خلوت پيامبر صلى الله عليه و آله با اهل بيت صلوات الله عليهم در آخرين لحظات

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

از امام موسى بن جعفر عليهما السلام روايت شده كه فرمود:
(( شب قبل از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله آن حضرت ، على و فاطمه و حسنين عليه السلام را فرا خواند و در را بر روى خود و آنان بست (و با آنان خلوت كرد). آنگاه صدا زد: (( اى فاطمه ! )) (و دخت خود را نزديك خواند) و مدتى طولانى از شب با او سخن گفت . چون سخن آنها به درازا كشيد حضرت اميرالمؤمنين به همراه حسنين عليهم السلام خارج شدند و بيرون در نشستند. مردم نيز پشت در بودند و همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله به امير مؤمنان و دو فرزندش ‍ عليهم السلام مى نگريستند.
عايشه گفت : در اين موقع شب رسول خدا صلى الله عليه و آله كارى داشت كه شما را بيرون كرد و با دخترش تنها ماند! حضرت فرمود: (( مى دانم براى چه با او تنها مانده و براى او چه مى خواهد (بگويد). اين مربوط به تو و پدرت و دو يار اوست ؛ كه آنها را نام برد! )) عايشه جوابى نداشت كه بدهد!!!
امير مؤمنان عليه السلام گويد: (( پس از چندى حضرت فاطمه سلام الله عليها مرا صدا زد. بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم و ديدم در حالت احتضار است . گريستم كه چون ايشان را در آن حالت ديدم نتوانستم خود را نگه دارم . فرمود: (( يا على ! چرا مى گريى ؟ حالا وقت گريستن نيست ؛ جدايى من و تو فرا رسيده است . برادرم ، تو را به خدا مى سپارم . خداوند آن چه را كه نزد خويش دارد براى من برگزيده است . گريه و اندوه و حزن من براى تو اين است كه بعد از من حق تو ضايع مى گردد ؛ چرا كه همه تصميم گرفته اند كه به شما ظلم و ستم روا دارند. شما را به خدا مى سپارم و من نزد شما امانتى دارم . اى على ، به دخترم فاطمه سفارشهايى كرده ام و به او گفتم كه به تو نيز بگويد ؛ به آنها عمل كن كه او بسيار صادق و راستگوست . ))
آنگاه او را به سينه چسبانيد و سر او را بوسيد و گفت : (( اى فاطمه ! پدرت فداى تو باد. )) صداى گريه فاطمه سلام الله عليها بلند شد. حضرت او را به سينه چسبانيد و فرمود: (( به خدا سوگند كه بيقين پروردگارم انتقام خواهد گرفت و براى غضب تو غضب خواهد نمود. واى و باز هم واى بر ستمگران ! )) سپس آن حضرت گريست . ))
حضرت امير عليه السلام گويد: (( به خدا سوگند آنگاه كه گريست ، گمان كردم كه پاره اى از تنم جدا شده است ؛ به قدرى كه از چشمانش مانند باران ، اشك مى باريد. محاسن و روانداز آن حضرت خيس شد. در آن حال حضرت فاطمه سلام الله عليها را در آغوش گرفته بود و او را از خود جدا نمى كرد. سر آن حضرت روى سينه من بود و من تكيه گاه او شده بودم . حسن و حسين در حالى كه با صداى بلند مى گريستند پاهاى آن حضرت را مى بوسيدند. ))
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گويد: (( اگر بگويم جبرئيل در خانه بود راست گفته ام چرا كه صداى گريه اى را مى شنيدم كه آن را نمى شناختم و مى دانستم كه بدون ترديد آنها صداى فرشتگان است و جبرئيل عليه السلام در چنان شبى هرگز پيامبر صلى الله عليه و آله را تنها نمى گذاشت . از حضرت فاطمه سلام الله عليها گريه اى ديدم كه گمان مى كنم آسمانها و زمينها براى او مى گريستند. ))
آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله به حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمود: (( دخترم ، خداوند پس از من پناه شماست و نيكو پناهى است . قسم به آن كس كه مرا به حق به پيامبرى مبعوث كرد ، عرش خداوندى و آنچه در پيرامون آن است از فرشتگان و زمينها و آسمانها و آنچه در آنهاست به خاطر گريه تو گريستند )) . )) (592)

- پینوشتها -

592- بحارالاءنوار 22: 490 491 به نقل از الطرف .