جلسه 18 تاریخ :28/9/1390

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحیم
      الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الاولین و الاخرین
المسئله الرابعه :فی وجوب النص علی الامام قال :و العصمة تقتضی النص و سیرته 8
که این جمله متن را دیروز خواندیم مرحوم علامه شرح می دهند که "ذهبت الامامیة خاصة الی ان الامام یجب ان یکون منصوصا علیه" این نظر امامیه است شیعه امامیه اثنی عشریه قائلند به اینکه امام بایستی درباره امامت او به تعبیر بنده یک خطاب الهیی وجود داشته باشد یک دلیل الهیی وجود داشته باشد که قابل تاویل و توجیه و امثال ذلک نباشد اینکه می گویم دلیل الهی چون ظاهرا کسی این طور تعبیر نکرده است تا اعم باشد دلیل ما از آیه قرآن مجید که کلام خداست و یا حدیث متواتر از پیامبرJ چون حضرت رسول هم این که ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏    و هم این که مبلغ هستند از ناحیه خدای متعال این دلیل دلیل الهی خواهد بود علاوه بر  کتاب و سنت معجزه هم باز می شود دلیل الهی چون معجزه یک امر خارق العاده هست امر خارق العاده ای که از غیر خدا واقع نمی شود قهرا این می شود مصدق ادعی نبی بر نبوتش یا امام بر امامتش باز می شود یک دلیل الهی ؛لذا علمای ما وقتی می خواهند ادله ای اقامه کنند بر امامت ائمه علیهم السلام هم به ایه هم به حدیث هم به معجزه استدلال می کنند از باب مثال مرحوم شیخ حر عاملی کتاب دارند بنام "اثبات الهداة بالنصوص و المعجزاة" معجزه عین آیه مبارکه و عین حدیث قطعی از پیامبرJ دلالت دارد بر نبوت نبی یا امامت امام چون باز یک امری است الهی
ذهبت الامامیة خاصة الی ان الامام یجب ان یکون منصوصا علیه ؛ااین کتاب مرحوم علامه است اگر بنده نوشته بودم می نوشتم یجب ان یکون له دلیل الهی تا بشود اعم از  کتاب و سنت و معجزه بنا بر این ما بجز یک دلیل الهی که از غیری خدا نیست دلیل دیگری بر امامت امام قائل نیستیم و لذا قائلیم به این که نصب امام بید الله است حتی در نصب امام بعد از رسول الله J خود پیامبرJ بما هو محمد بن عبدالله J نقش ندارند رسول الله بما هو مبلغ عن الله نقش دارند لذا خودشان فرمودند در منابع دست اول وجود دارد در روزهای اول بعثتشان فرمودند لیس الامر بیدی ان الامر بیدالله یضعه حیث یشاء[1]  در سیره ابن کثیر ابن هشام در سیره ابن اسحق در منابع دست اول وجود دارد
که پیامبرJ وقتی تنها بودند هنوز اصحابی و یارانی نداشتند که خودشان شخصا میرفتند به سراغ روئسای قبایل وآنها را دعوت به اسلام می کردند و ایمان بالله و برسالت ایشان در یکی از جلسات بعضی از روسای قبایل به ایشان گفتند بسیار خوب ما ایمان می آوریم و از شما هم دفاع می کنیم حمایت می کنیم و از هر جهت در خدمت شما هستیم به شرط اینکه بعد از اینکه کارتان رونق پیدا کرد ریاستی پیدا شد وشانی در این بلاد پیدا کردید دیگر اتباع و انصار و مومنین بعد از شما ریاست از برای ما باشد حضرت در ان شرائط سخت که تنها بودند و همه ایشان را اذیت میکردند به انواع واقسام ایذاع فرمودند لیس الامر بیدی ان الامر بیدالله یضعه حیث یشاء در سیره های معتبری که منبع هستند در این امور به این کتب مراجعه می شود پس خود پیامبرJ به شخصه دخالت در خلیفه برای خودشان که بگویند من این جور مایلم هستم نه کار بیدالله است فقط و ما دلیل الهی می خواهیم این نظر شیعه امامیه اثنی عشریه
و قالت العباسیة این هم مطلبی است که عباسیین بعد از اینکه امدند حکومت را به دست گرفتند همه باید قبول کنند طوعا و رغبة یا تقیة و خوفا آمدند گفتند خلیفه رسول الله Jعباس هست جد ما نه ابوبکر هست و نه علی این فرقه ای که این حرف را باور کردند الان وجودی ازآنها نیست منقرض شدند ولی این نظریه در کتب باقی مانده است و قالت العباسیة ان الطریق الی طریق الامام النص او المیراث یا باید دلیل الهی باشد یا اگر نبود ارث و عباس عموی پیامبرJ هست پیامبرJ از دنیا رفتند و عباس وجود داشت و هو الامام
و قالت الزیدیه تعیین امامام بالنص او بالدعوه الی نفسه زیدیه مبنایشان این است که اگر نصی وجود داشت که بسیار خوب و اگر وجود نداشت آقا قیام کند بالسیف و مردم را دعوت کند بسوی خودش که من امام هستم بیایید بسوی من بیعت کنید اگر این چنین چیزی اتفاق افتاد فهذا هو الامام لذا الان زیدیه یک خنجزی به کمرشان هست این یکی از شعارهایشان هست
اگر نص وجود داشته باشد که بسیار خوب اگر نباشد دلیل امامت این است
قول چهارم قول باقی مسلمین هست که غیر از شیعیان و غیر از عباسیه و زیدیه باقی مسلمین می گویند انما هو النص او اختیار اهل الحل و العقد یا باید نصی وجود داشته باشد دلیل الهی که البتهآنها معجزه را قبول ندارند و اگر وجود نداشته باشد انتخاب اهل حل وعقد حالا توضیح می دهم که انتخاب اهل حل و عقد یعنی چه
عباسیه که از بین رفته اند نه خودشان نه نظرشان؛ زیدیه هم در مباحث ما دخیل نیستند مباحث ما یا شیعه امامیه اثنی عشریه و یا قائلین به امامت ابوبکر است بحث ما این چنین است که خلیفه رسول الله یا علی است یا ابوبکر می خواهیم تحقیق کنیم که ایا امیرالمومنین خلیفه رسول اللهJ هستند به چه دلیل ایا ابوبکر خلیفه رسول الله Jهست به چه دلیل
و الدلیل علی ما ذهبنا الیه وجهان علامه شرح می دهند کلام مرحوم خواجه را و چیزی اضافه ندارند الاول انا قد بینا ما قبلا در مسئله قبل خواندیم که انه یجب ان یکون الامام معصوما که این امر شد یک امر مسلم مفروغ عنه که امام باید معصوم باشد و دلیل عقلی و نقلی داریم بر ضرورت عصمت امام و خلاصة الکلام این است که امام در جامعه در هر زمان اسوه است برای مردم امام در جامعه در هر زمان قدوه هست برای مردم در هر زمان حجت است امام در هر زمان هادی است نمی شود حجت هادی اسوه جایز الخطا باشد اگر جایز الخطا بود یک مطلبی را از روی خطا فرمود اسوه من است قدوه من است باید به او اقتدا کنم او راهنمای من است من باید به ان طوری که می گوید عمل کنم اگر جایز الخطا باشد هم او بر باطل رفته هم امت پس یجب ان یکون الامام معصوما
مقدمه دوم :و العصمة امر خفی لا یعلمها الا الله تعالی عصمت هم یک امری است باطنی نه رنگی دارد نه نشانه ای دارد که از طریق ان نشانه پی ببریم یک امر خفی است لا یعلمها الا الله تعالی از طرفی عصمت شرط است از طرفی نمی داند وجود عصمت را الا الله پس باید الله بگوید هذا معصوم هذا امام فیجب ان یکون نصبه من قبله تعالی لانه العالم بالشرط ـ  یعنی عصمت ـ  دون غیره
و چون راجع به عصمت بحث کردیم دیگر تکرار نمی کنیم
امر دوم :ان النبی J کان اشفق علی الناس من الوالد علی ولده این شکی در آن نیست که پیامبرJ شفقتشان بر امت بیشتر از شفقت والدین به فرزند است حتی انه تا به حدی شفقت دارد به امت که" ارشدهم الی اشیاء لا نسبة لها الی الخلیفة بعده" حتی آداب نشستن برخاستن غذا خوردن خوابیدن یک اموری که نسبت این امور به مسئله امامت مثل امامت مثل نسبت فرض کنید نسبت یک به بی نهایت است کیفیت برخاستن نشستن حرف زدن آداب این قضایا را بیان کردند آنوقت می شود بیان نکنند با این همه شفقت با این همه مطالبی که از پیامبرJ گفته شده اما راجع امامت که بعد از خودشان مردم به کی مراجعه کنند حرفی نشده باشد الی امور کثیرة مندوبة مستحباتی که قبل از وضو انجام می دهد و غیرها من الوقایع حتی کیفیت خوابیدن و نشستن و چکار کردن را به مردم فرمودند
مقدمه دوم :"و کان J اذا سافر عن المدینة یوما او یومین استخلف فیها من یقوم بامر المسلمین" پیامبرJ اگر یک روز هم از مدینه خارج می شدند کسی را می گذاشتند که مردم به او مراجعه کنند در امورشان و هذه حاله کسی که حالش این چنین از آن طرفش شفقتش به امت از این طرف هر وقت از شهر خارج می شدند مدینه را بدون سرپرست نمی گذاشتند ایا می شود به او نسبت داده شود که امر امت را بعد خودشان مهمل بگذارند و از دنیا بروند سفری که دیگر سفر آخرت هست پس لا محاله برای بعد از خودشان تکلیف را روشن کرده باشند
اجمالا بنده عرض می کنم به این اگر گفته شود که پیامبرJ از دار دنیا رفتند و جانشین خودشان را معین نکردند این حرف توهین بزرگی است به پیامبرJ و حرف غلط بسیار بزرگی است این که پیامبرJ از دار دنیا بروند و وصیت نکرده باشند در امر دین و امت این بسیار حرف غلطی است و اگر نگاه کنید به کتابها بنده سه چهار تا کتاب به شما معرفی می کنم ببینید در این مسئله چقدر اضطراب دارند در کلماتشان و واقعا متحیر هستند بنده به عنوان یک خبره و می خواهم منصفانه حرف بزنم می گویم خیلی متحیر هستند شما به کتاب الفصل ابن حزم اندلسی نگاه کنید به کتاب شرح مقاصد نگاه کنید به کتاب شرح مواقف نگاه کنید و به منهاج السنه ج 1 مراجعه کنید تا ببینید چقدر حرفهایشان اضطراب دارد تناقض دارند و متحیر هستند که در اثنای مطالب این امور برایتان روشن خواهد شد
این که پیامبرJ از دنیا بروند بدون تعیین امام بعد از خودشان، بدون تعیین وصی برای خودشان بدون وصیت از دنیا بروند این هم خلافت مصلحت اسلام است هم خلاف مصلحت مسلمین است هم خلاف شان پیامبرJ است با آنهمه رأفت و رحمتی که به مومنین داشتند بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ نمی شود پیامبرJ امت را یله و رها گذاشته باشند اهمال کرده باشند دینی را که این همه پایش زحمت کشیده اند بگذارند و بروند یعنی به اهل سنت می گوییم اگر بگویید که پیامبرJ وصیت کرده اند که ابوبکر جانشین من هست این بهتر است از این که بگویید بدون وصیت از دنیا رفته اند و لکن در عین حال اینها می گویند پیامبرJ بدون وصیت از دنیا رفته است اگر نگفته بودند این معنی را و ملتزم به این معنی نبودند نمی گفتند که به اختیار اهل حل و عقد امام معین می شود یعنی از خداوند دلیل الهی قائم شده باشد امت دیگر چه نقشی دارند که به اختیار اهل حل و عقد معین بشود امام.
این حرف هم خیانت است به اسلام هم به مسلمین هم به پیامبرJ علاوه بر این مطالبی که عرض کردم شما ببینید پیامبرJ پای این دین خیلی زحمت کشیده اند توضیح مطلب : ما اوذي نبي بمثل ما اوذيت این یک مطلب
مقدمه دوم :چیزی را که پایش این همه زحمت کشیده اند که دین مقدس اسلام است علاقه دارند به این دین و می خواهند این دین باقی بماند از ان طرف این دین خاتمه الادیان شریعتی بعد از اسلام نیست ان الدین عندالله الاسلام إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ ...وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ این تا اینجا بناست این دین باقی بماند که حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه از طرف دوم به پیامبرJ از روز اول گفته شده وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُون اگر بنا بود نبی از انبیا بماند ابراهیم می ماند بنا بود که بیایند وظائفشان را انجام بدهند ازدنیا بروند به خود پیامبر Jگفته شد إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ
مقدمه سوم :پیامبرJمی دانستند که دشمنان اسلام از قبایل  غیر قبایل از عرب و یهود و غیر ذلک منتظر فرصت هستند تا حمله کنند به مدینه و مسلمین را کما اینکه شد میتوانید بگویید نمی دانستند؟
مقدمه چهارم :پیامبرJ خودشان خبر دادند که سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى بِضْعٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَة[2] خبر دادند که امت من بعد از من اختلاف پیدا می کنند و فرقه فرقه می شوند
مقدمه پنجم :شفقت پیامبرJ نسبت به مسلمین پس علمشان به اینک از دنیا میروند و علاقمندی ایشان به این دین و زحماتی که کشیده اند و علمشان به اینکه دشمنان احاطه کرده اند اسلام و مسلمین را علمشان به اینکه اختلاف در داخل مسلمین پیدا خواهد شد شفقتشان بر امت که مبادا کسی بعد از اینکه هدایت شده گمراه شود همه اینها موجب آن است که بگوییم پیامبرJ از ناحیه خدا کسی را معین کرده است این دین حافظ می خواهد بلاد مسلمین حافظ لازم دارند با وجود این همه دشمن اصلا معقول است که نسبت بدهیم به پیامبرJ که امت را همین جور رها کرده اند و رفتند با همه این مقدماتی که عرض شد اگر نگویید پیامبرJ معصوم بوده پیامبرJ عاقل که بوده علاقمند به این دین که بوده می شود چنین چیزی که شما به پیامبرJ نسبت بدهید و لکن ما خواندیم که چیزهای زشتی به پیامبرJ نسبت داده اند و به سایر انبیا بنا بر این امت حافظ لازم دارد راهنما لازم دارد بلا مسلمین حفظ بشود از دشمنان ،همه اینها را ضمیمه کنید به این اینکه قران مجید می فرماید كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوف    فرد فرد مسلمین مکلف هستند به اینکه با وصیت باشند وصیت نامه شان اماده باشد خود پیامبرJ می فرمایند مَا حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ لَهُ شَيْءٌ يُوصِي فِيهِ يَبِيتُ فَوْقَ لَيْلَتَيْنِ، إِلَّا وَوَصِيَّتُهُ مَكْتُوبَةٌ عَنْدَهُ.[3]می شود پیامبرJ قرآن مجید امر کند به وصیت پیامبرJ امر کنند خودشان عمل نکنند شما اگر مختصری مالی داشته باشید تکلیف این اموال مشخص بشود امر امامت با این همه اهمیت و عظمت و این همه آثاری که مترتب میشود بر وجود امام و این همه آثاری که متوجه می شود بر عدم وجود امام خطراتی که متوجه میشود بر اسلام و مسلمین شما نگاه کنید در جنگهای رده بعد از پیامبر Jامیرالمومنین شخصا دخالت کردند ابوبکر نه علم داشت نه شجاعت داشت نه قدرت اداره امور مسلمین را داشت ناچار بودند امیرالمومنین ع شخصا دخالت کردند
این است وظیفه امام در هر زمان انوقت به پیامبرJ نسبت بدهیم که گوش دهید مطالب را در منابع فریقین هست به الفاظ و اشکال مختلف هست که پیامبرJ فرمودند مَنْ مَاتَ، وَلَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً[4] من مات و لم یعرف امام زمانه مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة.خوب حضرت امر بکنند به وجوب معرفت امام در هر زمانی از آن طرف هم عصمت در امام شرط باشد و از آنطرف هم بدانند در بین امت اختلاف حاصل می شود در عین حال امر بکنند که امام را پیدا کن امام را بشناس اگر بدون معرفت امام از دنیا رفتی موت تو موت جاهلیت است می شود امام را معرفی نکرده باشند؟ با توجه به این همه اموری که گفتیم این است که خیلی خیلی بیراهه رفته اند و باعث گمراهی خودشان و امت شده اند تا روز قیامت و از آن طرف چقدر ضرر به خود دین خورد و چقدر ضرر به مسلمین خورد حافظ عقائد مسلمین هست مبین احکام هست امام مبین اسرار قرآن است و اسرار قرآن همین طور مانده است چقدر ضرر زده اند قرآن را می خوانیم تا اندازه ای هم می فهمیم آن اولی می توانست اسرار قران را بیان کند یا دومی یا سومی تا برسدبه صدام این می توانند قرآن را برای ما بیان  کنند چقدر ضرر زدند
 
 -پاورقی-                                 

[1] ـ الروض الأنف ت الوكيل (4/ 39) السيرة النبوية لابن كثير (2/ 157)
وَحَدَّثَنِي الزُّهْرِيُّ أَنَّهُ أَتَى بَنِي عَامِرِ بْنِ صَعْصَعَةَ، فَدَعَاهُمْ إِلَى اللَّهِ وَعَرَضَ عَلَيْهِمْ نَفْسَهُ.
فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْهُمْ يُقَالُ لَهُ بَيْحَرَةُ بْنُ فِرَاسٍ: وَاللَّهِ لَوْ أَنِّي أَخَذْتُ هَذَا الْفَتى مِنْ قُرَيْشٍ لَأَكَلْتُ بِهِ الْعَرَبَ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَرَأَيْتَ إِنْ نَحْنُ تَابَعْنَاكَ عَلَى أَمْرِكَ، ثُمَّ أَظْهَرَكَ اللَّهُ عَلَى مَنْ يُخَالِفُكَ أَيَكُونُ لَنَا الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِكَ؟ قَالَ: " الْأَمْرُ لِلَّهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ ".
بهجة المحافل وبغية الأماثل (1/ 128)
ذلك ما ذكره محمد بن اسحق انه لما رجع صلى الله عليه وسلم من الطائف وجد قومه اشد ما كانوا عليه فكان ممن عرض عليه كندة فلم تجبه ثم بنو عبد الله بطن من كلب وكان مما قال لهم قد أحسن الله اسم أبيكم فلم يقبلوا منه ثم بنو حنيفة فردوا أقبح رد وكان عمه أبو لهب يقفو أثره فكلما أتى قوما ودعاهم كذبه وحذرهم منه وممن دعا أيضا بنو عامر بن صعصعة فشارطوه على أن يكون لهم الأمر من بعده فقال الأمر لله يضعه حيث يشاء
الاكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله - صلى الله عليه وسلم - والثلاثة الخلفاء (1/ 252) المؤلف: سليمان بن موسى بن سالم بن حسان الكلاعي الحميري، أبو الربيع (المتوفى: 634هـ)
 
وعن ابن إسحاق : أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أتى بنى عامر بن صعصعة، فدعاهم إلى الله عز وجل، وعرض عليهم نفسه، فقال رجل منهم يقال له بيحرة بن فراس: والله لو أنى أخذت هذا الفتى من قريش لأكلت به العرب، ثم قال له: أرأيت إن تابعناك على أمرك، ثم أظهرك الله على من خالفك، أيكون لنا الأمر من بعدك؟ قال: «الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء» . قال: أفنهدف نحورنا للعرب دونك، فإذا أظهرك الله كان الأمر لغيرنا! لا حاجة لنا بأمرك  .
الثقات لابن حبان (1/ 89)
قَالَ أَبُو حَاتِم إِن اللَّه عز وَجل وَعلا أَمر رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَعْرِضَ نَفسه على قبائل الْعَرَب يَدعُوهُم الى الله وَحده وَأَن لَا يشركوا بِهِ شَيْئا وينصروه ويصدقوه فَكَانَ يمر على مجَالِس الْعَرَب ومنزلهم فَإِذا رأى قوما وقف عَلَيْهِم وَقَالَ إننى رَسُول اللَّه إِلَيْكُم يَأْمُركُمْ أَن تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا وتصدقوني وَخَلفه عَبْد الْعُزَّى أَبُو لَهب بْن عَبْد الْمطلب عَمه يَقُول يَا قوم لَا تقبلُوا مِنْهُ فَإِنَّهُ كَذَّاب حَتَّى أتنى كِنْدَة فِي مَنَازِلهمْ فَعرض عَلَيْهِم نَفسه ودعاهم إِلَى اللَّه فَأَبَوا أَن يَسْتَجِيبُوا لَهُ ثمَّ أَتَى كَلْبا فِي منزلهم فَكلم بَطنا مِنْهُم يُقَال لَهُ بَنو عَبْد اللَّه فَجعل يَدعُوهُم حَتَّى أَنه ليقول لَهُم يَا بني عَبْد اللَّه إِن اللَّه قد أحسن اسْم أبيكم إِنِّي رَسُوله فَاتبعُوني حَتَّى أنفذ أمره فَلم يقبلُوا مِنْهُ ثمَّ أَتَى بني حنيفَة فِي مَنَازِلهمْ فَردُّوا عَلَيْهِ مَا كَلمهمْ بِهِ وَلم يكن من قبائل الْعَرَب أعنف ردا عَلَيْهِ مِنْهُم ثمَّ أَتَى بني عَامر بْن صعصعة فِي مَنَازِلهمْ فَدَعَاهُمْ إِلَى اللَّه فَقَالَ قَائِل مِنْهُم إِن اتَّبَعْنَاك وَصَدَّقنَاك فَنَصرك اللَّه ثمَّ أظهرك اللَّه على من خالفك أَيكُون لنا الْأَمر من بعْدك فَقَالَ رَسُول اللهصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْأَمر إِلَى اللَّه يَضَعهُ حَيْثُ يَشَاء فَقَالُوا أنهدف نحورنا للْعَرَب دُونك فَإِذا ظَهرت كَانَ الْأَمر فِي غَيرنَا لَا حَاجَة لنا فِي هَذَا من أَمرك
[2] ـ المستدرك على الصحيحين للحاكم (4/  477)
8325 - أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُؤَمَّلِ بْنِ الْحَسَنِ، ثَنَا الْفَضْلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، ثَنَا نُعَيْمُ بْنُ حَمَّادٍ، ثَنَا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، عَنْ حَرِيزِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُبَيْرِ بْنِ نُفَيْرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَوْفِ بْنِ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى بِضْعٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، أَعْظَمُهَا فِرْقَةُ قَوْمٍ يَقِيسُونَ الْأُمُورَ بِرَأْيِهِمْ فَيُحَرِّمُونَ الْحَلَالَ وَيُحَلِّلُونَ الْحَرَامَ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ "
[3] ـ مسند أبي يعلى الموصلي (10/  197)ح: 5828 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ، حَدَّثَنَا جُوَيْرِيَةُ، عَنْ نَافِعٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا حَقُّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ لَهُ شَيْءٌ يُوصِي فِيهِ يَبِيتُ فَوْقَ لَيْلَتَيْنِ، إِلَّا وَوَصِيَّتُهُ مَكْتُوبَةٌ عَنْدَهُ»
[حكم حسين سليم أسد] : إسناده صحيح
[4] ـ مسند أحمد ط الرسالة (28/  88)ح: 16876 المعجم الأوسط (6/  70) مسند أبي داود الطيالسي (3/  425)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page