محاصره و اخراج یهود بنى قینقاع

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

به دنبال این جریانات عمل ناهنجارى از آنها سر زد که پیغمبر خدا تصمیم گرفت کار یهود مزبور را یکسره کند و خیال خود و مسلمانان را از این دشمن خطرناک داخلى که به گفته یکى از نویسندگان به صورت ستون پنجمى براى قریش در برخوردهاى آینده در آمده بودند و از پشت به اسلام خنجر مى‏زدندـآسوده سازد.
ماجرا از اینجا شروع شد که زن مسلمانى به بازار یهودیان آمد تا زیورى براى خود بخرد،یهودیان اصرار داشتند آن زن روى خود را باز کند ولى آن زن که نشسته بود خوددارى مى‏کرد تا اینکه یکى از یهودیان یا همان زرگرى که مى‏خواست زیورى به او بفروشد از جا برخاسته بى آنکه آن زن بفهمد دامن پیراهنش را از پشت سر بلند کرد و به بالاى آن گره زد،زن مسلمان بى‏خبر از همه جا همین که از جا برخاست قسمت پایین بدنش از پشت نمایان شد و یهودیان خندیدند .
زن که متوجه ماجرا شد فریاد کشید و مسلمانان را به یارى خواند و یکى از مسلمانان که شاهد بود پیش آمده و به آن مرد یهودى که این عمل را انجام داده بود حمله کرد و او را کشت،یهودیان نیز به آن مرد مسلمان حمله کرده و او را کشتند،مسلمانان دیگر که قضیه را شنیدند بسختى برآشفتند و رسول خدا(ص)تصمیم به جنگ با آنها گرفت،و دستور حرکت به سوى قلعه‏هاى ایشان صادر شد و مسلمانان به دنبال پیامبر اسلام به راه افتادند و خانه‏هاى ایشان را محاصره کردند.
این محاصره پانزده روز طول کشید و یهود بنى قینقاع که دیدند تاب مقاومت در برابر محاصره و همچنین جنگ با مسلمانان را ندارند تسلیم شدند،ولى عبد الله بن ابىـکه هنوز در میان مردم مدینه نفوذى داشت و ضمنا با یهود مزبور نیز همپیمان بودـدخالت کرده و به هر ترتیبى بود از کشتن آنها به دست مسلمانان جلوگیرى کرد ورسول خدا(ص)از کشتن آنها صرفنظر نمود ولى دستور داد از مدینه و اطراف شهر کوچ کنند و خانه و زندگى را ترک گفته به جاى دیگرى مهاجرت کنند و آنها نیز به صورت دسته جمعى به«أذرعات»شام کوچ کردند.
اخراج یهود مزبور براى مسلمانان پیروزى بزرگى بود زیرا گذشته از اینکه خیالشان از این دشمن خطرناک آسوده شد خانه و زندگى آنها نیز به غنیمت مسلمانان در آمد و اموال زیادى از این راه نصیب آنها گردید.