علماء و دانشمندان قرون اخير شيعه

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

حكيم الهى ملاّمحسن فيض كاشانى متوفّاى 1091 در علم اليقين در فصل بيستم در اين مورد مى نويسد:
سپس عمر عده اى از طلقاء و منافقين را جمع كرده و به سوى خانه اميرالمؤمنين آمدند و با در بسته مواجه شدند و فرياد كشيدند يا على از خانه بيرون بيا كه خليفه رسول خدا ترا مى خواند، ولى آنان در را به روى آنها باز نكردند.
پس هيزم آوردند و در پاى در نهادند و آتش تهيه كردند تا در خانه را بسوزانند و عمر فرياد كشيد و گفت: به خدا قسم اگر در را باز نكنيد آن را آتش مى زنم و همين كه فاطمه (س) دانست كه آنها تصميم دارند خانه را بسوزانند حركت كرد و در را گشود.
همين كه در را گشود جمعيّت او را به عقب راندند و فاطمه (س) بين در و ديوار واقع شد و سپس بر سر امام ريختند و گريبان وى را گرفتند و درحالى كه او را بر زمين مى كشاندند به سوى مسجد بردند، فاطمه (س) بين آنها و همسرش حائل شد و گفت: به خدا قسم نمى گذارم كه پسرعمويم را به زور به مسجد ببريد... جمعيت كه چنين ديدند امام را رها كردند، عمر به قنفذ دستور داد كه با تازيانه فاطمه (س) را بزند، قنفذ پست و پهلوى فاطمه را به تازيانه گرفت تا زهرا (س) از حال برفت و اثر آن در جسم شريفش پيدا شد و اين ضربت بيشترين تأثير را در افتادن جنين او كه پيامبر او را محسن نام نهاده بود، داشته است و... .
البته مرحوم فيض اين بخش از علم اليقين ( يعنى از فصل 6 باب 14 تا اول فصل 25 از همين باب ) را از كتاب « التهاب نيران الاحزان » نقل مى كند ولى از بيوگرافى مؤلف اين كتاب اطلاعى در دست نيست. منتهى اعتماد فيض بر اين كتاب و نقل فصلهايى از آن مى تواند بيانگر نظر وى در اين قضيه باشد(13).
* * *
همچنين محدّث قمى حاج شيخ عباس در بيت الاحزان در موارد زيادى اين مسأله را خاطر نشان كرده است، و به تأليف ايشان در اين موضوع، بيت الاحزان مراجعه شود.
همچنين سيد عبدالرزاق الموسوى المقرم متوفّاى 1391 در صفحات 61 و 78 و ... كتاب « وفاة الصديقة الزهرا(عليه السلام) » اين مسأله را يادآور شده است.
بنابر اين مسأله از نظر روائى و كلامى و تاريخى مورد اتفاق علماء شيعه است. شأن يك محقّق و پژوهشگر تاريخ آن است كه با توجه به مدارك و منابعى كه در دست دارد به تحقيق و بررسى بپردازد چه اينكه تاريخ يك علم نقلى است، همانند فقه و تفسير و ... ما نمى توانيم به صِرْف بعيد دانستن اين امر از طرف دست اندركاران خلافت به تاريخ سازى بپردازيم، و اين همه منابع و مدارك را ناديده بگيريم و اگر اين امر را ديگران قبول ندارند لااقل اين عقيده شيعه است.