فصل اول : در ذكر نامهاى نامى آن حضرت است

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

ابن بابويه به سند معتبر از جابر انصارى روايت كرده است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه : من شبيه ترين مردم به حضرت آدم عليه السلام ، و حضرت ابراهيم عليه السلام شبيه ترين مردم بود به من در خلقت و خلق ، و حق تعالى مرا از بالاى عرش عظمت و جلالت خود به ده نام ناميده و صفت مرا بيان كرده و به زبان هر پيغمبرى بشارت مرا به قوم ايشان داده است ، و در تورات و انجيل نام مرا بسيار ياد كرده است و كلام خود را تعليم من نمود و مرا به آسمان بالا برد، و نام مرا از نام بزرگوار خود اشتقاق نمود، يك نام او محمود است و مرا محمد نام كرده ، و مرا در بهترين قرنها و در ميان نيكوترين امتها ظاهر گردانيد و در تورات مرا ((احيد)) ناميد زيرا كه به توحيد و يگانه پرستى خدا جسدهاى امت من بر آتش جهنم حرام گرديده است ، و در انجيل مرا احمد ناميد زيرا كه من محمودم در آسمان و امت من حمد كنندگانند، و در زبور مرا ((ماحى )) ناميد زيرا كه به سبب من از زمين محو مى نمايد عبادت بتها را، و در قرآن مرا محمد ناميد زيرا كه در قيامت همه امتها مرا ستايش خواهند كرد به سبب آنكه بغير از من كسى در قيامت شفاعت نخواهد كرد مگر به اذن من ، و مرا در قيامت ((حاشر)) خواهند ناميدد زيرا كه زمان امت من به حشر متصل است ، و مرا ((موقف )) ناميد زيرا كه من مردم را نزد خدا به حساب مى دارم ، و مرا ((عاقب )) ناميد زيرا كه من عقب پيغمبران آمدم و بعد از من پيغمبرى نيست ، و منم رسول رحمت و رسول توبه و رسول ملاحم يعنى جنگها و منم ((مقفى )) كه از قفاى انبيا مبعوث شدم ، و منم ((قثم )) يعنى كامل جامع كمالات .
و منت گذاشت بر من پروردگار من و گفت : اى محمد! من هر پيغمبرى را به زبان امت او فرستادم و بر اهل يك زبان فرستادم و تو را بر هر سرخ و سياهى مبعوث گردانيدم و تو را يارى دادم به ترسى كه از تو در دل دشمنان تو افكندم و هيچ پيغمبر ديگر را چنين نكردم ، و غنيمت كافران را بر تو حلال گردانيدم و براى احدى پيش از تو حلال نكرده بودم بلكه مى بايست غنيمتها كه از كافران بگيرند بسوزانند، و عطا كردم به تو و امت تو گنجى از گنجهاى عرش خود را كه آن سوره فاتحه الكتاب و آيات آخر سوره بقره است ، و براى تو و امت تو جميع زمين را محل سجده و نماز گردانيدم بر خلاف امتهاى گذشته كه مى بايست نماز را در معبدهاى خود بكنند، و خاك زمين را براى تو پاك كننده گردانيدم ، و الله اكبر را به تو و امت تو دادم ، و ياد تو را به ياد خود مقرون كردم كه هرگاه امت تو مرا به وحدانيت ياد كنند تو را به پيغمبرى ياد كنند پس طوبى براى تو باد اى محمد و براى امت تو.(215)
و در حديث معتبر ديگر روايت كرده است كه : گروهى از يهود به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و سوال كردند كه : به چه سبب تو را محمد و احمد و ابو القاسم و بشير و نذير و داعى ناميده اند؟
فرمود كه : مرا ((محمد)) ناميدند زيرا كه ستايش كرده شدم در زمين ؛ و ((احمد)) ناميدند براى آنكه مرا ستايش مى كنند در آسمان ؛ و ((ابوالقاسم )) ناميدند براى آنكه حق تعالى در قيامت بهشت و جهنم را به سبب من قسمت مى نمايد، پس هر كه كافر شده است و ايمان به من نياورده است از گذشتگان و آيندگان به جهنم مى فرستد و هر كه ايمان آورد به من و اقرار نمايد به پيغمبرى من او را داخل بهشت مى گرداند؛ و مرا ((داعى )) خوانده است براى آنكه مردم را دعوت مى كنم به دين پروردگار خود؛ و مرا ((نذير)) خوانده است براى آنكه مى ترسانم به آتش هر كه را نافرمانى من كند؛ و ((بشير)) ناميد است براى آنكه بشارت مى دهم مطيعان خود را به بهشت .(216)
و در حديث موثق روايت كرده است كه حسن بن فضال از حضرت امام رضا عليه السلام پرسيد كه : به چه سبب حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله و سلم را ابو القاسم كنيت كرده اند؟
فرمود كه : زيرا فرزند او قاسم نام داشت .
حسن گفت : عرض كردم كه : آيا مرا قابل زياده از اين مى دانى ؟
فرمود كه : بلى ، مگر نمى دانى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه : من و على پدر اين امتيم ؟
گفتم : بلى .
فرمود: مگر نمى دانى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم پدر جميع امت است ؟
گفتم : بلى .
فرمود كه : مگر نمى دانى كه على قسمت كننده بهشت و دوزخ است ؟
گفتم بلى .
فرمود: پس پيغمبر پدر قسمت كننده بهشت و دوزخ است ، و به اين سبب حق تعالى او را به ابوالقاسم كنيت داده است .
گفتم : پدر بودن ايشان چه معنى دارد؟
فرمود: كه يعنى شفقت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به جميع امت خود مانند شفقت پدران است بر فرزندان ، و على بهترين امت آن حضرت است ، و همچنين شفقت على بعد از آن حضرت براى امت مانند شفقت آن حضرت بود زيرا كه او وصى و جانشين و امام و پيشواى امت بعد از آن حضرت بود، پس به اين سبب فرمود كه : من و على هر دو پدر اين امتيم و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روزى بر منبر بر آمده فرمود كه : هر كه قرضى و عيالى بگذارد بر من است و هر كه مالى بگذارد و وارثى داشته باشد مال او از وارث اوست ، پس به اين سبب آن حضرت اولى بود نسبت به امت خود از جانهاى ايشان و همچنين امير المؤ منين بعد از آن حضرت اولى بود به امت از جانهاى ايشان .(217 )
و در حديث موثق ديگر روايت كرده است از امام محمد باقر عليه السلام كه : حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را ده نام بود، پنج نام در قرآن هست و پنج نام در قرآن نيست ، اما آنها كه در قرآن است محمد و احمد و عبدالله و يس و نون ؛ و اما آنها كه در قرآن نيست فاتح و خاتم و كافى و مقفى و حاشر.(218)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : حق تعالى آن حضرت را ((مزمل )) ناميده است زيرا كه وقتى وحى بر آن جناب نازل شد خود را به جامه اى پيچيده بود(219)؛ و خطاب ((مدثر)) به اعتبار رجعت آن حضرت است پيش از قيامت ، يعنى : اى كسى كه خود را به كفن پيچيده اى زنده شو و برخيز و بار ديگر مردم را از عذاب پروردگار خود بترسان .(220)
و در روايات معتبره بسيار وارد شده است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه : حق تعالى من و امير المؤ منين را از يك نور خلق كرد و از براى ما دو نام از نامهاى خود اشتقاق كرد، پس خداوند صاحب عرش محمود است و من محمد، و حق تعالى على اعلا است و امير المؤ منين على است .(221)
و ابن بابويه به سند صحيح از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : نام حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در صحف ابراهيم ((ماحى )) است ، و در تورات ((حاد))، و در انجيل ((احمد))، و در قرآن ((محمد)).
پس پرسيدند كه : تاويل ماحى چيست ؟
فرمود: يعنى محو كننده بتها و قمارها و صورتها و هر معبود باطلى ؛ و اما ((حاد)) يعنى دشمنى كننده با هر كه دشمن خدا و دين خدا باشد، خواه خويش باشد و خواه بيگانه ؛ و اما ((احمد)) براى آن گفتند كه حق تعالى ثناى نيكو گفته است براى او به سبب آنچه پسنديده است از افعال شايسته او؛ و تاويل ((محمد)) آن است كه خدا و فرشتگان و جميع پيغمبران و رسولان و همه امتهاى ايشان ستايش مى كنند او را و درود مى فرستند بر او و نامش بر عرش نوشته است : محمد رسول الله .(222)
و صفار روايت كرده است به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را ده نام است در قرآن : محمد و احمد و عبدالله و طه و يس و نون و مزمل و مدثر و رسول و ذكر چنانكه فرموده است كه ((و ما محمد الا رسول ))(223)، و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد(224)، لما قام عبدالله يدعوه كادوا يكونون على لبدا(225)، و ((طه # ما انزلنا عليك القرآن لتشقى ))(226)، و ((يس # و القران الحكيم ))(227)، و ((ن و القلم و ما يسطرون ))(228)، و ((يا ايها المزمل ))(229)، و ((يا ايها المدثر))(230)، و ((انا انزلنا اليكم ذكرا رسولا)).
پس حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : ((ذكر)) از نامهاى آن حضرت است و مائيم اهل ذكر كه حق تعالى در قرآن امر كرده است كه : ((هر چه ندانيد از اهل ذكر سوال كنيد)).(231)
و بعضى از علماى از قرآن مجيد چهار صد نام براى آن حضرت بيرون آورده اند، و مشهور آن است كه نام آن حضرت در تورات ((مود مود)) است و در انجيل ((طاب طاب )) و در زبور ((فارقليط)) و بعضى گفته اند در انجيل ((فارقليط))؛ و اما اسما و القاب كه اكثر علما از قرآن استخراج كرده اند بغير از آنچه سابق مذكور شد اينهاست : ((شاهد)) و ((شهيد)) و ((مبشر)) و ((بشير)) و ((نذير)) و ((داعى )) و ((سراج منير)) و ((رحمه للعالمين )) و ((رسول الله )) و ((خاتم النبيين )) و ((نبى )) و ((امى )) و ((نور)) و ((نعمت )) و ((رووف )) و ((رحيم )) و ((منذر)) و ((مذكر)) و ((شمس )) و ((نجم )) و ((حم )) و ((سما)) و ((تين )).(232)
و در كتاب سليم بن قيس مسطور است كه : چون حضرت امير المؤ منين عليه السلام از جنگ صفين بر مى گشت به دير راهبى رسيد كه از نسل حواريان عيسى عليه السلام و از علماى نصارى بود، پس از دير فرود آمد و كتابى چند در دست داشت و گفت : جد من بهترين حواريان عيسى بوده است و اين كتابها به خط اوست كه عيسى گفته و او نوشته است ، و در اين كتابها مذكور است كه پيغمبرى از عرب مبعوث خواهد شد از فرزندان ابراهيم خليل عليه السلام از شهر مكه و او را چند نام خواهد بود: محمد و عبدالله و يس و فتاح و خاتم و حاشر و عاقب و ماحى و قائد و نبى الله و صفى الله و حبيب الله ، و هرگاه نام خدا مذكور شود بايد كه نام او مذكور شود، و او محبوترين خلق است نزد خدا و حق تعالى خلق نكرده است احدى را نه ملك مقرب و نه پيغمبر مرسل از آدم تا آخر پيغمبران كه بهتر و محبوبتر باشد نزد خدا از او، و حق تعالى در قيامت او را بر عرش خود خواهد نشانيد و او را شفيع خواهد گردانيد، و براى هر كه شفاعت نمايد قبول خواهد كرد، و به نام او جارى شده است قلم بر لوح كه : محمد رسول الله .(233)
و در احاديث معتبره بسيار از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم چون نماز مى كرد بر انگشتان پاهاى خود مى ايستاد تا آنكه پاهاى مباركش ورم مى كرد، پس حق تعالى فرستاد كه طه # ما انزلنا عليك القران لتشقى (234) يعنى : ((اى محمد! ما قرآن را بر تو نفرستاديم كه خود را به تعب افكنى ))، و ((طه )) به لغت طى به معنى محمد است .(235)
و در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : ((طه )) يعنى اى طلب كننده حق و هدايت كننده بسوى حق ، و ((يس )) يعنى اى سامع و شنونده وحى من .(236) و در حديث ديگر: يعنى اى سيد.(237)
و اخبار بسيار از طريق خاصه و عامه منقول است كه : ((يس )) نام محمد صلى الله عليه و آله و سلم است و آل يس اهل بيت آن حضرتند كه حق تعالى در قرآن بر ايشان سلام فرستاده است و فرموده كه : ((سلام على آل يس ))(238) و بر غير پيغمبران در قرآن سلام نفرستاده است مگر بر ايشان (239)، و در قرائت اهل بيت عليهم السلام چنين است .
و در روايت ديگر وارد شده است كه : يس را نام مكنيد كه نام آن حضرت است و رخصت نداده اند كه ديگرى را نام كنند.(240)
و در حديث معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منقول است در تفسير ((حم # و الكتاب المبين ))(241) فرمود كه : ((حم )) نام محمد صلى الله عليه و آله و سلم است در كتابى كه خدا بر هود عليه السلام فرستاده بود، و ((كتاب مبين )) امير المؤ منين عليه السلام است .(242)
و در روايات معتبره وارد شده است در تفسير قول حق تعالى ((والنجم اذا هوى )) كه حق تعالى قسم ياد فرمود به پيغمبر در هنگامى كه به معراج رفت يا از دنيا رفت و مراد از ((نجم )) آن حضرت است كه نجم فلك هدايت است .(243)
و همچنين احاديث وارد شده است در تفسير قول حق تعالى و علامات و بالنجم هم يهتدون (244) كه ((علامات ))، ائمه عليهم السلام اند كه نشانه هاى راه هدايتند؛ و ((نجم ))، حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم است كه ايشان به او هدايت يافته اند.(245)
و اخبار بسيار وارد است در تفسير ((والشمس و ضحيها))(246) كه مراد از ((شمس ))، خورشيد فلك در رسالت است ؛ و مراد به ((قمر))، ماه اوج امامت است يعنى امير المؤ منين عليه السلام كه تالى آن حضرت است ؛ و مراد به ((نهار))، ائمه اطهارند كه جهان به نور هدايت ايشان روشن است .(247)
و در تفسير ((والتين )) وارد شده است كه مراد از ((تين ))، سيد المرسلين صلى الله عليه و آله و سلم است كه بهترين ميوه هاى شجره نبوت است ؛ و ((زيتون ))، امير المؤ منين عليه السلام است كه علم او روشنى بخش هر ظلمت است ؛ و ((طور سينين ))، حسن و حسين عليهما السلام اند كه كوه وقار و تمكين اند؛ و ((بلد امين ))، ائمه مومنانند كه شهرستان علم يزدانند.(248)
و از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه به راس الجالوت گفت : در انجيل نوشته است كه فارقليط بعد از عيسى خواهد آمد و تكليفهاى گران را بر شما آسان خواهد كرد و شهادت به حقيت من خواهد داد چنانكه من شهادت بر حقيت او دادم و او تاويل هر علم را براى شما خواهد آورد. راس الجالوت گفت : بلى چنين است .(249)
و از طريق عامه از انس بن مالك روايت كرده اند كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه : اى گروه مردم ! هر كه آفتاب را نيابد دست از ماه بر ندارد، و هر كه ماه را نيابد زهره را غنيمت شمارد، و هر كه زهره را نيابد در فرقدان چنگ زند. پس فرمود كه : منم شمس ، و على است قمر، و فاطمه زهره است ، و حسن و حسين فرقدانند.(250)

- پینوشتها -

 215- علل الشرايع 128؛ خصال 425؛ معانى الاخبار 51.
216- علل الشرايع 127؛ امالى شيخ صدوق 158-159؛ معانى الاخبار 51.
217- علل الشرايع 127؛ معانى الاخبار 52.
218- خصال 426.
219- تفسير قمى 2/392.
220- تفسير قمى 2/393.
221- معانى الاخبار 56؛ علل الشرايع 134 و 135.
222- امالى شيخ صدوق 67؛ من لا يحضره الفقيه 4/177.
223- سوره آل عمران : 144.
224- سوره صف : 6.
225- سوره جن : 19.
226- سوره طه 1 و 2.
227- سوره يس : 1 و 2.
228- سوره قلم : 1.
229- سوره مزمل : 1.
230- سوره مدثر: 1.
231- بصائر الدرجات 512، و در آن براى دهمين نام آيه ((ما انت بنعمه ربك بمجنون )) آمده است .
232- مناقب ابن شهر آشوب 1/195 با اندكى تفاوت .
233- كتاب سليم بن قيس 115-117 با اندكى تفاوت ؛ غيبت نعمانى 71-73.
234- سوره طه : 1 و 2.
235- تفسير قمى 2/57-58.
236- معانى الاخبار 22.
237- شرح الشفا 1/490.
238- اشاره به آيه 130 سوره صافات .
239- عيون اخبار الرضا 1/236-237 و نيز رجوع شود به تفسير فرات كوفى 356 و تفسير ابن كثير 4/21 و شواهد التنزيل 2/165.
240- كافى 6/20.
241- سوره دخان 1 و 2.
242- كافى 1/479.
243- تفسير قمى 2/333؛ تفسير فرات كوفى 449.
244- سوره نحل : 16.
245- كافى 1/206؛ مجمع البيان 3/354؛ شواهد التنزيل 1/425.
246- سوره شمس : 1.
247- تفسير قمى 2/424؛ تاءويل الايات الظاهره 2/805؛ شواهد التنزيل 2/432.
248- تفسير قمى 2/429.
249- توحيد شيخ صدوق 428؛ احتجاج 2/416.
250- فرائد السمطين 2/17؛ شواهدالتنزيل 2/288.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page