ام سلمه انيس فاطمه(س)

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

محمد ميانجى
آنچه امروز ازحضرت فاطمه(س) مى‏دانيم نتيجه تلاش روايتگران امين‏و صادقى است كه سخنان و احوالات اين بانوى بزرگوار را براى مابه ثبت رسانده و حفظ كرده‏اند و ما بر اين اساس است كه‏مى‏توانيم فضاى آن عصر را ترسيم كنيم وبه نمادى از پاكيزگى وطهارت فاطمه(س)، ولايت مدارى، مظلوميت وى دست‏يابيم.
بى‏شك در اين ميان نقش زنان راوى پررنگ‏تر از مردان است چه وى‏بانويى پاكيزه بود كه پروانگان حريمش عموما زنان بودند.
آنچه در اين مقاله مى‏خوانيم معرفى مختصر يكى از اين بانوان‏پرتلاش است كه از حضرت زهرا(س) به صورت مستقيم رواياتى شنيده وبراى آيندگان به يادگار نقل كرده‏است. البته تعداد بانوانى كه‏به صورت غير مستقيم و يا يكى، دو واسطه به نقل احاديث‏حضرت‏پرداخته‏اند، به حدود 24 نفر مى‏رسد و ما براى حفظ اختصار دراين مجموعه مقالات تنها به راويان بدون واسطه آن حضرت‏مى‏پردازيم و با نام مبارك «ام‏سلمه‏» اين شماره را زينت‏مى‏بخشيم.
ام سلمه
نامش هند، پدرش، ابى‏اميه‏بن مغيره و مادرگراميش عاتكه بنت عبدالمطلب بود. ام سلمه با پذيرش اسلام در دوران نخستين اعلام‏رسالت از سابقين در اسلام شد و با اراده‏اى كامل در شمارمهاجران به حبشه در آمد. از همسر اولش، ابوسلمه صاحب چهارفرزند (سلمه، عمر، دره و زينب) شد و در سال چهارم هجرى در پى‏وفات شوهرش به عقد پيامبر در آمد و توفيق ديدار و همراهى بافاطمه، كوثر محمدى را يافت.
زندگى اين بانوى پرهيزكار به چند دوره تقسيم مى‏شود كه حمايت‏علنى از اهل‏بيت‏عليهم السلام در تمام دوران مشخصه اصلى حيات‏سياسى او در هر مرحله‏اى است. در دوران اميرمومنان(ع) نقش‏بازدارنده در جنگ جمل و نصيحتهاى مفصل به همسر ديگر پيامبر،او را در صف محبان اهل‏بيت‏عليهم السلام قرار داد.
مقام روايى ام سلمه
از رسول خدا(ص)، حضرت على(ع)، فاطمه زهرا(س) و شوهرش حديث نقل‏مى‏كند. اما روايت كنندگان از وى بسيارند از جمله: فرزندانش‏عمر، زينب، عامر پسرخواهرش مصعب بن عبدالله، عبدالله بن رافع‏و نافع و سفينه و پسرش و ابوكنيز و خيره والده‏الحسن و صفيه‏بنت‏شيبه و هند بنت الحارث، ابوعثمان الهندى، ابووائل وسعيدبن مسيب.
علما اهل‏سنت 378 حديث و اهل تشيع بيشتر از آن از ام سلمه‏روايت كرده‏اند و اين مقدار حديث گوياى مقام و شان والاى روايى‏او است.
باكوثر رسول
بعد از وفات حضرت خديجه(س) سرپرستى فاطمه توسط پيامبر به ام‏سلمه سپرده شد. و او توانست ضمن سرپرستى از كودك پاكيزه رسول‏خدا، انس و الفتى با وى يابد كه تا آخرين سالهاى حياتش موجب‏هدايت او شود. در ضمن ام سلمه به واسطه اين ارتباط به‏گنجينه‏اى از روايات و معارف دست‏يافت كه هريك بازگوكننده‏گوشه‏اى از اوضاع آن عصر و موضعگيريهاى او است. اعتراض به‏خليفه در پى غصب ولايت و فدك يكى از فرازهاى زندگى اوست. دراين رويداد تلخ ام سلمه نزد خليفه آمد و گفت:
«آيا به مانند فاطمه اينگونه سخن مى‏گويى؟ و او به خدا قسم‏حوريه‏اى در بين آدميان است. در آغوش پيامبر تربيت‏يافته‏فرشتگان او را دست‏به دست‏برده‏اند. و در كشتزار پاكيزگى خوب‏رشد كرد و به خوبى پرورش يافت.
آيا گمان مى‏كنيد رسول خدا(ص) ميراث را بر او حرام كرد و به اوخبر نداد؟ حال آنكه خداوند فرمود: (و انذر عشيرتك الاقربين) پس‏پيامبر فاطمه را نيز انذار داد. اينك او آمده، ميراثش رامى‏خواهد. و او بهترين زنان و مادر سرور جوانان و هم وزن دخترعمران و جليله‏اى است كه هم وزن ندارد. با پدرش رسالت‏هاى‏پروردگارش تمامى يافت.»
روايتگر نور
ام سلمه به طور مستقيم از رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) و گاه‏به واسطه شوهرش از پيامبر روايات فراوانى (بيش از سيصد روايت)
برجاى گذاشت. برخى از اين روايات از حالات حضرت فاطمه خبرمى‏دهند. مانند خوشحالى حضرت از اينكه اولين زنى است كه خطبه‏اش(عقد) را جبرئيل خوانده است... اما رواياتى كه ام سلمه ازبانوى دوسرا نقل كرد بارتند از:
1- بوى بهشتى
امام صادق(ع) فرمود: «ام سلمه گفت: از حضرت زهرا(س) پرسيدم:
آيا بوى خوش ذخيره كرده‏اى؟
فرمود: آرى. آنگاه عطرى آورد و مقدارى در كف دستم ريخت. بوى‏خوشى داشت كه هرگز نشنيده بودم. گفتم: اين عطر خوشبو را ازكجا تهيه كرده‏اى؟ فرمود: «هو عنبر يسقط من اجنحه جبريل‏»،اين مشكى است كه از بال و پر جبرئيل فرو ريخته است.
2- كار طاقت فرسا
ام سلمه روايتى ديگر را از طريق اميرمومنان(ع) روايت كرده است‏كه از شدت و سختى‏كارهاى خانه اميرمومنان خبر مى‏دهد تا آنجا كه‏فاطمه زهرا(س) نزد پدر رفت و اين چنين گفت: «قد مجلت‏يداى من‏الرحى ليلتى جميعا ادير الرحى حتى اصبح و ابوالحسن يحمل‏حسنا و حسينا» دستهايم از آسياب كردن در طول شب تاول زده است‏تا صبح آسياب را مى‏گردانم و ابوالحسن (على(ع‏» از حسن و حسين‏نگهدارى مى‏كرد.
همين روايت از طريق «دولابى‏» از ام سلمه از على(ع) اينگونه‏نقل شده است:
«يا رسول الله لقد مجلت‏يداى من الرحا اطحن مره و اعجن مره‏»اى رسول خدا! دستانم از كار كردن با آسياب تاول زده است. گاهى‏گندم آرد مى‏كنم و زمانى آرد را خمير مى‏سازم.
3- خيانت منافقان
ام سلمه مى‏گويد: به فاطمه(س) گفتم: اى دختر رسول خدا(ص) حال‏شما چگونه است؟ فرمود: صبح كردم در ميان حزن شديد و اندوه‏عظيم در حالى كه پيامبر(ص) رفته و وصى او مظلوم شده است.
سوگند به خدا حشمت و عظمت آن كس دريده و نابود شد كه بر خلاف‏حكم خدا در قرآن و سنت و سفارش پيامبراسلام در تاويل و تفسيرقرآن، حق امامت او را غصب كرده و به ديگران سپردند. اينگونه‏برخوردهاى خصمانه از كينه توزيهاى جنگ بدر و خونخواهى كشتگان‏جنگ احد آنهاست كه در درون قلب نفاق‏آلود و انديشه فتنه‏انگيزشان پنهان بوده است و تاكنون جرات اظهار آن را نداشتند.
تا در آن هنگام كه حكومت الهى بازيچه دست قدرت طلبان گرديد وامام بحق منزوى شد. آتش كينه‏هاى ديرينه‏شان زبانه كشيد و باران‏مصبيتها و مشكلات برما فرو ريختند. و رشته‏هاى ايمان را دريدند.
و نسبت‏به وعده‏هاى الهى كه برهمه واجب فرموده بود، حفظ وپاسدارى از رسالت پيامبر(ص) و دفاع از پرهيزكاران و مومنان راچه بد و زشت عمل كردند.
اما افسوس كه در جهت انتقام گرفتن از پدران مشرك و منافق خودكه در جنگهاى اسلامى كشته شدند و عليه اسلام جنگيدند، به دنياروى آوردند و فريب دنيا را خوردند.
ماهنامه كوثر شماره 30