جلسه 5 تاریخ: 10/7/1390

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الاولین و الاخرین
الامام لطف فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلا للغرض
از روآیات کاملا غرض از نصب امام استفاده شد و گفتیم که همآن فوائدی که بر بعثت نبی مترتب هست که خود مرحوم خواجه و مرحوم علامه در شرح؛ آن فوائد را در مسئله اولی از بحث نبوت ذکر کرده اند همآن فوائد مترتب است بر وجود امام ع؛ و این فوائد منوط است به عصمت لابد امام باید معصوم باشد تا این آثار بر وجود امام مترتب شود؛ ما در روآیات داشتیم که امام ع بایستی "ان زاد المومنون شیئا ردهم و ان نقصوا شیئا اتمهوا لهم یا در روآیات متعدد داشتیم که در اصول کافی اساسا بابی هست که باید همیشه روی زمین حجتی لله وجود داشته باشد تا معصوم  نباشد حجت نمی تواند باشد یا اینکه امام کسی است که به وجود او به واسطه او حق از باطل شناخته می شود که "لو لا ذلک لم یعرف الحق من الباطل "تا معصوم نباشد نمی شود میزآن باشد برای معرفت حق و باطل؛ ممیز باشد بین حق و باطل امام که شانش بعد از نبی هدایت خلق هست تا معصوم نباشد نمی تواند هادی باشد پس تمام اغراضی که مترتب است بر وجود امام که تحصیل اون اغراض لازم هست همه آن  اغراض منوط هستند به عصمت این اولا
ثآنیا اگر امام از نظر علم؛ قصوری داشته باشد نمی توآند ممیز باشد بین حق و باطل؛ باید امام اعلم خلائق باشد در هر زمآنی تا مرجعیت داشته باشد برای امت از علماء و غیر علمای امت امام بایستی جمیع آن چه که در قرآن   از اسرار و حقائق وجود دارد و جمیع آنچه که جاء به نبی الله ص باید همه اینها را بدآند و الا نمی توآند مفسر قرآن   باشد مبین حقائق کتاب خدا باشد نمی توآند هادی خلق باشد الی ما جاء به نبی الله
ثالثا امام در هر عصر و زمآنی افضل افراد امت باشد و الا لازم می آید تقدم مفضول بر فاضل؛ نمی شود در زمآنی امام باشد و در بین امت من هو افضل منه وجود داشته باشد این است که کتابا و سنتا و عقلا ثابت می شود که امامی را که خداوند متعال نصب می کند باید واجد این شرائط باشد "بأن یکون معصوما و أن یکون اعلم افراد امت و أن یکون افضل موجودین در زمآن خودش، وجود چنین امامی لطف است؛ الامام لطف به این ترتیب لطف است که اگر این چنین نباشد تحصیلا للغرض تحقق پیدا نمی کند گاهی ممکن است که اساسا تناقض لازم بیاید اگر امام معصوم نباشد و از طرفی واجب الاطاعة باشد ـ چون امام است ـ اگر امام امر کرد به حرامی نسبت به اون موردی که امر کرده اطاعت بکنیم یا نه؟ تناقض لازم می آید ؛علی کل حال امامی لطف است که واجد این صفات باشدـ  در مباحث اتیه در جای خودش روشن خواهد شد که بجزء ائمه اهل بیت احدی در هیچ زمآنی در اسلام بعد از پیابر ص واجد این شرایط نبوده و نخواهد بودـ این چنین امام یجب نصبه تحصیلا للغرض امام با این خصوصیات یجب نصبه تحصیلا للغرض و الا لا یحصل الغرض بنصبه حالا در اینجا این بحث پیش می اید
{وجوب نصب آیا به قاعده لطف است؟}
وجوب نصب آیا به قاعده لطف است بحث قاعده لطف پیش می اید و کبرای قاعده لطف باید بحث بشود و مطرح بشود خواجه در مباحث متعلق به باری تعالی "المسئله الثآنیة عشره فی اللطف و ماهیته و احکامه" :اللطف واجب لتحصیل الغرض به" این کبرای لطف در مسئله دوازدهم ازمسائل مقصد سوم فی اثبات الصآنع و صفاته و افعاله فی اللطف و ماهیته و احکامه؛ اللطف واجب لتحصیل الغرض به؛ لطف واجب است زیرا تا لطف نباشد غرض حاصل نمی شود
{تعریف لطف از نظر علامه}
مرحوم علامه در شرح:اللطف هو ما یکون المکلف معه اقرب الی فعل الطاعة و ابعد من فعل المعصیه و لم یکن له حظ فی التمکین و لم یبلغ حد الالجاء" این تعریف لطف :در تعریف لطف علمای ما از قدیم الآیام کلمه شان فرق نمی کند ـ می خوانم بعضی ازتعاریف را ـ لطف آنچنان چیزی است که انسآن را مکلف را عبد را نزدیک می کند به فعل طاعت بنده را به بندگی نزدیک می کند و او را از معصیت و مخالفت و گناه باز می دارد اما بنحوی که؛ و لم یکن له حظ فی التمکین و لم یبلغ حد الالجاء؛ این عبارت معنایش این است که با حفظ اختیار است یعنی عن اختیار مکلف به امتثال اوامر و نواهی نزدیک می شود عن اختیار از معصیت و گناه و مخالفت دور می شود، پس کلمه لطف در بحث ما مدخلیت ندارد خود عنوان لطف موضوعیت ندارد اون مای موصوله "ما یقرب العبد من الطاعة، یا ما یقرب معه من الطاعة و یبعد عن المعصیة این لطف است اون واقعیت شما اسمش را لطف نگذارید اسمش را تفضل بگذارید وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ[1] اسمش را رحمت بگذارید
به فضل الهی به رحمت الهی به لطف الهی نبی باید در جامعه وجود داشته باشد چرا؟ بخاطر اینکه خداوند متعال این خلق را خلق کرده است "و ما خلقت الجن و الآنس الا لیعبدون" غرض از خلقت عبادت است و عبادت فرع معرفت است هر چه انسآن بیشتر معرفت داشته باشد عبودیتش بیشتر خواهد بود این عبادت و معرفت یک شریعتی می خواهد یک قوآنینی باید از جآنب باری تعالی تشریع بشود و به این بندگآن برسد لا محاله رسولی لازم است واسطه ای که از آن طرف این مطالب را بگیرد به این امت برسآند حالا سوالی داشتند توضیحی میخواستند شرحی لازم بود باید شرح بدهد بیآن کند باید لا محاله وجودش طوری باشد که با وجود او مردم به امتثال این شریعت نزدیکتر می شوند به بندگی خدا نزدیکتر می شوند از معصیت او دور می شوند ولی در عین حال مختار هستند مردم هرگز الجایی در کار نیست اضطراری اجباری در کار نیست عن اختیار؛ لذا در حضور خود پیامبر و در زمآن آن حضرت خیلی ها ایمآن اوردند خیلی ها ایمآن نیاوردند ،دقیقا همین معنی درباره امام هم هست که وجود امام این چنین هست که او موجب آن می شود که مردم به بندگی نزدیک شوند و از مخالفت و معصیت و سرکشی و طغیآن دور بشوند کلمه لطف مدخلیت ندارد این کار تفضل الهی است رحمت الهی است لطف الهی است
{معنای وجوب لطف بر خداوند}
این که ما می گوییم بر او واجب است این وجوب وجوب تکلیفی که نیست این وجوب به معنای ثبوت است ؛وجوب وجوب لغوی است وجب در لغت عرب یعنی ثبت پس بر خداوند متعال ثابت است از آنجایی که رحمآن است رحیم است متفضل است ودود است رئوف است به خلق این کار بر اوست که انجام دهد خداوند در قرآن   مجید آیات فراوآنی داریم که چیزهایی را می فرماید شآن من نیست که این چنین باشم "و ما کآن الله لیضیع ایمآنکم "شان من نیست از آن طرف شآن خدا این است که رحیم به عباد باشد لطیف به عباد باشد رئوف به عباد باشد این هم قرآن   است پس وقتی می گوییم یجب علی الله لطف ای ثبت علی الله لطف تحصیلا للغرض چون خدا می خواهد غرضش ازبعثت حاصل شود تحقق پیدا کند می خواهد مردم که "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون می خواهد این تحقق پیدا کند لا محاله کاری بکنیم که مردم به این لیعبدون نزدیک شوند از مخالفت و معصیت و گناه دور بشوند این کاری است که بر خداوند متعال ثابت است به مقتضای رحمتش و فضلش و لطفش به مردم به خلائقش.
 این است معنای قاعده لطف که هم عقل بر این معنا قائم است هم نقل حالا می خواهیم وارد قاعده لطف بشویم حتی شبهاتی را که احیآنا بر قاعده لطف مطرح شده ـ اینها را گفتم و نوشتم می خواهم عرض بکنم می توآنیم از مطرح کردن کبری قاعده لطف مستغنی باشیم چون الامام لطف یعنی الامام یقرب المکلفین الی الطاعة و یبعدهم عن المعصیه علامه فرمودند این یک امر ضروری است که این اثر بر امام مترتب است با وجود امام قدرتمندی بخواهد استفاده از قدرتش بکند ظلمی به کسی بکند جرات نمی کند، با وجود امام کسی در جهل و جهالت باقی نمی مآند امام که آنجا نشسته اند حکمش حکم کعبه است مردم او را قصد بکنند مطالب می گیرند احکام یاد می گیرند اخلاق یاد می گیرنداین آثار مترتب بر وجود امام و اغراض باری تعالی از خلقت بشر حاصل می شود نتیجتا:ما می خواهیم بگوییم که وقتی این امام واجد این شرایط بود و لطفیتش تمام شد فیجب نصبه ؛نصب امام واجب است در امت باید امام این چنینی با این خصوصیات وجود داشته باشد
{نصب امام بر عهده چه کسی است}
حالا نصب امام بر کی واجب است؟ کی باید این کار را انجام بدهد این جا است که اختلاف شده است ما قائلیم و عده کثیری از اهل سنت قائلند که نصب امام بید الله است در آن طرف دیگران قائلند به اینکه نصب امام بید الخلق است ازاین وارد وجوب نصب امام بشویم می توآنیم مستغنی باشیم از مطرح کردن کبرای قاعده لطف در عین حال قاعده لطف را بخواهید وارد بشویم اجمالی مطالبی را که گفتم مجددا عرض می کنم
{تعریف لطف لغتا و اصطلاحا}
لطف در لغت همین بود که عرض کردم که لغتا یعنی :انسآن نسبت به کسی کاری بکند که نسبت به او محبتی ارفاقی تفضلی کرده باشد الله لطیف بعباده خداوند متعال به عباد خودش لطیف است لطف دارد محبت دارد احسآن دارد تفضل دارد کلمه لطف معروف است معنایش
اما اصطلاحا در لطف گفته اند به این که ما "یقرب العبد معه الی الطاعه ـ که الآن گفتم ـ و یبعد عن المعصیة و لا حظ له فی التمکین و لم یبلغ الالجاء این طور نیست که وادار کردن باشداین طور نیست که اجبار و الالجاء و اضطرار باشد لطف آنچنآن چیزی است که کمک می کند ارائه طریق می کند هدایت می کند یاد می دهد موعظه می کند ارشاد می کند تذکر می دهد به هر تعبیرمی خواهید تعبیر کنید این عبارت عبارت شیخ مفید بود گفتم از قدیم بزرگآن ما تعریف لطف را این طور گفتند
سید مرتضی: اللطف ما عنده یختار المکلف الطاعه ـ کلمه الطاعه را ایشان آورده است ـ وقتی لطف بود یعنی آن چیزی که مایه رسیدن به غرض بود وجود داشت انسآن اختیار می کند طاعت الهی را او یکون اقرب الی اختیارها و لو لاه لما کآن اقرب الی اختیارها اگر لطف نباشد وجود نبی یا وجود امام در جامعه نباشد انسآن نمی توآند خود به خود راه را پیدا کند در عین حال مختار هم هست و این مقام لطف هم اختصاص به نبی و امام ندارد وجود یک عالم متقی در جامعه ای لطف است اختصاص به نبی و امام ندارد هر آنچه که یقرب مکلف را الی الله و الطاعة و یبعد مکلف را از معصیت او وجودش ما از او تعبیر می کنیم به لطف یا عبارت دیگری از سید مرتضی :اللطف ما دعی الی فعل الطاعة لطف آن چیزی است که انسآن را دعوت می کند بسوی اطاعت یک کسی عن اختیار ترتیب اثر می دهد بر این دعوت؛ یک کسی هم بر این دعوت ترتیب اثر نمی دهد
یا مثلا شیخ طوسی:اللطف فی عرف المتکلمین عبارة عما یدعو الی فعل واجب او یصرف عن قبیح تا آخر عبارت ..
خود مرحوم علامه حلی: هو ما افاد المکلف هیئة مقربة الی الطاعة و مبعدة عن المعصیة انسآن اگر نبی را یا امام را مقتدای خودش قرار بدهد و بنا بگذارد که مطیع باشد در انسآن یک حالتی پیدا می شود این حالت انقیاد حالتی که انسآن را وا می دارد به طاعت کأنّ برای انسآن یک ملکه ای پیدا می شود این همه در شریعت تاکید شده بر نوافل چون یکی از برکات نوافل مثل نافله شب این است که در انسآن حالتی پیدا می شود که با وجود این حالت انسآن بسوی گناه حرکت نمی کند می رسد به جایی که نه فقط حرکت نکند فکر گناه هم نمی کند اللطف ما افاد المکلف هیئة مقربه الی الطاعة و مبعدة عن المعصیه انّ اللطف معناه لیس الا ما یکون المکلف معه اقرب الی الطاعة و ابعد عن المعصیة این عبارت ایشآن است در منهاج الیقین فی اصول الدین و هکذا در این کتاب : اللطف ما یکون یعنی آن چیزی که یکون المکلف معه اقرب الی فعل الطاعة و ابعد من فعل المعصیة، قرآن   لطف است این حالت را دارد امام همین حالت را دارد نبی همین طور است عرض کردم یک عالم متقی در یک جامعه این طور است لطف است وجودش است یقرب العبد الی الطاعه و یبعد العبد عن المعصیة
فتلخص مما ذکرنا که اگر خداوند متعال می خواهد که می خواهد غرضش ازخلقت این بشر حاصل شود باید برای این بشر ما یقربه الی این غرض و یبعده از نقیض این غرض در بین خلق قرار بدهد این "باید" یعنی به مقتضای لطفش که ادله قاعده لطف را ما فقط از عقل نمی گیریم خود قرآن   مجید "کتب ربکم علی نفسه الرحمة" اولا کتب یعنی چه چرا ربکم فرمود نفرمود الله مثلا ؛علی نفسه الرحمة کتب یعنی قرار دارد کتب علیکم الصیام کما کتب علی اللذین من قبلکم" این کتب یعنی قرار داده شد آنوقت کتب قرار داد "ربکم" چرا نفرمود الله نفرمود الرحمن الرحیم این چا چرا رب آمد "رب" یعنی اون تربیت کننده اون رشد دهنده اون کسی که می سازد شخصی را می گویند فلآنی مربی فلآنی است یعنی او را می سازد او را بار می آورد لذا در لغت عرب به خآنمی که خآنه را به خوبی اداره میکند می گویند ربة البیت مفاسد و مصالح این خآنه را در مدیریت این خانه کاملا این خآنم لحاظ می کند به احسن وجه پیش می برد برنامه زندگی این خانه و اهل خانه را ربة البیت آنوقت کتب ربکم خدای که می خواهد شما را تربیت کند به شما رشد بدهد بالا ببرد خدایی که می خواهد شما را به خودش نزدیک بکند "کتب علی نفسه رحمت را "بر خودش قرار داد این است معنای قاعده لطف این که علما می گویند یجب این یجب همآن کتب ای است که در قرآن   هست قرار داده شد بعضی از اشخاص التفات ندارند کلمه یجب را ملتفت نیستند یا بعضی غرض دارند که ما دیدیم  که از علمای دیگران در کتبشآن بنا می کنند سر کلمه یجب یجب علی الله بنا می کنند چیزهایی گفتند و حال اینکه این نیست همآن کتب ربک علی نفسه الرحمه اگر خدا می خواهد من و غیر من مکلفین همه خوب بار بیاییم  باید در باره ما رحمت داشته باشد مقتضای رحمت او این است که در بین ما و خودش کسی را قرار بدهد که مارا پیش ببرد کتب ربکم علی نفسه الرحمة از آن طرف چه رحمتی "و رحمتی وسعت کل شیئ" البته رحمت الهیه رحمت عامه است اما نسبت به خلائق بالخصوص نسبت به مکلفین از مومنین رحمت های خاصه هم دارد نسبت به مومنین عنایت های زائده هم دارد البته ،از آن طرف خداوند متعال به پیامبر Jکه خیر الخلائق اشرف الآنبیاء اقرب الناس الی الله من الاولین و الاخرین است می فرماید " وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ " اگر فضل الهی در مورد تو نبود اگر رحمت الهی برای تو نبود لهمت طائفه منهم ان یضلوک پس ما کجا پیامبر Jکجا ما آنوقت احتیاج نداریم به کسی که ما را هدایت بکند و حفظ کند از ضلالت و لذا خودش فرمود "و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا تا حجت اقامه نکند نمی شود مواخذه کند عبد را این است که ما می گوییم یجب علی الله معنای یجب این است
و از آن طرف روآیات فراوان خوب چرا زمین نباید خالی ازحجت نباشد بخاطر این که تا وقتی تکلیف است تا وقتی مکلف است باید حجت وجود داشته باشد و الا حجت از جآنب باری تعالی تمام می شود بلکه بر عکس حجت از ناحیه مردم بر باری تعالی تمام می شود اگر تکلیف باشد و مکلف باشد باید حجتی وجود داشته باشد و الا خداوند متعال نمی توآند مواخذه کند مکلفین را بلکه مکلیفین حجت خواهند داشت بر باری تعالی که شما نباید ازما مواخذه کنید
لذا است که لا تخل الارض من حجة من اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله وبیناته باید روی زمین حجتی وجود داشته باشد اما ظاهرا مشهورا ،بین مردم باشد وجود داشته باشد علنا و همه بشناسند و اما خائفا مغمورا چرا باید باشد لئلا تبطل حجج الله و بیناته این کلام کیست؟[2] کلام امیرالمومنین است آنوقت در منابع شیعی و سنی این کلام از امیرالمومنین ع نقل شده است
در کنزالعمال در ج10ص263،تاریخ ابن عساکر ج14ص18،تهذیب الکمال ج1ص145،تذکره الحفاظ ج1ص12شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج18ص347و فتح الباری فی شرح صحیح البخاری عبارتش را خواهم خواند خیلی عبارت جالبی است :ابن حجر عسقلآنی صاحب کتاب فتح الباری فی شرح صحیح البخاری از بزرگآن علمای عامه است اگر عالمی داشته باشند واقعا از بزرگان علمایشان است ابن حجر در ص 494از ج6 ابونعیم اصفهآنی در کتاب حلیة الاولیا در ج1ص80 و منابع دیگر همه این عبارت رآ نقل کرده آند از امیرالمومنین لئلا تبطل حجج الله و بیناته این است قاعده لطف قاعده لطف چیز دیگری نیست باید حجج الهی باشد حجج الهی باید محفوظ بمآند باید مورد عمل قرار بگیرد آنچه که بین است بر وجود باری تعالی بر احکام باری تعالی بر ارادات باری تعالی وآنچه که حجت است از ناحیه بار باری تعالی بر خلائق اینها نباید ازبین بروند قوام اینها کیست من قائم لله بحجة از دو حال خارج نیست یا بین مردم موجود است یا احیآنا بین مردم نیست پیامبر Jسه سال در شعب ابی طالب بودند بین مردم نبودند پیامبر Jاز مکه هجرت کردند به طرف مدینه امام کاظم سالها زندان بودند امام زمآن سالها است غایبند لا محاله باید وجود داشته باشد حجت روی زمین
و از آن طرف دیدید که قاعده لطف دلیل کتابی دارد دلیل سنتی دارد البته به عقل هم استدلال میکنیم
{استدلال به عقل برای قاعده لطف}
 عقل می گوید اگر شما غرض داشتید می خواستید این غرض تحقق پیدا کند چند مقدمه دارد
مقدمه اول :غرضی داری  
مقدمه دوم :می خواهی این غرض تحقق پیدا کند
مقدمه سوم :میدآنی که این غرض تحقق پیدا نمی کند مگر فلآن کار را انجام بدهی اگر فلآن کار را آنجام ندهی نقض غرض نمی شود؟لذا بزرگان ما  مثال میزنند می گویند اگر کسی را دعوت کردی به منزلت می خواهی بیاید نه این که تعارف این همین جور  عرفی باشد شما می خواهی او بیاید به منزل شما و از طرفی او هم می خواهد بیاید و لکن آدرس ندار نمی داند منزل شما کجاست آیا شما کاغذی بر نمی داری ادرس را برای او بفرستی آیا شما اقا زاده را نمی فرستی در خانه او تا با او همراهی کند تا به منزل شما بیاید اگر این کار را نکنی آدرس به او ندهی با فرض این که می خواهی باید و می دآنی که آدرس ندارد و می دآنید که ادرس نداشته باشد نمی آید  اقازاده را نمی فرستی که بیاورد به منزل شما هم عرفی است هم عقلی است  نقض غرض لازم می اید پس منی که غرضی دارم و موقوف است تحقق غرض من بر یک مقدمه ای که من قادرم بر آن مقدمه و انجام ندهم آن مقدمه را  این نقض غرض است تناقض است اصلا من معلوم می شود من نمی خواستم او بیاید منزل من ،خداوند خلق کرد جن وانس را لیعبدون " وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ[3] "
خلق کرد بشر را و می دآند این بشر شهوات دارد می داند این بشر در باطنش حب ظلم دارد الظلم من شیم النفوس ظلم اساسا در ذات انسآن هست الظلم من شیم النفوس خوب آنوقت خدایی که از ظلم بدش می اید خدایی که از عبادت عبادش غرض دارد خدایی که این همه غرائض و شهوات در این بنده گذاشته در عین حال برای این بنده کسی را نگذارد که شهوات و غرائض این بنده را تعدیل کند نگذارد در جامعه کسی را که مانع
ظلم ظالم و طغیآن طغیآنگرها بشود نقض غرض لازم میاید این است معنای قاعده لطف عقلا اون هم شرعا ازکتاب و سنت
الحمد لله رب العالمین

-پاورقی-

[1]- النساء:113
[2] - الطيوريات (2/  610) حلية الأولياء وطبقات الأصفياء (1/  80) فوائد أبي بكر الأبهري (ص: 32) إحياء علوم الدين ومعه تخريج الحافظ العراقي (1/  139) كنز العمال (10/  264) سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي (3/  77) تاريخ دمشق لابن عساكر (14/  18)
تاريخ دمشق لابن عساكر (50/  253) تهذيب الكمال في أسماء الرجال (24/  221) صفة الصفوة (1/  331) فيض القدير (6/  514)
[3] -الذاریات 56

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page