جلسه 11 تاریخ :18/7/1390

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحیم
      الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الاولین و الاخرین
بحث ما در تعیین امام بود که ایا بیدالله است یا بیدالخلق ما قائلیم به اینکه تعیین امام و نصب امام بید الله است و خواندیم انچه راکه مرحوم خواجه فرموده بودندو مطالب دیگری را که عرض کردم عبارت تفتازانی را خواندیم که اول اجماع صحابه را به این معنی کرد که گفت و هو العمده دو وجه دیگر هم ذکر کرد که ما هم قائلیم تمسک کرده اند به اجماع صحابه بعضی از دوستان مایلند که عین عبارت تفتازانی را بخوانم که اینها از از اجماع دست برداشتند و قائل شدند به اختیار اهل حل و عقد ازاختیار اهل حل و عقد هم دست برداشتند و گفتند به تعیین یک نفر هم کافی است که امام تعیین و نصب شود
عبارت تفتازانی :گفت اجماع صحابه وآنها تعیین کردند در سقیفه بنی ساعده و به اجماع تعبیر کرد در شرح مواقف اسمی از اجماع نمی آورد او می گوید بیعت اهل حل و عقد عبارتش این است :
المقصد الثالث فیما تثبت به الامامه طریق نصب امام طریق امام و ثبوت امامت امام به چیست ؟می گویدآنها تثبت ـ امامت ثابت می شود ـ بالنص من الرسول و من الامام السابق بالاجماع؛ امامت به نص ثابت می شود این یک و تثبت ایضا ببیعة اهل الحل و العقد عند اهل السنة خلافا لیشیعة قالوا لا طریق الا النص
پس دو راه یا سه راه را در شرح مواقف ذکر کرده است :
اولا نص ازرسول الله
 ثانیا :بیعت اهل حل و عقد
 راه دیگر این است که امام قبلی تعیین کند امام بعدی را؛این شده سه راه  و تعبیر کرد" به بیعت اهل حل و عقد" تفتازانی گفت اجماع الصحابه که عبارتش را قبلا خواندیم محل حاجت ما الان این جهت هست که خود تفتازانی که گفت اجماع الصحابه دوباره می گوید که نه اجماع لازم نیست "حتی بیعت یک نفر هم یکفی" خواندم عبارت را الاول و هو العمده اجماع الصحابه حتی جعلوا ذلک اهم الواجبات
عبارتی بعد او :
ـ برای اینکه مطلب ناقص نماند عین عبارت را می خوانم و الا مطلب را گفته ام ـ ...المقبول عندنا وعند المعتزلة والخوارج والصالحية[1] خلافا للشيعة هو اختيار أهل الحل والعقد[2]؛ همان ادمی که گفت اجماع الصحابه  می گوید طریق نصب امام اختیار هل حل و عقد است من غير أن يشترط إجماعهم على ذلك اجماع لازم نیست ولا عدد محدود بل ينعقد بعقد واحد منهم همان کسی که می گوید "اجماع صحابه" می گوید نه؛ اختیار اهل حل و عقد از اهل حل و عقد هم باز یک پله امد پایین می گوید اجماع اهل حل و عقد هم لازم نیست[3] عدد معینی هم لازم نیست حتی یک نفر و لهذا لم يتوقف أبو بكر رضي الله تعالى عنه به بیعت عمر خلافت ابوبکر به اثبات رسید به بیعت یک نفر ـ این نص عبارت همان ادمی است که گفت اجماع الصحابه  ـ و سرّش هم این است که آقایان هیچ مبانی ندارند الا "فعل صحابة" بر مبانیشان دلیلی ندارند نه از کتاب نه از سنت الا فعل صحابه ؛انوقت چون خلافت ابوبکر به بیعت یک نفر شد می گویند ؛یثبت ببیعت یک نفر چون خلافت عمر به وصیت ابوبکر شد می گویند الامام الثابت و چون امامت عثمان به آن شورای شش نفره شد می گویند از طریق شوری هم قبول داریم و چون عده دیگری در زمانهای بعد با زور شمشیر امدند[4] و حاکم شدند بر مسلمین می گوید هر کسی متصدی امر حکومت شد ما او را خلیفه مسلمین می دانیم و لو با زور و قهر و غلبه امده باشد این چهار راه را دارند که اختیار خلق است در مقابل نص که نصب خدا و رسول است این مباحث را تا اینجا داشته باشید که در مسائل بعد به تفصیل بیان خواهم کرد
 از مسئله اولی فارق شدیم مسئله اولی ما این بود که {فی ان نصب الامام واجب علی الله }
مسئله ثانیه
{فی ان الامام یجب ان یکون معصوما }:
اینجاست که شرائط و صفات امام را بحث خواهیم کردآنها قائلند به هشت صفت ولی عصمت را قائل نیستند ما عصمت را قائلیم فی ان الامامة یجب ان یکون معصوما قال ـیعنی مرحوم خواجه  ـو امتناع التسلسل یوجب عصمته ضمیر عصمته به امام بر می گردد
وجه دوم و لانه ـ یعنی امام ـ حافظ للشرع این وجه دوم
وجه سوم :و لوجوب انکار علیه لو اقدم علی المعصیه فیضاد امر الطاعة
 وجه چهار :ویفوت الغرض من نصبه
 وجه پنجم و لانحطاطه درجته عن اقل العوام
پنج وجه مرحوم خواجه ذکر کرده اند برای اشتراط عصمت در امام ؛امامی که جانشین رسول الله است امامی که له الرئاسه العامه فی الدین و الدنیا نیابة عن النبی این امام که ما گفتیم که پر کننده خلاء فقدان رسول الله است باید صفات رسول الله را داشته باشد از جمله صفات عصمت است چرا باید در امام عصمت وجود داشته باشد به پنج وجه خواجه استدلال می کنند
وجه اول که مرحوم علامه حلی شرح می دهند الاول :ان الامام لو لم یکن معصوما لزم التسلسل اگر امام معصوم نباشد تسلسل لازم امی اید اگر امام معصوم نباشد پس بر این امام غیر معصوم باید امامی باشد اگر ان امام دوم معصوم نباشد امام سومی باید باشد وو باید برسیم به عصمت و الا لازم می اید تسلسل خود علامه شرح می دهند می فرماید تسلسل که باطل است و التالی باطل و المقدم مثله تالی که باطل باشد مقدم هم باطل است بیان می کنند که چرا این شرطیت وجود دارد
بیان الشرطیه : ان المتقضی لوجوب نصب الامام چرا اساسا امام لازم داریم در امت برای اینکه بدون امام هر یک از افراد این امت جائز الخطاء هستند مجموعه امت جائز الخطاء هستند ان المقتضی لوجوب نصب الامام هو تجویز الخطاء علی الرعیة چون احتمال به خطا رفتن رعیت چه بطور فردی چه بطور جمعی وجود دارد فلو کان هذا المقتضی ثابتا فی حق الامام یعنی احتمال خطا و اشتباه و احتمال کج روی و انحراف در خود امام هم برود وجب ان یکون له ـ برای امام ـ امام اخر آن امام اخر باز یا معصوم است یا معصوم نیست اگر معصوم نباشد باز جایز الخطا است پس امام را برای این می خواهیم تا هادی امت باشد معلم امت باشد مرشد امت باشد نگذارد امت در خطا بیفتند اگر خود امام احتمال داشته باشد که در خطا بیفتد برای او بایدامامی فکر نکنیم تسلسل لازم میاید دوم نشد سوم سوم نشد چهارم  الی ما لا نهایة له اگر امر منتهی به تسلسل بشود تسلسل که باطل است پس اینکه امام معصوم نباشد باطل التالی باطل و المقدم مثله باید امر منتهی بشود به تسلسل و تسلسل هم که باطل است این وجه اول
{وجه دوم بر وجوب عصمت امام}
 الثاني: أن الإمام حافظ للشرع  ـ یکی از وظایف امام حفظ شریعت است حفظ حلال و حرام است حفظ قرآن   است که کسی چیزی به دین و قرآن   اضافه نکند کم نکند ـ فيجب أن يكون معصوما، در اینجا مقدمه چیست مقدمه این است که الامام حافظ للشرع بعد از پیامبر Jکی حافظ شرع است؟ کی حافظ این دین است؟ ایا قرآن   به تنهایی می تواند این مردم را از گمراهی حفظ بکند[5] ایا عقل به تنهایی می تواند مردم را از ضلالت گمراهی حفظ بکند که الان می گوینددیگر عقول ما کامل شده پس احتیاج نداریم به امام ایا از راههای دیگر بجز امام می شود حفظ کرد شریعت را ؟ یا منحصر است حافظ بودن شریعت در امام
الأولى فلأن الحافظ للشرع ليس هو الكتاب قرآن   حافظ شرع نیست به تنهایی کفایت نی کند و آن روایت اصول کافی را که آن شامی امد برای مباحثه با امام صادق ع و اصحابشان سوال کردند که بعد از پیامبر Jکی حافظ قرآن   است جبری به استدلال می کند قائل به تفویض به قرآن   استدلال میکند قائل به جسمیت به قرآن   استدلال می کند قائل به عدم جسمیت به قرآن   استدلال می کند همه فرق به قرآن   استدلال می کنند پس قرآن   نمی تواند حافظ شرع باشد و لان الحافظ للشرع لیس هو الکتاب لعدم إحاطته زیرا در قرآن   همه احکام شرعیه به طور تفصیل نیامده است شمادر قرآن   یک ایه "احل الله البیع" می بینید اما احکام بیع چیست ؟در قرآن   نیامده ایا همه احکام نماز در قرآن   هست؟ همه احکام زاکت در قرآن   هست ؟این طور نیست که قرآن   به تنهایی بتواند حافظ شرع باشد لعدم احاطته بجميع الأحكام التفصيلية،
{آیا سنت می تواند به تنهایی حافظ شریعت باشد}
 ولا السنة لذلك أيضا،سنت به تنهایی حافظ شریعت نمی تواند باشد سنتی که بعد از صد سال نوشته شد در عالم تسنن سنتی که تا صد سال یک قرن نگذاشتند حتی  یک حدیث از احادیث رسول الله نوشته شود بعد از صد سال گذاشتند بنا شد اقوال پیامبر را جمع آوری کنند بعد از صد سال کی مانده از کسانی که  از پیامبرص چیزی شنیده اند باید از کی گرفت این احکام حلال و حرام را تفسیر قرآن   را یا آداب و سنن را که از پیامبرص شنیده بودند این مردم؛ اینها را از کی باید گرفت انوقت این حال و روز فقهی و شریعتی شد که الان دارند که بعد از صد سال به فکر افتادند که جمع اوری کنند حالا کی جمع اوری کرد ازکجا جمع اوری شد و چگونه جمع اوری شد و ایا انچه که الان دارند اینها سنت رسول الله است یا سنت غیر رسول الله است؟ همه اینها باید بحث بشود در جای خودش سنت هم که حافظ شریعت نشد اینها عبارت علامه هست قرآن   نشد سنت هم نشد
 و لا إجماع الأمة :بگوییم هر گاه امت بر هر مسئله ای اجماع داشتند آن اجماع دیگر دلیل است و از طریق اجماع شریعت اسلام را حفظ می کنیم کدام اجماع اجماع چه کسانی اجماع اهل مدینه و مکه تنها اجماع اهل حل و عقد فقط اجماع فقهای اربعه اجماع خلفای اربعه اجماع شیخین فقط اجماع هم نمی تواند چون امت از افراد تشکیل شده است هر فردی از افراد معصوم نیست این افراد که جمع شدند عصمت پیدا شد به اجتماع افراد عنوان عصمت می اید لأن كل واحد منهم على تقدير عدم المعصوم فيهم يجوز عليه الخطأ فالمجموع كذلك،این صد نفر هر کدام به تنهایی جایز الخطا هستند صد نفر اجتماع کردند در یک جا حالا شدند معصوم ؟ پس اجماع هم نشد ایشان ادامه می دهند می گویند  ولأن إجماعهم ليس لدلالة وإلا لاشتهرت سوال پیش می اید که ایا اجماع امت حجت است ؟اجماع امتی که در بینشان معصوم نباشد دلیل بر حجیت این اجماع چیست ؟ دلیلی دارید بگویید و الا لاشتهرت این دلیل معلوم می شد ولا الأمارة هیچ قرینه ای ندارید بر اینکه اقتضا کند حجیت اجماع را که در بینشان معصوم نباشد إذ يمتنع اتفاق الناس في سائر البقاع على الأمارة الواحدة چه کسی است  آن شخصی که مورد اتفاق همه باشد که ما بگوییم قول او به تنهایی قائم مقام قول امت است او نماینده اجماع امت است کجاست همچین فردی؟
{قیاس بشود ملاک برای حفظ شریعت}
و لا "القياس "لبطلان القول به على ما ظهر في أصول الفقه، در علم اصول ثابت شده است که قیاس باطل است بعضی از اساتید ما فرموده اند 500 روایت داریم از پیامبرص  و امیرالمومنین و بقیه ائمه بر حرمت قیاس  و باطل است قیاس و حرام است قیاس در شریعت، بعد می فرماید  وعلى تقدير تسليمه اگر قبول کنیم که قیاسی که ابوحنیفه می گوید دلیل است و حافظ  شریعت است فليس بحافظ للشرع بالإجماع،
{تسمک به برائت برای حفظ دین}
تمسک می کنیم به برائت هر جا دلیلی داریم به ان دلیل اخذ می کنیم هر جایی دلیل نداشته باشیم برائت جاری می کنیم می فرمایند  ولا البراءة الأصلية لأنه لو وجب المصير إليها ـ اگر راهی جز برائت نداشته باشیم ـ لما وجب بعثة الأنبياء پس انبیاء برای چی مبعوث شده اند اگر برائت اصلی را می توانیم تمسک کنیم هر جا شک بکنیم شک ما در تکلیف است برائت جاری است بعثت انبیا برای چه نصب امام برای چه؟حال آنکه ثابت شد نصب امام ضرروری است حالاآنها گفته اند  بید الخلق ما گفتیم بید الله در اون جهت که بحثی نبود که امام باید وجود داشته باشد لما وجب بعثة الانبیاء
وللإجماع على عدم حفظها للشرع، اجماع داریم بر این که از طریق برائت نمی شود شریعت  را حفظ کرد قرآن   به تنهایی سنت به نتهایی اجماع امت هیچ یک از اینها نشد فلم يبق إلا الإمام، پس فقط حافظ شریعت امام است  فلو جاز الخطأ عليه اگر خطا و معصیت و گمراهی و انحراف بر امام جایز باشد لم يبق وثوق بما تعبدنا الله تعالى به وما كلفناه اگر بنا باشد امام هم اشتباه کند خطا بگوید ایه را اشتباه تفسیر کند حکم شرعی را به اشتباه بیان کند ما به چی وثوق داشته باشیم ؟ما می خواهیم به شریعت عمل کنیم فلو جاز الخطاء علیه لم یبق وثوق بما تعبدنا الله تعالی به و ما کلفناه وذلك مناقض للغرض من التكليف غرض از تکلیف این بود که ما به تکالیف شرعیه عمل کنیم تا از طریق عمل به تکالیف به کمال و  قرب الهی برسیم نقض غرض لازم میاید وهو الانقياد إلى مراد الله تعالى.
الثالث: أنه لو وقع منه الخطأ لوجب الإنكار عليه،اگر امام جایز الخطا باشد اگر امام معصو نباشد اشتباه بکند کار خلافی بکند بر امت واجب است که او را تذکر بدهد نهی از منکر بکند اینجا اشتباه فرمودید مطلبتان غلط بود خطا رفتید باید تذکر بدهند و لوجوب الانکار علیه لو اقدم علی المعصیة باید به او تذکر بدهند که اقا اینجوری نگو و حال اینکه قرآن   فرموده اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم اگر بنا باشد در همه اقوال و افعال از امام اطاعت کنیم پس انجایی که اشتباه کرده باشد اطاعت کنیم تناقض لازم میاید لذا در ذیل این ایه نگاه کنید به تفاسیر غیر شیعی مثل تفسیر فخر رازی تصریح دارند [6]به اینکه ایه دال است بر عصمت چون نمی شود امر بیاید که شما اطاعت کنید به اطاعت مطلقه انقیاد داشته باشید دقیقا اقتدا کنید اين جوري به ما امر بكننى در عین حال امام جایز الخطا باشد باز هم اقتدا کنیم به او لازم میاید اجتماع اقتدا بکن و اقتدا نکن این می شود تناقض لذا است که  انه لو وقع منه الخطاء و ذلك يضاد أمر الطاعة له بقوله تعالى: (أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم).
غرض از نصب امام چیست غرض از نصب امام این است که ما از او پیروی کنیم اقتدا کنیم به او
الرابع: لو وقع منه المعصية لزم نقض الغرض من نصب الإمام، نقض غرض که باطل است التالي باطل فالمقدم مثله. یعنی لا تقع المعصیة من الامام این چه ملازمه ای هست در این جا بیان این ملازمه بيان الشرطية: أن الغرض من إقامته غرض از نصب امام در بین امت انقياد الأمة له وامتثال أوامره واتباعه فيما يفعله، اقوال و افعال امام حجت است اقوال و افعال امام حجت است پس ما باید پیروی کنیم از امام چه در افعال چه در اقوال برای این جهت نصب شده اگر بنا شد که جایز الخطا باشد غرض از نصبش چی می شود؟ فلو وقعت المعصية منه لم يجب شيء من ذلك.اگر از او معصیتی واقع شود اقتدا نباید بکنیم امتثال نباید بکنیم و هو مناف لنصبه حال آنکه منصوب شده برای اقتداء به او
 الخامس: أنه لو وقع منه المعصية اگر امام بنا باشد که جایز الخطا باشد از او معصیت سر بزند لازم می اید که شأن امام از شان عوام الناس امت پایین تر باشد انه لو وقع منه المعصیة لزم أن يكون ـ امام ـأقل درجة من العوام، لأن عقله أشد زیرا امام فرض این است که عقلش بالاتر از مردم است و معرفتش بالله بالاتر است از سایر مردم کسی که هم عقلش بالاتر است هم معرفتش بالاتر است از سایر مردم این جایز الخطا باشد این شانش از ان بنده خدایی که نه این عقل را دارد نه این علم را دارد خطای او باید بالاتر از خطای این عوام باشد انوقت این چگونه امام است  که شانش پایین تر از عوام امتش است لذا می گویند اشتباه عالم و لو اشتباه کوچک خطای کوچک عالم بزرگ است چون این اقا عالم است معرفت دارد عقلش بیشتر از دیگران است آن گناهی که از عالم از مجتهد سربزند آن گناه بزرگتر خواهد بود از ان گناه ان عامی و مقلد چون ان علم و عقل را ندارد ان معرفت را ندارد این چگونه امامی است امامی که نصب می شود بر اینکه رئیس امت باشد رهبر امت باشد امامی که نصب می شود تا امت از او پیروی کنند در جمیع اقوال و افعال جمیع اقوال و افعال امام معصوم حجت است برای ما امام مقتدا است  در همه افعال و تروکش اگر بنا باشد جایز الخطا باشد چه می شود عبارت مرحوم خواجه بود که عصمت در امام شرط است به پنج وجه لکن باید بحث کنیم در عصمت که عصمت یعنی چه؟ لغتا یعنی چه اصطلاحا یعنی چه بزرگان علمای ما جگونه عصمت را تعریف کرده اند
الحمدلله رب العالمین

-پاورقی-

[1] -الوافي بالوفيات (16/  154)
صَالح بن عمر الصَّالِحِي المرجئ رَأس الصالحية وهم فرقة من المرجئة قَالَ صَالح هَذَا الْإِيمَان هُوَ معرفَة الله على الْإِطْلَاق وَهُوَ أَن للْعَالم صانعاً فَقَط قَالَ وَالْكفْر هُوَ الْجَهْل بِهِ على الْإِطْلَاق قَالَ وَقَول الْقَائِل ثَالِث ثَلَاثَة لَيْسَ بِكفْر وَزعم أَن معرفَة الله تَعَالَى هِيَ محبته والخضوع لَهُ قَالَ وَيُصْبِح ذَلِك مَعَ جحد الرَّسُول قَالَ وَيصِح فِي الْعقل أَن يُؤمن بِاللَّه ويجحد الرَّسُول وَلَا يُؤمن بِهِ قَالَ وَالصَّلَاة لَيست عبَادَة الله تَعَالَى لَا عبَادَة لَهُ إِلَّا الْإِيمَان بِهِ وَهُوَ مَعْرفَته وَهِي خصْلَة وَاحِدَة لَا تزيد وَلَا تنقص قَالَ وَكَذَلِكَ الْكفْر خصْلَة وَاحِدَة لَا تزيد وَلَا تنقص قَالَ أَبُو شمر إِذا قَامَت حجَّة النَّبِي صَار الْإِقْرَار بِهِ من الْإِيمَان لكنه غير دَاخل فِي الْإِيمَان الْأَصْلِيّ الَّذِي هُوَ معرفَة الله تَعَالَى وَشرط الْإِيمَان أَن يعرف أَن الْقدر خَيره وشره من العَبْد وَلَا يُضَاف شَيْء مِنْهُ إِلَى الله عز وَجل فَقَالَ بِالْقدرِ وَقَالَ غيلَان الدِّمَشْقِي الْإِيمَان هُوَ معرفَة الله تَعَالَى ومحبته وَالْإِقْرَار بالرسل لَكِن الْمعرفَة بِاللَّه عز وَجل وَأَنه صانع الْعَالم ومحبته فطرية وَهَذَا لَا يُسمى إِيمَانًا وكسبيته وَهِي التَّصْدِيق بِمَا جَاءَ بِهِ الرُّسُل فَهَذِهِ هِيَ الَّتِي تسمى إِيمَانًا
[2] - شرح المقاصد في علم الكلام (2/  281)
[3] - المواقف (3/  590)
 إذ لم يقم عليه دليل من العقل أو السمع بل الواحد والإثنان من أهل الحل والعقد كاف لعلمنا أن الصحابة مع صلابتهم في الدين اكتفوا  بذلك كعقد عمر لأبي بكر وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان
شرح المقاصد في علم الكلام (2/  272)
بيعة أهل الحل والعقد من العلماء والرؤساء ووجوه الناس الذين يتيسر حضورهم من غير اشتراط عدد ولا اتفاق من في سائر البلاد بل لو تعلق الحل والعقد بواحد مطاع كفت بيعته
تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل (ص: 467) المؤلف: محمد بن الطيب بن محمد بن جعفر بن القاسم، القاضي أبو بكر الباقلاني المالكي (المتوفى: 403هـ)
فَإِن قَالَ قَائِل فبكم يتم عقد الْإِمَامَة عنْدكُمْ قيل لَهُ تَنْعَقِد وتتم بِرَجُل وَاحِد من أهل الْحل وَالْعقد إِذا عقدهَا لرجل على صفة مَا يجب أَن يكون عَلَيْهِ الْأَئِمَّة
غاية المرام في علم الكلام (ص: 381)
وَإِذا ثَبت أَن مُسْتَند التَّعْيِين لَيْسَ إِلَّا الاختبار فَذَلِك مِمَّا لَا يفْتَقر إِلَى إجماعه أهل الْحل وَالْعقد فَإِن ذَلِك مَا لم يقم عَلَيْهِ دَلِيل عقلى وَلَا سمعى نقلى بل الْوَاحِد من أهل الْحل وَالْعقد والاثنان كَاف فى الِانْعِقَاد وَوُجُوب الطَّاعَة والانقياد لعلمنا بِأَن السّلف من الصَّحَابَة رضوَان الله عَلَيْهِم مَعَ مَا كَانُوا عَلَيْهِ من الصلابة فى الدّين والمحافظة على قَوَاعِد الْمُسلمين اكتفوا فى عقد الْإِمَامَة بِالْوَاحِدِ والإثنين من اهل الْحل وَالْعقد كعقد عمر لأبى بكر وَعبد الرَّحْمَن بن عَوْف لعُثْمَان
شعب الإيمان للبيهقي (15/  403، بترقيم الشاملة آليا)
وذهب شيخنا أبو الحسن الأشعري رحمه الله إلى أن الواحد من أهل الحل والعقد إذا عقد الإمامة لغيره انعقدت ، وعلى الباقين المتابعة ،
[4] - شرح الحموية لابن تيمية - الراجحي
فالخلافة تثبت بواحد من ثلاثة أمور: الاختيار والانتخاب كما في خلافة الصديق وعثمان.
والثاني: بولاية العهد من الخليفة السابق، كما عهد الصديق لـ عمر.
والثالث: بالقوة والغلبة.
ولم تثبتت الخلافة بالاختيار والانتخاب إلا في زمن الخلفاء الراشدين، أما بعدهم فكلها بالقوة والغلبة، فخلفاء بني أمية، وخلفاء بني العباس والأتراك والمماليك، كلها بالقوة والغلبة إلى الآن.
فهذا إذا كان باختيار المسلمين يختارون من قريش، أما إذا كان ليس الاختيار لهم وغلبهم بقوته وسيفه وسلطانه ثبتت له الخلافة، ووجب السمع له والطاعة، وحرم الخروج عليه، إلا إذا كفر كفراً صريحاً
[5] - مسند أحمد مخرجا (28/  632)ح: 17415 - حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي قَبِيلٍ، قَالَ: لَمْ أَسْمَعْ مِنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ إِلَّا هَذَا الْحَدِيثَ. قَالَ ابْنُ لَهِيعَةَ: وَحَدَّثَنِيهِ يَزِيدُ بْنُ أَبِي حَبِيبٍ، عَنْ أَبِي الْخَيْرِ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «هَلَاكُ أُمَّتِي فِي الْكِتَابِ وَاللَّبَنِ» . قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْكِتَابُ وَاللَّبَنُ؟ قَالَ: «يَتَعَلَّمُونَ الْقرآن   فَيَتَأَوَّلُونَهُ عَلَى غَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ، وَيُحِبُّونَ اللَّبَنَ فَيَدَعُونَ الْجَمَاعَاتِ وَالْجُمَعَ وَيَبْدُونَ»
تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده حسن
 
[6] -البحر المحيط في التفسير، ج‏3، ص: 687 مفاتيح الغيب، ج‏10، ص: 113 :أن اللَّه تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم في هذه الآية و من أمر اللَّه بطاعته على سبيل الجزم و القطع لا بد و أن يكون معصوما عن الخطأ، إذ لو لم يكن معصوما عن الخطأ كان بتقدير إقدامه على الخطأ يكون قد أمر اللَّه بمتابعته، فيكون ذلك أمرا بفعل ذلك الخطأ و الخطأ لكونه خطأ منهي عنه، فهذا يفضي إلى اجتماع الأمر و النهي في الفعل الواحد بالاعتبار الواحد، و انه محال، فثبت أن اللَّه تعالى أمر بطاعة أولي الأمر على سبيل الجزم، و ثبت أن كل من أمر اللَّه بطاعته على سبيل الجزم وجب أن يكون معصوما عن الخطأ

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page