يهوديان ((بنى قريظه )) نزد رسول خدا پيام فرستادند كه ((ابولبابة بن عبدالمنذر)) را نزد ما بفرست تا در كار خود با وى مشورت كنيم . رسول خدا صلى الله عليه و آله او را نزد ايشان فرستاد. چون او را ديدند مردان يهود دست به دامن او شدند و زنان و كودكانشان نزد او گريستند، پس ابولبابه را بر ايشان رحم آمد و چون از او پرسيدند كه آيا به حكم محمد تن در دهيم و تسليم شويم ؟ گفت : آرى ، اما با اشاره به گلوى خود فهماند كه شما را مى كشد.
((ابولبابه )) مى گويد: به خدا قسم ، قدم برنداشته دانستم كه به خدا و رسول او خيانت كرده ام ، سپس راه مسجد را در پيش گرفت و بى آن كه نزد رسول خدا برود، خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست و گفت : از اين جا نخواهم رفت تا خدا توبه ام را قبول كند. به روايت ابن هشام : آيه 27 سوره انفال درباره همين گناه ابولبابه نزول يافته است .
چون خبر ابولبابه به رسول خدا رسيد، گفت : اگر نزد من آمده بود برايش طلب آمرزش مى كردم ، اما اكنون كه چنين كارى كرده است من هم با او كارى ندارم تا خدا توبه اش را قبول كند.
سحرگاه بود كه در خانه ((امّسلمه )) قبول توبه ابولبابه به رسول خدا نازل شد. ((امّسلمه )) به اذن رسول خدا ابولبابه را مژده داد كه خدا توبه ات را قبول كرد. اما او سوگند ياد كرده بود كه جز رسول خدا كسى او را باز نكند. ابولبابه همچنان ماند تا رسول خدا براى نماز صبح به مسجد آمد و او را باز كرد.(205)
- پینوشتها -
205- سيره ابن هشام ، ج 3/248.
لغزش اءبولبابه
- بازدید: 1302