در بيان معجزاتى است كه متعلق است به اجرام سماويه و آثار علويه وآن چند نوع است

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

اول - شق شدن ماه است : چنانكه حق تعالى در قرآن مجيد فرموده است اقتربت الساعه و انشق القمر # و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر(740) يعنى : ((نزديك شد قيامت و به دو نيم شد ماه ، و اگر ببينند آيتى و معجزه اى رو مى گردانند و مى گويند: سحرى است پيوسته و محكم )).
اكثر مفسران خاصه و عامه ذكر كرده اند كه : اين آيات وقتى نازل شد كه قريش از آن حضرت معجزه اى طلب كردند و حضرت اشاره به ماه نمود و به قدرت حق تعالى به دو نيم شد.(741)
در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه : چهارده نفر از منافقان كه در عقبه خواستند حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را هلاك كنند در شب چهاردهم ماه ذيحجه به نزد آن حضرت آمده گفتند: هر پيغمبرى را معجزه نمايانى بود، امشب از تو معجزه بزرگى مى خواهيم .
حضرت فرمود: چه معجره اى مى خواهيد؟ بگوييد تا براى شما ظاهر كنم .
گفتند: اگر تو را نزد حق تعالى قدر هست امر كن ماه را به دو نيم شود.
پس جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت : يا رسول الله ! خداوند عالميان تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: من همه چيز را امر كرده ام كه مطيع تو باشند.
پس آن حضرت سر بسوى آسمان بلند كرد و امر نمود ماه را كه : به دو نيم شو؛ پس ماه به دو نيم شد و آن حضرت براى شكر خدا به سجده رفت و شيعيان ما به سجده رفتند.
چون سر برداشتند گفتند: يا محمد! امر كن به حال خود برگردد، حضرت امر كرد به حال خود برگشت و درست شد و گفتند: بفرما يك جانشين شق شود و جانب ديگر به حال خود باشد، حضرت امر كرد چنان شد و سجده كرد و شيعيان ما سجده كردند.
منافقان گفتند: اى محمد! مسافران ما از شام و يمن مى آيند از ايشان مى پرسيم اگر در اين شب ديده اند آنچه ما ديديم باور مى كنيم و اگر نه خواهيم دانست جادو كرده اى ؛ پس حق تعالى آيات را فرستاد.(742)
و عامه حديث شق شدن ماه را از بسيارى از صحابه روايت كرده اند مانند ابن مسعود، انس ، حذيفه ، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس ، جبير بن مطعم ؛ و همه روايت كرده اند كه در مكه واقع شد.(743)
و جبير روايت كرده است كه : چون مسافران ايشان آمدند و پرسيدند، همه گفتند: ما نيز ماه را در آن شب چنين ديديم كه به دو نيم شد و باز بهم آمد.(744)
و ابن مسعود گفت : بخدا سوگند كه ديدم كوه حرا در ميان دو پاره ماه بود.(745)
و ضحاك روايت كرده است كه ابوجهل گفت : اين جادو است ، مى بايد فرستاد و از اهل شهرهاى ديگر سوال كرد، پس خبر آوردند كه اهل شهرهاى ديگر نيز در آن شب ماه را چنين ديده اند پس كافران گفتند: اين جادوئى بوده است كه در همه شهرها مستمر گرديده است .(746)
در روايت ديگر وارد شده است كه : شبى آن حضرت در حجر اسماعيل عليه السلام نشسته بود و كفار قريش در مجالس خود نشسته بودند به يكديگر گفتند: امر محمد ما را عاجز كرده است و نمى دانيم كه در باب او چه بگوييم ؟ بعضى گفتند: جادو در آسمان كار نمى كند بياييد برويم و از او بخواهيم معجزه اى در آسمان بنمايد، پس برخاسته به خدمت آن حضرت آمدند و گفتند: يا محمد! اينها كه از تو مى بينيم اگر جادو نيست علامتى در آسمان به ما بنما زيرا كه مى دانيم كه جادو در آسمان نمى گردد؟
حضرت فرمود: اين ماه را مى بينيد كه در شب چهارده و تمام است ؟ مى خواهيد معجزه را در ماه به شما بنمايم ؟ گفتند: بلى ؛ حضرت با انگشت معجز نما بسوى ماه اشاره كرد، پس ‍ ماه به دو نيم شد نيمى بر بام كعبه افتاد و نيمى بر كوه ابوقبيس افتاد، پس گفتند: آن را به جاى خود برگردان ، حضرت اشاره فرمود هر دو نيم پرواز كردند و در هوا به يكديگر پيوستند و در جاى خود قرار گرفتند.
چون اين معجزه را ديدند به يكديگر گفتند: برخيزند كه سحر محمد در آسمان و زمين پيوسته و مستمر است .(747)
در روايت ديگر مذكور است كه : مقدار ما بين عصر تا شام ماه دو حصه بود و كافران مى ديدند و مى گفتند: سحرى است مستمر.(748)
و به سند معتبر از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : ماه در مكه به اعجاز حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به دو نيم شد، پس حضرت فرمود: گواه باشيد.(749)
نوع دوم - برگردانيدن آفتاب است : علماى خاصه و عامه به سندهاى بسيار از اسماء بنت عميس و غير او روايت كرده اند كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم حضرت امير المومنين عليه السلام را پى كارى فرستاد و چون وقت نماز عصر شد و نماز عصر گزاردند حضرت امير آمد و نماز عصر نكرده بود و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سر مبارك خود را در دامن آن حضرت نهاد و خوابيد و وحى بر آن حضرت نازل شد و سر خود را به جامه اى پيچيد و مشغول استماع وحى گرديد تا نزديك شد كه آفتاب فرو رود، چون وحى منقطع شد حضرت فرمود: يا على ! نماز كرده اى ؟
عرض كرد: نه يا رسول الله ، نتوانستم كه سر مبارك تو را از دامن خود دور كنم .
پس حضرت فرمود: خداوندا! على مشغول طاعت تو و طاعت رسول تو بود، پس آفتاب را بر او برگردان .
اسماء گفت : والله ديدم كه آفتاب برگشت و بلند شد و به جائى رسيد كه بر زمينها تابيد و به وقت فضيلت عصر برگشت ، حضرت نماز كرد باز آفتاب فرو رفت .(750)
در اين باب احاديث بسيار در ابواب معجزات حضرت امير المومنين عليه السلام مذكور خواهد شد انشاء الله .
در روايت ديگر منقول است كه : چون رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم قصه معراج را نقل كرد و فرمود كه : قافله قريش را ديدم كه در فلان منزل است ، پرسيدند: قافله چه روز داخل خواهد شد؟ فرمود: در روز چهار شنبه .
چون روز چهار شنبه شد قريش منتظر بودند كذب آن حضرت ظاهر شود، روز به آخر رسيد و قافله نيامد؛ پس حضرت دعا كرد كه حق تعالى آفتاب را يك ساعت در نزديك مغرب نگاه داشت تا قافله داخل شد و صدق آن حضرت ظاهر شد.(751)
نوع سوم - فرو ريختن ستارگان و بسيارى شهب است : كه سابقا مذكور شد كه از علامات ولادت آن حضرت بود كه شياطين ممنوع شدند از رفتن به آسمان .(752)
نوع چهارم : عامه و خاصه روايت كرده اند كه : چون قبايل عرب با هم اتفاق كردند در اذيت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حضرت فرمود: خداوندا! عذاب خود را سخت كن بر قبايل مضر و بر ايشان قحطى بفرست مانند قحط زمان يوسف عليه السلام .
پس باران هفت سال بر ايشان نباريد و در مدينه نيز قحطى بهم رسيد، اعرابى به خدمت آن حضرت آمد و از جانب عرب استغاثه كرد كه : درختان ما خشكيده و گياههاى ما منقطع شده و شير در پستان حيوانات و زنان ما نمانده و چهار پايان ما هلاك شدند.
پس رسول خدا به منبر بر آمد و حمد و ثناى حق تعالى ادا نمود و دعاى باران خواند و در اثناى دعاى آن جناب باران جارى شد و يك هفته باريد و چندان باران آمد كه اهل مدينه به شكايت آمده عرض كردند: يا رسول الله ! مى ترسيم غرق شويم و خانه هاى ما منهدم شود، حضرت اشاره اى كرد بسوى آسمان و فرمود: ((الهم حوالينا ولا علينا)) ((خداوندا! بر حوالى ما بباران و بر ما مباران )) و به هر طرف كه اشاره مى فرمود ابر گشوده مى شد پس ابر از مدينه برطرف شد و بر دور مدينه مانند اكليل حلقه شد و بر اطراف مانند سيلاب مى باريد و بر مدينه يك قطره نمى باريد، و يك ماه سيلاب در رود خانه ها جارى بود، پس فرمود: والله اگر ابو طالب زنده مى بود ديده اش روشن مى شد.(753)
نوع پنجم - سايه كردن ابر بر سر آن حضرت پيش از بعثت و بعد از بعثت : چنانكه در ابواب سابقه گذشت كه چون با ابو طالب عليه السلام به راه شام رفت بحيرا و غير او مشاهده كردند و همچنين در ساير اوقات و احوال كه گذشت و بعد از اين مى آيد و اين از معجزات متواتره آن حضرت است (754)
نوع ششم - نازل شدن مائده و طعامها و ميوه ها براى آن حضرت از آسمان : چنانكه به سند معتبر از ام سلمه منقول است كه : روزى فاطمه عليها السلام به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمد و حسنين عليهما السلام را برداشته بود و حريره اى ساخته بود و با خود آورده بود، چون داخل شد حضرت فرمود: پسر عمت را براى من بطلب ، چون امير المومنين عليه السلام حاضر شد امام حسن عليه السلام را در دامن راست و و امام حسين عليه السلام را در دامن چپ و على عليه السلام و فاطمه عليها السلام را در پيش رو و پس ‍ سر خود نشانيد و عباى خيبرى بر ايشان پوشانيد و سه مرتبه فرمود: خداوندا! اينها اهل بيت منند پس از ايشان دور گردان شك و گناه را و پاك گردان ايشان را پاك كردنى ؛ و من در ميان عتبه در ايستاده بودم عرض كردم : يا رسول الله ! من از ايشانم ؟ فرمود: باز گشت تو به خير است اما از ايشان نيستى ، پس جبرئيل آمد و طبقى از انار و انگور بهشت آورد، چون حضرت انار و انگور را در دست گرفت هر دو تسبيح خدا گفتند و آن حضرت تناول نمود، پس به دست حسنين داد و در دست ايشان ((سبحان الله )) گفتند و ايشان تناول نمودند، پس به دست على عليه السلام داد و تسبيح گفتند و آن حضرت تناول نمود، پس شخصى از صحابه داخل شد و خواست از آن انار و انگور بخورد جبرئيل گفت : نمى خورد از اين ميوه ها مگر پيغمبر يا وصى او يا فرزند او.(755)
و به سند ديگر از عايشه روايت كرده اند كه روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على عليه السلام را پى كارى فرستاد، و چون برگشت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حجره من بود پس حضرت برخاست و على عليه السلام را استقبال كرد تا ميان فضاى خانه و دست در گردن او در آورد، ناگاه ديدم ابرى هر دو را فرو گرفت و از نظر من غائب شدند، چون ابر برطرف شد ديدم كه خوشه اى از انگور سفيد در دست آن حضرت بود و خود تناول مى نمود و به على عليه السلام مى داد كه تناول مى كرد، عرض كردم ، يا رسول الله ! خود مى خورى و به على مى خورانى و به من نمى دهى ؟! فرمود: اين از ميوه هاى بهشت است و در دنيا نمى خورد مگر پيغمبر و وصى پيغمبر.(756)
و به سندهاى بسيار در كتب خاصه و عامه از انس روايت كرده اند كه : روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم سوار شد و به نزد كوهى رفت و از آن بالا رفت و به من فرمود: برو به فلان موضع كه على نشسته و به سنگريزه تسبيح خدا مى گويد و سلام مرا به او برسان و او را بر اين استر سوار كن و به نزد من بياور.
انس گفت : رفتم به آن موضع و على عليه السلام را سوار كرده به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردم ، چون على عليه السلام نظرش به آن حضرت افتاد عرض كرد: السلام عليك يا رسول الله ، حضرت رسول فرمود: و عليك السلام يا ابولحسن بنشين كه در اين موضع هفتاد پيغمبر نشسته است كه من از همه بهترم و در موضع هر پيغمبرى برادر او نشسته است كه تو از همه بهترى .
انس گفت : در اين حال ابرى ديدم كه به نزديك سر ايشان آمد و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم دست دراز كرد بسوى ابر و خوشه انگورى فرود آورد و ميان خود و على عليه السلام گذاشت و فرمود: بخور اى برادر من كه اين هديه اى است از خدا بسوى من و بسوى تو.
انس عرض كرد: يا رسول الله ! على برادر توست ؟
فرمود: بلى ، على برادر من است زيرا كه حق تعالى آبى در زير عرش آفريد پيش از آنكه آدم عليه السلام را خلق كند به سه هزار سال و آن را در مرواريد سبزى جا داد و همچنان در علم الهى بود تا آدم عليه السلام را خلق كرد، پس آن آب را در صلب آدم عليه السلام جارى ساخت ، پس آن را به صلب شيث نقل كرد، و پيوسته از صلبى به صلبى آن را منتقل مى نمود تا به صلب عبدالمطلب عليه السلام رسيد پس آن را دو حصه كرد: نصفى را در صلب عبدالله و نصفى را در صلب ابو طالب قرار داد، پس من از يك نيم بهم رسيدم و على از نيم ديگر، پس على برادر من است در دنيا و آخرت . و به اين اشاره كرده است حق تعالى در قرآن مجيد و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا (757) يعنى : ((اوست خداوندى كه آفريد از آب بشرى پس گردانيد آن را نسب و دامادى ، و پروردگار تو قادر است )).(758)
و در روايت ديگر است كه انس گفت : از آن ابر خوردنى و آشاميدنى هر دو تناول كردند و ابر بالا رفت و حضرت فرمود كه : از اين ابر سيصد و سيزده پيغمبر و سيصد و سيزده وصى پيغمبر خورده اند كه من از همه آن پيغمبران نزد خدا گرامى ترم و على از همه آن اوصيا نزد حق تعالى گرامى تر است .(759)
و در حديث معتبر از امام جعفر صادق عليه السلام منقلول است كه حضرت امير المومنين عليه السلام فرمود: بر شما باد به هريسه كه چهل روز نشاط عبادت مى دهد و داخل بود در خوانى كه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از آسمان فرود آمد.(760)
مولف گويد: احاديث نزول مائده بسيار است و در ابواب فضائل حضرت امير المومنين عليه السلام و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام مذكور خواهد شد انشاء الله تعالى .
نوع هفتم - روايت كرده اند از انس كه : حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مردى را به رسالت فرستاد نزد فرعونى از فراعنه عرب كه او را به وحدانيت خدا دعوت نمايد، چون رسالت حضرت را به او رسانيد گفت : بگو كه آن خدائى كه مرا بسوى او مى خوانى از طلا است يا از نقره است يا از آهن ؟!
آن مرد برگشت و رسالت او را به حضرت رسانيد؛ پس بار ديگر حضرت به نزد او فرستاد و او را دعوت نمود و او ابا كرد و با فرستاده آن حضرت در سخن بود كه ابرى پيدا شد و صاعقه اى از آن ابر ظاهر شد و كاسه سر او را برداشت ، پس خدا اين آيه را فرستاد و يرسل الصواعق فيصيب بها من يشاء و هم يجادلون فى الله و هو شديد المحال (761)(762)
هشتم - در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام مذكور است كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به ابو جهل لعين گفت كه : خدا عذاب را براى اين از تو دور مى گرداند كه مى داند در پشت تو ذريتى هست كه مسلمان خواهد شد - يعنى عكرمه - و ولايت در ميان مسلمانان بهم خواهد رسانيد و اگر در آن ولايت اطاعت خدا بكند نجات خواهد يافت ؛ و همچنين ساير قريش بعضى را خدا مهلت مى دهد براى آنكه مى داند كه مسلمان خواهند شد و بعضى را براى آنكه مى داند از نسل ايشان مسلمانى بهم خواهد رسيد.
پس فرمود: نظر كنيد بسوى آسمان ؛ چون نظر كردند ديدند درهاى آسمان گشوده شد و آتشى فرود آمد و در برابر سر ايشان ايستاد و آنقدر نزديك شد به ايشان كه گرمى آن را در ميان دوشهاى خود يافتند و بدنهاى ايشان لرزيد، حضرت فرمود: مترسيد كه الحال شما را نمى سوزاند و اين را خدا عبرتى گردانيد براى شما؛ پس ديدند كه از پشتهاى ايشان نورى جدا شد و آن آتش را برگردانيد تا به آسمان رسانيد.
حضرت فرمود: اين نورها بعضى نور آنهاست كه خدا مى داند كه خود مسلمان خواهند شد و بعضى نور فرزندانى است كه خدا مى داند از ايشان بهم خواهند رسيد و مسلمان خواهند شد.(763)

- پینوشتها -

 740- سوره قمر: 1 و 2.
741- تفسير قمى 2/340؛ تفسير طبرى 11/544؛ تفسير بغوى 4/258.
742- تفسير قمى 2/341.
743- تفسير طبرى 11/544-547؛ تفسير قرطبى 17/126؛ تفسير روح المعانى 14/74.
744- تفسير قرطبى 17/127؛ تفسير بغوى 4/258؛ تفسير ابن كثير 4/231. و راوى در اين سه مصدر ابن مسعود است .
745- مجمع البيان 5/186. و نيز رجوع شود به تفسير كشاف 4/431 و پاورقى آن و تفسير ابى السعود 5/652.
746- شرح الشفا 1/586.
747- خرايج 1/141 و 142.
748- مناقب ابن شهر آشوب 1/163 و 164؛ تفسير روح المعانى 14/75.
749- امالى شيخ طوسى 341.
750- خرايج 1/52؛ كفايه الطالب 384؛ شرح الشفا 1/589 و 590؛ البدايه و النهايه 6/80. و براى اطلاع بيشتر از مصادر عامه رجوع شود به احقاق الحق 5/521.
751- شرح الشفا 1/591.
752- امالى شيخ صدوق 235؛ كمال الدين و تمام النعمه 196؛ تاريخ يعقوبى 2/8.
753- خرايج 1/58 و 59؛ صحيح بخارى مجلد 1 جزء 2/15-22.
754- سيره ابن اسحاق 74؛ تاريخ طبرى 1/519 و 520.
755- خرايج 1/48.
756- خرايج 1/165.
757- سوره فرقان : 54.
758- امالى شيخ طوسى 313.
759- امالى شيخ طوسى 283.
760- محاسن 2/169؛ كافى 6/3319.
761- سوره رعد: 13.
762- امالى شيخ طوسى 485.
763- تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام 513؛ احتجاج 1/66.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page