خواب ديدن ابن عُنَيْن شاعر قرن هفتم

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

در كتاب عمدة الطّالب در ذكر احوالات «بنى داود بن موسى الحسنى» داستان عجيبى نقل شده كه در بين علماى نسب شناس، و غير آنها مشهور است و سند مورد اطمينان دارد، و در ديوان ابن عُنَين [عُنين (بر وزن حسين) ابوالمحاسن محمد بن نصرالدين بن الحسين بن عُنين انصارى كوفى دمشقى، شاعر معروف قرن هفتم است كه داراى ديوان مى باشد، و به سال 630 ه.ق از دنيا رفته است (رياحين الشّريه ج 2 ص 127)- مترجم.] ذكر شده است و آن اينكه:
ابن عُنَيْن شاعر، سالى به سوى مكّه رهسپار شد، اموال و كالاهاى بسيارى همراه داشت، در راه بعضى از سادات منسوب به بنى داود به او دستبرد زدند و همه ى اموال او را غارت كردند، حتّى لباسش را از تنش بيرون آوردند و چندين زخم بر بدنش وارد نموده و سپس او را در همانحال گذاشتند و گريختند.
ابن عُنين براى سلطان يمن، عزيز بن ايّوب نامه ى شكايت نوشت و از او دادخواهى كرد.
در آن وقت سلطان يمن، برادرش مَلِك ناصر را به ساحل دريائى كه آن را از دست اهالى فرهنگ، بيرون آورده و فتح كرده بود، فرستاده بود، و خود مَلِك ناصر، از برادرش خواسته بود، كه اجازه دهد تا مدّتى در ساحل دريا باشد.
ابن عُنين در نامه ى خود با ذكر قصيده ى تحريك كننده اى كه سروده بود، سلطان يمن را به انتقام گرفتن از ساداتى كه اموالش را غارت نموده بودند، دعوت نموده بود، اشعار آغاز آن قصيده چنين است:
اَعْيَتْ صِفاتُ نَداكَ الْمصقع اللَّسنا           وَ جِزْتَ فِى الْجُودِ حَدَّ الْحُسْنِ وَالْحسنا
وَ لا تَقُلْ صاحِبَ الْاِفْرَنْجِ اَفْتَحُهُ           فَما تَساوِىِ اِذا قايَسْتَهُ عَدَنا
وَانْ اَرَدْتَ جِهاداً فَارْق سَيْفَكَ مِنْ           قَوْمٌ اَضاعُوا فُروضَ اللَّهِ وَ السُّنَنا
طَهِّرْ بِسَيْفِكَ بَيْتَ اللَّهِ مِنْ دَنَسٍ           وَ مِن خَساسَةِ اَقْوامٍ بِهِ وخنا
وَ لا تَقُلْ اِنَّهُم اَوْلاد فاطِمَةٍ           لَوْ اَدْرَكُوا آلَ حَرْبِ حارَبُوا الْحَسَنا
يعنى: «صفات نيك و سخاوت تو گويندگان فصيح و بليغ را از بيان آن عاجز نموده، و تو در سخاوت و بخشش به جائى رسيده اى كه از مرز خوبى و خوبترها فراتر رفته اى، مگو كه من ساحل تحت استعمار فرهنگ را فتح كرده ام، زيرا با مقايسه ساحل فرهنگ با شهر عَدَنْ، اين دو، همسان نيستند (ساحل كجا و عدن كجا؟) تو اگر قصد جهاد دارى شمشير خود را به سوى قومى بكش كه واجبات و سنن الهى را تباه ساختند، با شمشير خود خانه ى خدا (مكّه) را از ناپاكيها و از اقوام پست و زشت (مانند قوم بنى داود) پاك كن.
نگو كه آنها از فرزندان فاطمه (س) هستند و با آنها نمى جنگم، زيرا كه اين ها (سادات دزد) اگر به دودمان ابوسفيان دسترسى يابند براى كشتن امام حسن همدست خواهند شد». و قتى كه ابن عُنين اين قصيده را سروده و براى سلطان يمن فرستاد، در عالم خواب ديد در كنار كعبه است و حضرت زهرا (س) مشغول طواف كعبه مى باشد، به پيش رفت و سلام كرد، ولى حضرت زهرا (س) جواب سلام او را نداد، گريه و زارى كرد و عاجزانه به آن حضرت عرض كرد كه من چه گناهى كرده ام كه موجب شده جواب سلام مرا نمى دهى؟
حضرت زهرا (س) در پاسخ ابن عُنين اين اشعار را خواند:
حاشا بَنِى فاطِمَةِ كُلِّهُمُ           مِنْ خِسَّتِهِ تعرض اَوْمِنْ خنا
وَ اِنَّما الْاَيّام فِى غَدْرِها           وَ فِعْلِهَا السُّوءِ اَسائَتْ بِنا
وَ اِنْ اَسامِنْ وَلَدِى واحِدٌ           جَعَلْتَ كُلُّ السَّبِّ عَمْداً لَنا
فَتُبْ اِلَى اللَّهِ فَمَنْ يَقْتَرِف           ذَنْباً بِنا يَغْفِرلَهُ ما جَنى
اَكْرِمْ لَعَيْنِ الْمُصْطَفى جَدِّهُمْ           وَلا تُهِنْ مِنْ آلِهِ اعينا
فَكُلَّما نالَكَ مِنْهُمْ، عَنَا           تلقِى بِهِ فِى الْحَشْرِ مِنّا هِنا
يعنى: «حاشا كه همه ى فرزندان فاطمه (س) پست و زشت باشند، ولى روزگار با مكر و حيله با ما بدى و ستم كرد، اگر يك نفر از اولاد من بدى نمود، تو نبايد عمداً به همه ى آنها دشنام بدهى، از كردار خود توبه كن، كه اگر كسى نسبت به ما بدى كرده باشد و توبه كند، خداوند او را مى آمرزد، بخاطر جدّشان حضرت مصطفى (ص) آنها را گرامى بدار و هيچيك از آل او را ميازار و توهين مكن، و هر چه از ناحيه ى آل رسول (ص) به تو رسيد، پاداش آن را در روز قيامت هنگام ملاقات با ما دريافت خواهى كرد».
ابن عُنين مى گويد: در اين حال با زارى و گريه و ترس از خواب بيدار شدم، و دريافتم كه به بركت حضرت صدّيقه ى طاهره (س) زخمهاى بدنم خوب شده، در آن هنگام توبه كردم و از آنچه گفته بودم پشيمان شدم، و سپس اين اشعار را (به عنوان عذرخواهى) سرودم و حفظ كردم:
عُذْراً اِلى بِنْتِ نَبِىِّ الْهُدى           تَصْفَحُ عَنْ ذَنْبِ مُسيى ءٍ جَنا
وَ تَوْبَة تَقْبَلُها مِنْ اَخِى           مَقالَة تُوقعُهُ فِى الْعِنا
وَ اللَّه لَوْ قَطَّعَنِى واحِدٌ           مِنْهُمْ بِسَيْفِ الْبَغْىِ اَوْ بِالْقِنا
لَمْ اَرَما يَفْعَلُهُ سَيِّئاً           بَلْ اَرَهُ فِى الْفِعْلِ قَدْ احْسَنا
يعنى: «به پيشگاه دختر پيامبر هدايت، عذر آورم كه از گناه گنهكارى كه جنايت كرده، بگذرد، و توبه كردم كه قبول كند توبه را از برادر صاحب گفتارى كه همين گفتار، او را به زحمت انداخته است، (از اين پس) سوگند به خدا اگر يكى از آنها (اولاد فاطمه) با شمشير ستم يا با نيزه ى ظلم مرا پاره پاره كند، كردار او را زشت نمى نگرم، بلكه به عنوان كار شايسته مى نگرم».