سرای بودن (147)

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

بشر همواره سه نوع « بودن » داشته که عبارت است از « معنای بودن » ، « حقیقت بودن » و « مشکل و سرای بودن » که اگر این سه بودن برایش درست حاصل شود ، دیگر خود را بی خانمان و بی وطن احساس نمی کند.
ولی اگر نتواند به بودن خود معنای حقیقی دهد، و حقیقی بودن خود را با پوچی ها پر کند و سرای بودن خود را گم کند، هر جا و به هر شکل زندگی کند ، احساس بقاء و حالت وطن داشتن نخواهد داشت. چنانچه مولوی گفت :
نی به هند است ایمن و نی در یمن
آنکه خصم اوست سایه خویشتن
یعنی آن کس که با بودن خود نتوانسته است آرام باشد و با خودش درگیر است ، حال هر کجا که می خواهد باشد ، چه در هند و چه در یمن ، ایمن نیست. چون بودن را برای خود پدید آورده است که در هیچ کجا نمی تواند سکنی و آرامش داشته باشد.
راستی انسان باید چگونه مسکنی برای خود پدید آورد و چه نوع خودی برای خود پایه ریزی کند که در تمام ابعاد در سکنی و آرامش به سر برد؟

- پینوشتها -

147 – در این نوشتار از مقاله « عمارت ، سکونت ، فکرت » از مارتین هایدگر ، الهاماتی گرفته شده است .