سريه عمرو بن اءميه ضمرى براى كشتن ابوسفيان

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

رسول خدا صلى الله عليه و آله ((عمرو بن اميه )) را به همراهى ((جبار بن صخر انصارى )) به مكه فرستاد تا ((ابوسفيان )) را بكشد. ((عمرو)) مى گويد: در مكه طواف كرديم و دو ركعت نماز خوانديم و سپس به قصد ابوسفيان بيرون رفتيم ، در مكه راه مى رفتيم كه مردى مرا شناخت و گفت : ((عمرو بن اميه )) است و به خدا قسم جز با نظر سوئى به اين شهر نيامده است .
پس به رفيق راه خود گفتم : شتاب كن و از مكه بيرون رفتيم تا بر فراز كوهى برآمديم و درون غارى رفتيم و شب را گذرانديم . همچنان كه در غار بوديم ، مردى از قريش را ديديم كه به طرف ما مى آيد، گفتم : اگر ما را ببيند فرياد مى كند و ما را به كشتن مى دهد، آنگاه با همان خنجرى كه براى كشتن ابوسفيان همراه داشتم به سينه او فرو بردم ، چنان فريادى كشيد كه اهل مكه شنيدند، مردم فراهم آمدند و از او پرسيدند: چه كسى تو را كشت ؟ او نام مرا برد ولى نتوانست جاى ما را نشان دهد ا پس او را بردند، چون شب رسيد به رفيق راه خود گفتم : شتاب كن و شبانه از مكه آهنگ مدينه كرديم و در بين راه به دو مرد از قريش كه براى جاسوسى به مدينه مى رفتند برخورديم و چون تسليم نشدند يكى از آنها را با تير كشتم و ديگرى را بستم و به مدينه آوردم . (189)

- پینوشتها -

189-  سيرة النبى ، ج 4/310.