود و بر روى زمين با بندگان غذا بخورد و به دست خود به فقير كمك كند. )) (362)
رسول خد صلى الله عليه و آله بر الاغ سوار مى شد و غلام خويش و يا ديگران را پشت خود مى نشاند. بر هر چه فراهم بود سوار مى شد ؛ اسب يا قاطر يا الاغ . در جنگ بنى قريظه بر الاغى سوار بود كه طنابى از ليف درخت خرما بر گردن آن آويخته بودند و پالانى از (همان) ليف بر پشت الاغ بود.
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود:
(( رسول خدا صلى الله عليه و آله براى انجام كارى از خانه خارج شد و فضل بن عباس را بيرون خانه ديد. فرمود: اين جوان را پشت من قرار دهيد. (آنگاه) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با دست خويش از پشت آن جوان را نگه داشت و فرمود:
يا غلام ! خف الله تجده امامك . يا غلام ! خف الله يكفك ما سواه .
اى جوان ! از خدا بترس ؛ او را در برابر خود (در كارها) خواهى يافت . اى جوان ! از خدا بترس ؛ تو را از همه كس غير از خودش بى نياز مى كند. )) (363)
و روايت شده كه آن حضرت در حجة الوداع - زمانى كه از عرفات حركت فرمود - اسامه را پشت سر خود بر الاغ سوار نمود و زمانى كه از مشعر الحرام حركت فرمود فضل را همراه داشت . دميرى گويد:
(( حافظ ابن منده گفته است : كسانى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله همراه خويش سوار نموده سى و سه تن بوده اند. )) (364)
سيره نويسان گفته اند: پيامبر خدا در خانه با اهل خانه كمك مى كرد. گوشت را تكه تكه مى نمود و بنده وار سر غذا مى نشست . انگشتان خويش ‍ را پس از پايان غذا مى ليسيد و هرگز پر نمى خورد. گوسفندش را مى دوشيد و پيراهن خويش را وصله مى كرد. نعلين خود را مى دوخت و كارهاى خود را شخصا انجام مى داد. خانه را جاروب مى كرد و شتر را مى بست و شتر آبكش خود را علوفه مى داد. با خدمتكار گندم آرد مى كرد و آن را خمير مى نمود. اشيايى را كه از بازار مى خريد شخصا حمل مى كرد و آب وضوى شبش را شخصا آماده مى نمود. با فقيران مى نشست و با بينوايان غذا مى خورد و با دست خويش به آنها غذا مى داد.

- پینوشتها -

351- عامر بن واثله كنانى . درگذشته به سال 102 يا 107 ( الاصابة ).
352- بحار الاءنوار 16: 281.
353- شناخته نشد. بخارى در تاريخ خود از دو نفر به اين نام ياد مى كند و ابن حجر آن دو را يكى مى شمرد ( رك . التاريخ الكبير، 2038 و 2039 و تهذيب التهذيب 7: 450)
354- رك . بحارالاءنوار 18: 195.
355- رك . اصول كافى ، كتاب الايمان و الكفر، باب التواضع ، ح 5.
356- اسعد بن زرارة ؛ از انصار بود كه پيش از جنگ بدر درگذشت .
357- بحار الاءنوار 16: 229.
358- بحار الاءنوار: 240.
359- بحار الاءنوار: 242 و 66: 410.
360- بحار الاءنوار 16: 242.
361- مكارم الاخلاق ، الباب الاول ، الفصل الثانى ، فى تواضعه ...، ح 10 و بحارالاءنوار 66: 420 و 310 و 16: 281 با اندكى اختلاف .
362- بحارالاءنوار 16: 238.
363- بحار الاءنوار: 289. دنباله حديث در 77: 138 است .
364- حياة الحيوان 1: 293 ( العصفور).