((حاطب بن ابى بلتعه ) حامل نامه رسول خدا مبنى بر دعوت ((مقوقس )) به قبول اسلام بود. چون مقوقس را خواند، احترام كرد و آن را به يكى از زنان خود سپرد، سپس به رسول خدا نامه اى بدين مضمون نوشت : ((دانسته بودم كه پيامبرى باقى مانده است ، اما گمان مى كردم كه در شام ظاهر مى شود، اكنون فرستاده ات را گرامى داشتم و دو كنيز پرارزش و جامه اى و استرى براى سوارى خودت فرستادم .))
رسول خدا پيشكشى او را پذيرفت و دو كنيز را هم كه يكى ((ماريه )) مادر ابراهيم است و ديگرى خواهرش ((شيرين )) و نيز استر سفيدى را كه نامش ((دلدل )) بود برگرفت و فرمود: ((ناپاك ، در گذشتن از پادشاهيش بخل ورزيد با آن كه پادشاهى او را دوامى نيست .))
((حاطب )) مى گويد: زمانى كه نزد او بودم به او گفتم : قريش و يهود بيش از همه با پيامبر ما دشمنى كردند و مسيحيان از همه نزديكتر بودند و چنان كه روزى موسى به آمدن عيسى بشارت داده است ، روزى هم عيسى به آمدن محمد صلى الله عليه و آله بشارت داده است و چنان كه تو يهود را به پيروى از انجيل دعوت مى كنى ، ما هم تو را به پيروى از قرآن فرامى خوانيم ، تو هم امروز بايد از پيامبر ما پيروى كنى ، ما تو را از پيروى ((عيسى )) نهى نمى كنيم ، بلكه تو را بدان دعوت مى كنيم . گفت : من خود در اين كار پيامبر دقيق شده ام و برهان نبوت او را درست يافته ام ، بعد از اين هم باز آن را بررسى خواهم كرد.
((حاطب )) مى گويد: در پنج روزى كه ميهمان شاه مصر بودم ، از من بخوبى پذيرايى مى كرد و مرا گرامى مى داشت .
نامه مقوقس (پادشاه اسكندريه )
- بازدید: 1294