جلسه 7  تاریخ :12/7/1390

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الاولین و الاخرین
کلام در قاعده لطف بود دلائل عقلیه قاعده را عرض کردم که مرحوم خواجه فقط لزوم نقض غرض را فرمودند و بنده از بعضی از بزرگان دیگر که متقدم بر خواجه هستند وجوه دیگری را عرض کردم ،اخرین وجهی که بود اتمام حجت بود که خداوند متعال فرموده است به این که حجت أذان خداست؛ نه أذان خلق "فللّه الحجة البالغة لئلا یکون للناس علی الله حجة" در ذیل آیه مبارکه روایتی هست که مایل شدم اون روایت را بخوانم از امام صادق ان الله یقول للعبد یوم القیامة خطاب می رسد به عبد در روز قیامت عبدی أکنت عالما آیا عالم بودی به انچه که باید علم داشته باشی؟ فان قال نعم اگر گفت بله عالم بودم قال له أفلا عملت بما علمت پس را عمل نکردی به انچه که می دانستی و علم داشتی فان قال" کنت جاهلا قال له أفلا تعلمتَ حتی تعمل اگر گفت نه من جاهل بودم به او گفته می شود پس چرا نرفتی یاد بگیری باید در بین امت کسی وجود داشته باشد که یاد بدهد اگر مردم بخواهند یاد بگیرند به سراع او بروند اگر نباشد در جامعه کسی که معلم بشر باشد انگاه بشر در روز قیامت  اگر عذر اورد که من جاهل بودم و تو کسی را نصب نکردی که مرا هدایت کند من گمراه بودم و کسی نسب نشد تا مرا هدایت کند انوقت می شود حجت در این طرف ؛نه برای خدا  و حال اینکه" فلله الحجة البالغة"
اجمالا بعد از ادله نقلیه و عقلیه قاعده لطف وارد قائل اشکالات قاعده لطف شدیم این اشکالاتی را که عرض کردم و اشکالات دیگری را که خواهیم خواند از خود عبارت مرحوم خواجه همه این اشکالات در کتاب المغنی فی الامامة قاضی عبدالجبار معتزلی است قاضی عبد الجبار معترلی  که بزرگ معتزله بغداد در زمان خودش اصلش هم ایرانی است استرابادی بوده کتابی تالیف کرده بنام المغنی فی الامامة  که اشکالات عقلی کرده است بر ادله ما در مباحث مختلفه غالبا اشکالات او اشکالات عقلی است
{تذکر دو مطلب}
در اینجا تذکر دو مطلب لازم است اگر هم لازم نباشد مفید است
مطلب اول :اشاعره که معمولا طرف خطاب ما اشاعره هستند اشاعره فرقه مقابل معترله هستند  و غالب اهل سنت اشاعره هستند معتزله فرقه قلیله ای  بوده اند حالا هم اگر باشند خیلی کم هستند اشاعره هستند که غالب هستند که در اهل سنت و مبانی اعتقادی اهل سنت مبانی ابوالحسن اشعری است اشاعره تمام ان اشکالاتی را که در کتب مطرح می کنند بر مباحث ما این اشکالات را از معتزله اخذ کرده اند خودشان از نظر عقلی ضعیف هستند و بدون اینکه اسمی بیاورند از بزرگان معتزله که اشکالات را از انان میگیرند اشکالات را مطرح می کنند
مطلب دوم :مقتضای قاعده در مباحث علمی این است که اگر شبهه ای قبلا مطرح شده و و اون شبهه جوابش داده شده دوباره مطرح کردن شبهه شوند بدون این که متعرض جواب شبهه بشوند  این خلاف انصاف است و خلاف قاعده علم است و بحث است و تحقیق شبهاتی را که قاضی عبدالجبار در کتاب المغنی مطرح کرده مرحوم سید مرتضی در هزار سال پیش که تقریبا معاصر قاضی عبدالجبار بوده در کتاب الشافی فی الامامة تمام اون شبهات را کلمه به کلمه جواب داده اند و هکذا شیخ طوسی کتاب الشافی سید مرتضی را خلاصه کرده اند و تمام اون مطالب در کتاب شیخ طوسی هم هست که کتاب الشافی چاپ شده و کتاب تلخیص شافی هم چاپ شده است و موجود هست چرا باید در قرآن   هشتم مثلا شرح مواقف یا شرح مقاصد همان اشکالات را دوباره مطرح کنند و متعرض جوابهایی که داده شده نشوند  مقتضای قاعده علمی این است که اگر حرفی دارند نسبت به ان جوابی که داده شده اون حرفها را مطرح کنند بگویند این جواب جوابش چنین است اما دوباره خود اشکال و شبهه را مطرح کردن بدون اینکه متعرض جواب بشوند فی الواقع  خیانت در بحث است این کار ها به عهده ماهاست که ریشه یابی کنیم ببینیم جوابش در کجاست اصل مطلب از کجاست این اقایی که در چند قرن بعد امده و این شبهه را مطرح کرده  چه کرده است اجمالا مقتضای قاعده این است که جواب را ذکر بکنند اگر جواب ناتمام است ذکر کنند لذا گاهی در کلماتشان التزام به این قاعده هست ولی خیلی از مواقع هم نیست
{اشکالات ذکر شده بر قاعده لطف}
اشکال اول :اگر امام وجود نداشته باشد قهرا عمل مشقت خواهد داشت اگر مشقت داشته باشد  اجرش بیشتر است اگر امام در جامعه وجود نداشته باشد انسان عمل را با اخلاص بیشتری انجام می دهد نگاه کنید در کتاب  تلخیص الشافی ج1ص88این مطلب در انجا هست جوابش هم داده شده است
اشکال دوم:آیا می شود بجای امام مثلا بدلی وجود داشته باشد خداوند لطف دیگری بکند که مردم همه معصوم باشند ونیازی به امام نباشد این  هم در ج 1ص71از کتاب تلخیص شافی موجود هست
اشکال سوم :لطف نصب امام شامل همه مردم نیست این هم باز در کتاب شافی و در تلخیص الشافی مطرح است در ص76ج1
شبهات دیگری هم که هست که سه تا شبهه را که مرحوم خواجه ذکر می کنند باز این شبهات در کتاب شافی و تلخیص شافی جوابش داده شده و مرحوم خواجه اشاره می کنند ایشان می فرمایند: و المفاسد معلومة الانتفاء این که اشکال و جوابش
اشکال دوم :وانحصار اللطف فیه معلوم للعقلاء
اشکال سوم و وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا هر سه این اشکالها در کتاب المغنی قاضی عبدالجبار موجود است شرحش در الشافی و تلخیص الشافی هست مرحوم خواجه هم متعرض هستند و عجیب این است که متاخرین از مرحوم خواجه باز این شبهات را مطرح می کنند
اشکال اول :که مرحوم خواجه مطرح کرده اند این است که :و المفاسد معلومة الانتفاء یعنی چه؟ مستشکل در کتاب المغنی می گوید همچنانکه وجود امام لطف است شما می گویید ممکن وجود امام ضد لطف باشد وجود امام باعث فتنه بشود وجود امام باعث اختلاف بین مردم بشود وجود امام باعث هرج و مرج در جامعه بشود مرحوم شیخ طوسی این اشکال را جواب میدهند و اشکال را به این صورت ذکر می کنند که مردم البته گاهی این طور هست که با وجود امام به صلاح نزدیکتر هستند و از فساد دور تر مستشکل می گوید گاهی هم این طور نیست با وجود امام می بینیم قضیه بر عکس هست الا تری ان الناس قد یکونون علی حال الاستقامة و ارتفاع الوقوع الفساد منهم فاذا نصب لهم رئیس وقعت الفتن و تباینت الکلم و وقع الحرج و المرج و هذا بالضد مما ذکرتموه بله گاهی این طور هست مردم اگر امامی بزرگی فیما بینشان باشد وضعشان بهتر می شود از نظر صلاح و دور تر می شوند از فساد ولی گاهی هم بر عکس با وجود امام اتفاق می افتد که فتنه در جامعه بشود اختلاف کلمه بشود و حرج ومرج لازم بیاید پس این ضد لطف است پس  نباید امام وجود داشته باشد این مفسده دارد نصب امام مفسده دارد
خواجه جواب میدهند و المفاسد معلومة الانتفاء ما علم داریم بر انتفاء مفسده بر وجود امام؛ کدام عاقل می پذیرد این حرفها را که وجود امام باعث مفسده بشود وجود امام مردم را به فساد نزدیک کند از صلاح دور کند شیخ طوسی جواب می دهند: این که شما می گویید گاهی با وجود امام فتنه پیدا می شود اختلاف کلمه پیدا می شود از اون جهت که مردم مایلند که همیشه یله و رها باشد مردم مایلندبزرگتری بالای سرشان نباشد ازاد باشند هر جور دلشان بخواهند انجام بدهند این وجود امام با نفس اماره افرادی که پی فساد می گردند و گرایش به فساد دارند البته منافات داردآنها هستند که فتنه ایجاد می کنند انهایی که به دنبال صلاح هستند می خواهند خوب باشند دنبال این هستند که جامعه جامعه صالحه باشد و ظلم در جامعه نباشد و معصیت و خلاف در جامعه نباشدآنها با نصب امام مبارزه می کنند؟ این چه حرفی است که شما میزیند
و از ان طرف ما هرگز نگفتیم و نمی گوییم که با وجود امام در جامعه هرگز فسادی در جامعه وجود ندارد ما می گوییم با وجود امام در جامعه مردم از فساد دور می شوند و به صلاح نزدیک می شوند امام هادی است امام دعوت کننده هست به سوی صلاح یک کسانی هستند ترتیب اثر نمی دهند به دعوت امام یک کسانی هستند که پیروی نمی کنند مثل خود نبی با تمام عظمتی که داشتند با تمام حلم وصبر استقامتی که داشتند و حکمتی که داشتند در برخورد با مردم آیا همه در ان زمان بسوی صلاح سوق پیدا کردند ما می گوییم وجود امام لطف هست برای کسانی که به طبع اولی خودشان؛ مایلند به سوی صلاح بروند خوب احتیاج به هادی دارند احتیاج به معلم دارند احتیاج به مرشد دارند
و امام این چنین است اثار وجودی امام در جامعه پس بنا بر این مفاسد منتفی از نصب امام و المفاسد معلومة الانتفا
این اشکال اول که مرحوم علامه حلی در شرح ایشان هم همین را می فرمایند قال المخالف کون الامامة قد اشتملت علی وجه اللطف لا یکفی فی وجوبها علی الله بخلاف المعرفة التی کفی  وجه الوجوب فیه علینا لانتفاع المفاسد فی ظننا  اما فی حقه تعالی فلا یکفی وجه الوجوب مما لم یعلم انتفاع المفاسد و لا یکفی الظن بانتفاعها فلم لایجوز اشتمال الامامه علی مفسدة امامت مشتمل باشد بر یک مفسده ای  که ان مفسده را ما نمی دانیم خیلی جالب است احتمال می دهیم که بر وجود امام مفسده ای مترتب بشود که ما نمی دانیم فلم لا یجوز اشتمال الامام علی مفسدة که لا نعلمها  فلا تکون امامت واجبه علی الله تعالی
والجواب ان المفاسد معلومة الانتفاء عن الامامة لان المفاسدة محصورة معلومة یجب عینا اجتنابها اجمع مفاسد را ما می دانیم چی هستند ما از طریق شرع از طریق عقل تشخیص دادیم مفاسد را بر همه ما واجب است که از مفاسد اجتناب کنیم و انما یجب علینا اجتنابها اذا علمناها لان التکلف بغیر المعلوم محال و تلک الوجوه منتفیه عن الامامه
کدام یکی از این مفاسدی که ما خبر داریم که از طریق شارع خبر دار شدیم فلان چیز مفسده دارد از طریق عقل خبر دار شدیم فلان چیز مفسده دارد کدام یکی از این مفاسدی که ماآنها را درک کردیم به عقلمان یا شرعمان  مترتب است بر وجود امام؟ این که ما احتمال بدهیم مفسده ای مترتب بشود که ما ان مفسده را ندانیم تمام مفاسد را ما می دانیم
عبارت المغنی فی الامامه رساتر بود او گفت بسبب وجود امام اختلاف کلمه پیدا می شود دو دستگی لازم می اید بین مردم جمعی تبعیت میکنند جمعی تبعیت نمی کنند جمعی معتقد به امامت او می شود جمعی معقتد نمی شوند دو دستگی لازم می اید در جامعه که جوابش را دادیم اما اینکه گفته شود نه ما احتمال بدهیم بر وجود امام مفسده ای مترتب شود ولی نمی دانیم اون مفسده چیست مرحوم علامه میفرمایند ما که مامور هستیم از مفاسد دور باشیم به ما امر کردند دور باشید از مفاسد و ندانیم ان مفسده چیست همه مفاسد را یا از طریق عقل یا از طریق شرع ما درک می کنیم کدام مفسده هست که مترتب بشود بر وجود امام و ما ندانیم چیست بعد ایشان می فرماید که خداوند متعال فرموده "انی جاعلک للناس اماما" آیا خداوند متعال که می فرماید من جعل می کنم تو را امام برای مردم یعنی منشاء فساد را برای مردم خداوند جعل می کند و باعث فساد رابرای مردم خدا جعل میکند ؟"انی جاعلک للناس اماما" یک مقامی است که بعد از نبوت برای حضرت ابراهیم قرار داده شده پس این اشکال از قاضی عبدالجبار معتزلی با جوابهایی که سید مرتضی و شیخ طوسی داده اند و مرحوم علامه حلی داده اند انصافا این جواب مندفع است
اشکال بعدی :ایشان می فرمایند و انحصار اللطف فیه معلوم للعقلاء لطف در هر زمان منحصر است به وجود امام در ان زمان؛ چیز دیگری که جایگزین امام باشد و تمام اثار مترتب بر وجود امام بر اون چیز دیگر که جایگزین هست مترتب باشد چنین چیزی وجود ندارد منحصر است لطف در وجود امام این اشکال را باز من در تلخیص الشافی دیدم در ص87ج1 عبارت این است أ لیس فی الالطاف ما یکون له بدل و یکون غیره یقوم مقامه فی کونه لطفا؟ آیا این طور نیست که الطاف الهیه بدلی داشته باشد جایگزینی داشته باشد که ان جای گزین بجای لطف بنشیند فما المانع چه مانعی دارد ان یکون فیها ما یقوم مقام الامامه چه مانعی دارد شیئ دیگری بیاید جای امامت بنشیند و تمام آثاری که مترتب بر امامت است  بر ان شیئ دیگر بار بشود و تمام فوائد وجود بر امام را از آن شیئ دیگر داشته باشیم
انوقت جواب می دهند مرحوم شیخ طوسی و سید مرتضی جواب میدهند که عبارت مرحم علامه را هم خواهم خواند جواب می دهند امامی را که ما می گوییم وجودش در جامعه لطف است اون باید معصوم باشد اعلم موجودین باید باشد افضل خلائق زمانش باید باشد آیا کسی را دارید که جایگزین باشد چه چیزی باید باشد الان یادم افتاد روایتی داریم مفصل در اصول کافی که شخصی از شام امد برای مناظره با امام صادق ع حضرت حواله دادند به یکی از شاگردانشان بحث این شد که پیامبر Jاز دار دنیا رفتند آیا لازم هست کسی جانشین پیامبر Jباشد گفت بله لازم هست گفت به نظر شما کی جانشین پیامبر Jهست  گفت قرآن   یعنی امام لازم نداریم به او گفته شد که این قرآن  ی که تمام فرق به او استدلال می کنند هم قائلین به جبر استدلال به قرآن   می کنند هم قائلین به تفویص به قرآن   استدلال می کنند هم قائلین به امر بین الامرین همه فرق به قرآن   استدلال می کنند اگر یادتان باشد وقتی که امیرالمومنین ابن عباس را فرستادند برای مناظره با خوارج حضرت به ابن عباس فرمودند با قرآن   باآنها بحث نکن چون قرآن   جوری است که هر کسی می تواند بهآنها تمسک کند
از طریق سنت باآنها بحث بکن قرآن   این طور همه فرق؛ الان تمام فرق ضاله ای که روی زمین هستند ایه می خوانند استدلال به ایه می کنند پس قرآن   کفایت نمی کند باز این قرآن   احتیاج دارد به یک مفسری احتیاج دارد  به یک مبینی احتیاج دارد به عالمی که محیط باشد به اسرار و حقائق  قرآن   و الا خود قرآن   هر کسی تمسک به قرآن   می کند
امر منتهی شد به اینکه او مجاب شد گفت این امامی که تو می گویی الان کیست؟ اشاره کرد به امام صادق ع  در قضییه پیامبر Jهم مطلب همین طور است در نبوت اون حضرت آیا که لطف هست نبوت حضرت و بعثت حضرت و رسالتشان آیا می شود تصور کرد که برای بعثت پیامبرص چیزی را قائم مقام قرار بدهیم بگوییم خدآیا چرا فلان چیز را برای ما قرار ندادی بجای این که ایشان را برای ما مبعوث کنی به رسالت این حرف چه حرفی است ما وقتی می گوییم باید معصوم باشد باید اعلم موجودین باشد افضل موجودین باشد افضل موجود اعلم موجودین یک نفر است دو نفر نیست تا قائم مقام داشته باشد تا کس دیگری جای گزین باشد أ لیس فی الالطاف ما یکون له بدل و یکون غیره  یقوم مقامه فی کونه لطفا فما المانع ان یکون فیها ما یقوم مقام الامام این عبارت تلخیص شافی است که جواب مفصل می دهند من خلاصه جواب را عرض کردم
اما در شرح تجرید اشکال دوم: قالوا: الإمامة إنما تجب لو انحصر اللطف فيها، امامت وقتی واجب است که منحصر باشد لطف در امامت فلِم لا يجوز أن يكون هناك لطف آخر يقوم مقام الإمامة، فلا تتعين الإمامة للطفية پس امامت تعیین امام چیزی نیست که لطف منحصر باشد به او نه خیر لطف دیگری را ما فرض می کنیم او گفت به این که قرآن   جوابش داده شد و مجاب شد الان چی می گویند می گویند عقل ما دیگر عاقل هستیم عقول ما الان کامل شده ما احتیاج به شریعت نداریم عقل ما کافی است کدام عقل عقل کی عقل محدود شما می تواند نظم بدهد به جامعه میتواند نظم بدهد به مردمی که در باطنشان فساد و ظلم خوابیده است اینها را عقل می تواند سوق بدهد به طرف صلاح اینها را می تواند سوق بدهد به طرف صلاح کدام عاقل می تواند رهبری کند این جامعه را بسوی صلاح و دور کند جامعه را از فساد
ایشان جواب می دهند
والجواب: أن انحصار اللطف الذي ذكرناه في الإمامة معلوم للعقلاء، ولهذا يلتجئ العقلاء و برای همین است که عقلا همیشه به دنبال این هستند که بزرگی را در جامعه داشته باشند تا او نظم بدهد به ان جامعه الان یک محله ای را که در محلات شهر قم اگر بزرگتری در اون محله وجود نداشته باشد که مردم از او حساب ببرند مطیع او باشند نظم اون محله بهم می خورد فکیف یک شهر فیکف یک کشور فیکف یک دنیا ،خود اهل سنت عجیب این است که قائلند به این که صحابه رسول الله آدمهای خوبی بودند پس چرا جنازه رسول الله بر زمین گذاشتند رفتند در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند برای نصب امام چرا ؟اولا جامعه همه اشان خوب بودند ثانیا شما می گویید امام لازم نیست  یک بدلی برای امام تصور می کردند چرا راه افتادند جنازه رسول الله روی زمین مانده جمع شدند برای امام پس معلوم می شود به هر حال و ولو انیکه همه خوب باشد احتیاج دارد به یک رئیسی و الا جنازه رسول الله به روی زمین می گذارند می روند ؟امام معین بکنند حالا گذشته از مباحثی که راجع به سقیفه داریم در جای خودش باید بحث بکنیم
این است که علامه می فرماید و لهذا یلتجء العقلاء في كل زمان وكل صقع در هر زمانی و در هر مکانی مردم ملتجی می شود به إلى نصب الرؤساء دفعا للمفاسد الناشئة من الاختلاف. و غیر اختلاف ؛جامعه رهبر می خواهد انوقت جامعه انسانی  همه بشریت باید یک رهبری باشد متناسب این جامعه با سعه این جامعه با اختلاف اذواق و سلیقه های این مردم با تشدت آرا  و افکار این مردم با احتیاجات متنوع و مختلفی که این مردم دارند از جهت احتیاجات مادی و معنوی باید امامی باشد که بتواند این جامعه را اداره کند به معنای صحیح
و مردم را بسوی خدا دعوت کند و سوق بدهد مردم را بسوی صلاح و از فساد دور کند باید متناسب باشدلذا می گوییم باید معصوم باشد لذا میگوییم باید  اعلم الموجودین باشد اگر در جامعه از او اعلم باشد اون اعلم لیاقت دارد که ما به او مراجعه کنیم و از او مطلب بگیریم تقدیم مفضول بر فاضل قبیح است همه عقلا قائلند و حتی ابن تیمیه متعصب معترف به این معنی است پس بنا بر این باید امام این چنین باشد
و این چنین امام قائم مقامی ندارد که چیز دیگری جای گزین او بشود
اشکال سوم که بحث مقداری دامنه دارد و اون این است اینکه می گویید وجود امام لطف است بر خدا واجب است در هر زمانی امامی نصب بکند برای هدایت جامعه  تعلیم جامعه ارشاد جامعه؛ و عدل و قسط در جامعه بسط پیدا بکند؛ این لازمه اش ان است که امام در بین جامعه وجود داشته باشد لازمه این فرمایش شما این است که امام غایب نباشد در دسترس باشد  اوامر و نواهیش معلوم باشد قدرت داشته باشد که جلوی ظالم را بگیرد قدرت داشته باشد که حق مظلوم را دوباره برگرداد و امثال ذلک و شما الان امامتان غائب پس این قاعده لطف چه می شود این اشکال از قدیم الآیام از همان کتاب مغنی قاضی عبدالجبار وقبلش وبعدش همچنان وجود دارد در زمان مرحوم شیخ صدوق مطرح شده و کتاب کمال الدین شیخ صدوق مطرح شده است و تا به امروز این مسئله مطرح است و مربوط می شود به امام زمان ما در عصر ما

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page