امام سجاد (ع) با شش خليفه معاصر بود كه هيچ يك بااهلبيت (عليهم السلام) مهر نورزيدند . اين خلفا عبارتند از :
1- يزيد بن معاويه
2- عبدالله بن زبير
3- معاويه بن يزيد
4- مروان بن حكم
5- عبدالملك بن مروان
6- وليدبن عبدالملك
امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ، درايام اسارت و در شرايط اختناق ، امامت را به عهده گرفت . اين شرايط سخت تا پايانامامت وى ادامه يافت . مسعودى نوشته است : «قام ابومحمد علىبن الحسين (ع) بالامر مستخفيا على تقيه شديده فى زمان صعب .
»حضرت امام سجاد (ع) امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و درزمانى دشوار عهده دار گرديد .
در چنين مقطع زمانى ، آيا امام (ع) مىتوانست دست به مبارزات سياسى و فعاليت هاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند ؟ به نظر مىرسد پاسخ منفى است ; به دو دليل :
1- جو اختناق و كنترل شديدى كه حكومتها پس از شهادت امام حسين(ع) به وجود آورده بودند ; اين اختناق سبب شد مبارزات سياسىيا مسلحانه نتيجه اى جز هدر رفتن نيروها نداشته باشد . چنان كه مبارزات زمان آن حضرت تماما به شكست انجاميد . براى درك اين وضعيت اسفبار ، توجه به دو روايت زير سودمند است :
الف) «سهل بن شعيب» ، يكى از بزرگان مصر ، مىگويد :روزى به حضور على بن الحسين (ع) رسيدم و گفتم : حال شماچگونه است ؟
فرمود : فكر نمىكردم شخصيت بزرگى از مصر مثل شما نداند كهحال ما چگونه است ؟ اينك اگر وضع ما را نمىدانى ، برايت توضيحمىدهم :
وضع ما ، در ميان قوم خود ، مانند وضع بنى اسرائيل در ميان فرعونيان است كه پسرانشان را مىكشتند و دخترانشان را زنده نگه مىداشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگويى به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب مى جويند.»
ب) زراره بن اوفى مىگويد : دخلت على على ابن الحسين (ع) فقال : يازراره الناس فىزماننا على ست طبقات : اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزير و شاهفاما الاسد فملوك الدنيا يحب كل واحد منهم ان يغلب و لا يغلب واما الذئب فتجاركم يذمو (ن) اذا اشتروا و يمدحو (ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاءالذين ياكلون باديانهم و لايكون فىقلوبهم ما يصفون بالسنتهم و اما الكلب يهر على الناس بلسانه ويكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزير فهولاءالمخنثون واءشباههم لايدعون الى فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بين اءسد وذئب و ثعلب و كلب و خنزير .»
حضرت در اين روايت ، حاكمان را به شيران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسير در چنگ درندگان ، تشبيه كرده است .
2- شرايط نا سالم فرهنگى آن روزگار; براثر فعاليت هاى ناسالم حكومت هاى وقت و انگيزه هاى مختلفى كه در آن زمان وجود داشتمردم به طرف بىبندوبارى سوق داده شدند و با چنين مردمى هرگز نمى شد كارهاى بنيادى انجام داد مگر اين كه تحولى معنوى در آنان به وجود آيد . در اين موقعيت ، تمام تلاش حضرت سجاد (ع) اين بود كه شعله معنويت را روشن نگه دارد و اين جز از راه دعاها ونيايشها و تذكارهاى مقطعى حضرت به خوبى از عهده آن برآمد .
ممكن نبود .
در مورد رواج فرهنگ غلط بى بندوبارى و فحشا در آن عصر ، يكىاز محققان مىنويسد : «در مدينه مجالس غنا و رقص برپا مىشد و چه بسا زنان ومردان با يكديگر بودند و هيچ پردهاى نيز در ميان نبود .
(الشعر والغنافى المدينه و مكه ، ص 250) . . . عايشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامىكرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز مىخواند .
(الاغانى ، ج 10 ، ص 57)
. . . مدينه پر از زنان آوازه خوان شده بود و آنها نقش فعالىدر آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه خوانى و اشاعه بى بندوبارى و فساد داشتند . . . .»
در تاريخ الادب العربى ، ج 2 ، ص 347 چنين آمده است : «گويى اين دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدينه) را براى خنياگران ساخته بودند ، تا آنجا كه نه تنها مردمان عادى ، بلكه فقيهان و زاهدان نيز به مجالس آنان مى شتافتند .»
در اين موقعيت ، امام سجاد (ع) براى تبيين معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنويت ، از سلاحدعا استفاده كرد و بذر معنويت پاشيد تا در موقعيت مناسب ثمردهد .
يكى از نويسندگان معاصر در باره صحيفه سجاديه كه در بردارنده دعاهاى امام (ع) است . مىنويسد : «. . . صحيفه سجاديه اساس انديشه انقلابى را تشكيل داده وامت اسلامى نيز نياز به تكيه گاهى كامل و انقلابى داشته است .
نياز امت در آن هنگام ، سخن و يا اشعار كينه برانگيز و عواطف لحظه اى و زودگذر نبود ، بلكه به يك نظريه كامل و انقلابى نيازداشته است . امام زين العابدين (ع) اين نظريه را تنها درصحيفه سجاديه كه چكيده اصول تربيتى امام (ع) است . تبيين نكرده ، بلكه خود امام زبور ناطق بوده است .»
اين نويسنده در مورد تاثير صحيفه سجاديه در هدايت انقلابيانو حركتهاى اسلامى مىنويسد : «من گمان نمىكنم كه پس از قرآن كتابى همچون صحيفه سجادي هباشد كه اين گونه قلب محرومان را تسلى بخشد و خون انقلاب را دررگ هاى مستضعفان به جوش آورد و دل هاى مجاهدان را به درخشش خودروشن كند و هدايتگر انقلابيون در راه مبارزه باشد . . .»
عنوان صحيفه ، دعا و نيايش است ; اما از موضوعات مبارزاتى وسياسى تهى نيست . موارد زير بر درستى اين سخن گواهى مىدهد :
1ك دعاى چهل و هشتم صحيفه :
حضرت در اين دعا به صراحت از مسايل زير كه جنبه سياسى دارد ياد مىكند :
الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفياى الهى است .
ب) مقام خلافت مورد يورش و غصب قرار گرفته است .
ج) احكام خدا تبديل گشته و كتاب خدا مورد غفلت قرار گرفتهاست .
د) واجبات الهى تحريف شده است .
ه) سنت پيامبر (ص) متروك گشته است .
متن دعا چنين است : «. . . اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و مواضعامنائك فى الدرجهالرفيعه التى خصصتهم بها قد ابتزوها و انتالمقدر لذلك لايغالب امرك و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك كيف شئتو انى شئت و لما انت اعلم به غير متهم على خلقك و لا لارادتك حتىعاد صفوتك و خلفاوك مغلوبين مقهورين مبتزين يرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا و فرائضك محرفه عن جهات اشراعك و سنن نبيك متروكهاللهم العن اعداءهم من الاولين و الاخرين و من رضى بفعالهم واشياعهم و اتباعهم اللهم صل على محمد و آل محمد انك حميد مجيدكصلواتك و بركاتك و تحياتك على اصفيائك ابراهيم و آل ابراهيم وعجل الفرج و الروح و النصره و التمكين و التاييدلهم . . .»
2ك دعاى چهل و هفتم :
درزمانى كه اهلبيت (عليهم السلام) در فشار به سر مىبردند واميرمومنان (ع) بر فراز منبرها لعن مىشد ، حضرت در دعاى چهلو هفتم (دعاى روز عرفه) به مسايل مهم زير اشاره مىكند :
الف) مقام امارت و رهبرى از آن اهلبيت (عليهم السلام) است
ب) ائمه (عليهم السلام) از هر پليدى پيراسته و شايسته وساطت بين خالق و خلقاند .
ج) دين به وسيله امام منصوب از سوى خداوند تقويت مىشود .
د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است .
فرازى از دعاى عرفه آن حضرت چنين است : «رب صل على اءطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلتهمخزنه علمك و حفظه دينك و خلفائك فىارضك و حججك على عبادك وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهيرا بارادتك و جعلتهم الوسيله اليكو المسلك الى خبتك . . .»
«. . . اللهم انك ايدت دينك فى كل اوان بامام اقمته علمالعبادك و منارا فى بلادك بعد ان وصلتحبله بحبلك و جعلتهالذريعه الى رضوانك و افترضت طاعته و حذرت معصيته و امرتبامتثال اوامره . . . و اته من لدنك سلطانا نصيرا وافتح لهفتحا يسيرا . . . .»
3ك دعاى چهاردهم :
اين دعا سراسر شكوه از ستمگران است كه در نظر آن حضرت مصداقى جز حكام وقت ندارد .
4ك دعاى بيستم : (دعاى مكارم الاخلاق)
حضرت در اين دعا از خداوند مىخواهد او را از سلطه ستمگران نجات بخشد و پيروزش سازد : «اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنى يدا على من ظلمنى ولسانا على من خاصمنى و ظفرا بمن عاندنى وهب لى مكرا على منكايدنى و قدره على من اضطهدنى . . .»
5ك دعاى چهل و نهم :
حضرت در اين دعا از فراوانى دشمنانش و از برنامه هاى حساب شدهآنان جهت آزار و حتى قتل امام به خدا شكوه مىكند : «فكم من عدو انتضى على سيف عداوته و شحذلى ظبه مديته وارهف لى شباحده و دافلى قواتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه ولم تنم عنى عين حراسته و اضمر ان يسومنى المكروه و يجر عنىزعاق مرارته فنظرت يا الهى . . . .»
بارخدايا ! چه بسا دشمنى كه شمشير عداوت آخت و بر من تاخت وبراى كشتن من خنجر خويش تيز كرد و با دم برنده آن آهنگ جان مننمود و زهر كشنده به آب من بياميخت و خدنگ جان شكار خويش دركمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بيدار ،ديده از من برنمىگرفت و در دل داشت كه مرا گزندى سخت رساند وشرنگ كينه خويش به كامم ريزد ; آنگاه اى خداوند من ! ديدى كه ... .»
حضرت زين العابدين عليه السلام تداومبخش عزت و افتخار حسينى
عبدالكريم تبريزى
پيشواى چهارم شيعيان عليه السلام بعد از حضور در حماسه افتخار آفرين و عزت بخش عاشوراى حسينى، از لحظهاى كه در غروب عاشورا با شهادت پدر بزرگوار و ساير عزيزانش مواجه گرديد براى ادامه راه آنان، مسئوليت سنگينى را به دوش كشيد . امامت امت، سرپرستى اطفال و بانوان، رساندن پيام عاشورا به گوش جهانيان، تداوم مبارزه با طاغوت و طاغوتيان و از همه مهمتر پاسدارى از اهداف متعالى امام حسين عليه السلام كه موجب عزت و افتخار عالم اسلام گرديد، از جمله مسئوليت هاى آن امام همام به شمار مى آيد . امام سجاد عليه السلام كه در دوران امامتخويش در محدوديتشديدى به سر مىبرد و حاكمان مستبد اموى سايه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند و اهل ايمان از ترس مال و جان خود مخفى مىشدند، با اتخاذ صحيحترين تصميم ها و موضعگيري هاى مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترين شيوه ها توانست از فرهنگ عاشورا و دست آوردهاى ارزشمند آن - كه همان عزت و افتخار ابدى براى اسلام و مسلمانان و بلكه براى جهان بشريتبود - به صورت شايسته اى پاسدارى كرده و راه حماسه آفرينان كربلا را تداوم بخشد و ياد و نام و خاطره سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليهما السلام را جاودانه ساخته و بر بلنداى تاريخ ابدى نمايد . در اين فرصتبا مهمترن فعاليت هاى آن يادگار امامت در پاسدارى از فرهنگ عزت و افتخار حسينى عليه السلام آشنا مىشويم:
1- خطابه هاى حماسى و تاثيرگذار
بدون ترديد روشنگريهاى امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب كبرى عليها السلام و برخى ديگر از خاندان حضرت ابا عبدالله عليه السلام بعد از ماجراى غمبار كربلا در تداوم آن نهضت عظيم اسلامى نقشى به سزا داشته است .
مهمترين دستآورد سخنان آن بزرگوار آگاه نمودن مردم غفلت زده، بيدار كردن وجدانهاى خفته، افشاى جنايات دشمنان اهل بيت عليهم السلام، نماياندن چهره حقيقى زمامداران ستمگر اموى و انتشار فضائل و مناقب اهلبيت عليهم السلام و معرفى آن گراميان به عنوان جانشينان بر حق پيامبر صلى الله عليه و آله بود . امام سجاد عليه السلام در شهر كوفه با مردم ساده، سطحى نگر، تاثيرپذير و پيمان شكن آن شهر سخن گفته و بعد از شناساندن خويش و افشاى جنايات امويان فرمود: «اى مردم! شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا شما براى پدرم نامه ننوشتيد و آنگاه بى وفايى نكرديد؟ ! آيا با او عهدها و پيمانهاى محكم نبستيد و سپس با او پيكار كرده و او را به شهادت رسانديد؟ ! واى بر شما! چه كار زشتى انجام داديد، شما چگونه به سيماى رسول الله صلى الله عليه و آله نظاره خواهيد كرد، هنگامى كه به شما بگويد: فرزندان مرا كشتيد، احترامم را از ميان برديد، پس، از امت من نيستيد!» هنوز سخنان امام تمام نشده بود كه مردم گريه كنان و ضجه زنان همديگر را ملامت كرده و به نگون بختى خود، - كه خود برگزيده بودند - تاسف خورده و اشك ندامت و پشيمانى مىريختند . (1) مهمترين تاثير اين خطابه را مىتوان در سال 65 هجرى در قيام توابين به وضوح به نظاره نشست .
همچنين پيشواى چهارم هنگامى كه در شام به مجلس جشن پيروزى يزيد برده شد، ضمن تحقير خطيب متملق دربار اموى، در كرسى خطابه قرار گرفته و با بهره گيرى از زيباترين و بليغترين جملات، فجايع كربلا را بازگو كرده و ضمن افشاى چهره زشت جنايتكاران، تبليغات سوء دشمنان اهلبيت عليهم السلام را خنثى كرده و سيماى سراسر فضيلت و افتخار آل محمد صلى الله عليه و آله را براى مردم نا آگاه شام نمايان ساخت . آن حضرت فرمود: «ايها الناس اعطينا ستا و فضلنا بسبع، اعطينا العلم والحلم و السماحة والفصاحة والشجاعة و المحبة فى قلوب المؤمنين، و فضلنا بان منا النبى المختار محمدا و منا الصديق و منا الطيار و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامة و منا مهدى هذه الامة; (2) اى مردم! به ما شش چيز عطا شده و به هفت نعمت [بر ديگران] برترى يافتهايم . به ما علم، حلم، جوانمرى، فصاحت، شجاعت و دوستى در دل مؤمنان عطا شده است و ما به اينكه رسول برگزيده خداوند، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و [حضرت على عليه السلام نخستين] تصديق كننده [پيامبر صلى الله عليه و آله] و جعفر طيار و [حمزه،] شير خدا و رسول او و حسن و حسين عليهما السلام و مهدى اين امت از ما هستند، فضيلت داده شدهايم .»
آن حضرت در ادامه به فضائل بىشمار اميرمؤمنان عليه السلام پرداخته و از چهره درخشان على عليه السلام به نحو زيبايى دفاع نموده و در خاتمه با معرفى امام حسين عليه السلام، به ذكر مصيبت آن حضرت پرداخت . اين سخنان آتشين، منطقى و روشنگر، آنچنان فضاى جهل و غفلت و خفقان را درهم شست كه يزيد در مقام دفاع از خود و سلطنتش برآمد . (3)
امام سجاد عليه السلام خطبه ديگرى را نيز در نزديكى مدينه براى مردمى ايراد نمود كه به استقبال قافله خسته دل و دل شكسته حسينى آمده بودند . اين خطابه نيز آثار فراوانى در روحيه مردم مدينه گذاشت كه يكسال بعد از حادثه عاشورا، قيام خودجوشى از سوى اهالى مدينه بر عليه دستگاه طاغوتى بنى اميه رخ نمود كه به «واقعه حره» معروف است .
2- گفتگوهاى دشمن شكن
امام چهارم عليه السلام در پاسدارى از اهداف عاشورا هر جا كه احساس مىكرد دشمن مىخواهد قيام كربلا را زير سؤال برده و آن حماسه تاريخى را پوچ و باطل جلوه دهد، در مقام دفاع برآمده و با پاسخهاى كوبنده با نقشه هاى شيطانى آنان به ستيز بر مىخواست كه بارزترين نمونه هاى آن در مجلس عبيدالله بن زياد و يزيد بن معاويه به چشم مىخورد . هنگامى كه در مجلس ابن زياد، حضرت زينب كبرى عليها السلام وى را با نطق خويش رسوا نمود، ابن زياد متوجه امام زين العابدين عليه السلام گشته و پرسيد: اين جوان كيست؟ گفتند: او على بن الحسين عليهما السلام است . ابن زياد گفت: مگر خدا على بن الحسين را نكشت؟ امام چهارم عليه السلام فرمود: من برادرى بنام على بن الحسين عليهما السلام داشتم كه مردم او را به شهادت رساندند .
ابن زياد گفت: چنين نيست، خدا او را كشت .
امام سجاد عليه السلام آيه «الله يتوفى الانفس . . .» را قرائت نمود . ابن زياد از پاسخ صريح امام خشمگين شده و فرياد زد: آيا در مقابل من جرات كرده و پاسخ مىدهى؟ او را ببريد و گردن بزنيد . حضرت سجاد عليه السلام در ادامه گفتگو فرمود: «ابالقتل تهددنى يابن زياد، اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة; (4) اى پسر زياد! آيا مرا به قتل تهديد مىكنى؟ مگر نمىدانى كشته شدن [در راه حق] عادت ما و شهادت [براى خدا عزت و] كرامت ماست .»
آن حضرت در مجلس يزيد نيز با اينكه اسير بود، هيچگاه حركت و يا سخنى كه نمايانگر عجز و خوارى باشد از خود نشان نداد; بلكه همانند آزادهاى با شهامت، عزت و افتخار حسينى را به نمايش گذاشت .
آنگاه كه يزيد در مجلس خويش اسراى كربلا را براى تحقير و شكستن ابهت و عظمت خاندان آل محمد صلى الله عليه و آله حاضر كرده بود، خطاب به امام سجاد عليه السلام گفت: ديدى كه خدا با پدرت چه كرد؟ حضرت فرمود: ما جز قضاى الهى كه حكمش در آسمان و زمين جريان دارد چيز ديگرى نديديم . يزد گفت: «انت ابن الذى قتله الله; تو فرزند كسى هستى كه خدا او را كشت .»
امام فرمود: «انا على، ابن من قتلته; من على; فرزند كسى هستم كه تو او را به شهادت رساندى .» و در ادامه با تمسك به آيه قرآن فرمود: «و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذابا عظيما» (5) ; و هركس، مؤمنى را عمدا به قتل برساند مجازات او جهنم است، در آنجا هميشه مىماند، خداوند بر او غضب مىكند و از رحمتش دور مىسازد و عذاب بزرگى براى او آماده كرده است .»
يزيد كه نتوانست اين پاسخ هاى محكم را - كه جهنمى بودن وى را اثبات مىكرد - تحمل كند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر كرد، اما امام سجاد عليه السلام با قاطعيت تمام فرمود: هيچگاه «فرزندان اسيران آزاد شده» نمىتوانند به قتل انبياء و اوصيا فرمان دهند، مگر اينكه از دين اسلام خارج شوند . (6)
3- گريه هاى تاثرانگيز
امام سجاد عليه السلام براى زنده نگه داشتن خاطره شهيدان كربلا، در مناسبتهاى گوناگون بر عزيزانش گريه مىكرد . اشكهاى حضرت زين العابدين عليه السلام كه عواطف را برانگيخته و در اذهان مخاطبان، ناخواسته مظلوميت شهداى كربلا را ترسيم مىكرد، آثار پربارى براى تداوم نهضت عاشورا داشت و امروز اين روش با پيروى از آن گرامى همچنان ادامه دارد و فرهنگ گريه بر سالار شهيدان عالم، همچنان تاثيرگذار بوده و در پيوند دادن عواطف و احساسات ميليونها عزادار عاشق با راه و هدف حضرت ابا عبدالله عليه السلام مهمترين عامل محسوب مىشود . عشق به امام حسين عليه السلام در سوگواري ها اشك مىآفريند و اين گريه هاى عزت بخش كه افتخار شيعه مىباشند هر سال در دهه محرم سيماى كشور اسلامى را به حماسه عاشورا نزديك نموده و قيام امام حسين عليه السلام را در خاطره ها زنده مىسازد . حضرت سجاد عليه السلام بنيانگذار فرهنگ سوگوارى و گريه در ميان مؤمنان، بعد از شهادت پدر ارجمند خويش در حدود 35 سال امامتش به اين روش ادامه داد تا جايى كه يكى از بكائين پنجگانه تاريخ ناميده شد . (7) وقتى علت اين همه اشك و ناله را از او مىپرسيدند در جواب مىفرمود: «مرا ملامت نكنيد . يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، پيامبر و پيامبرزاده بود، او دوازده پسر داشت، خداوند متعال يكى از آنان را مدتى از نظرش غايب كرد، در اندوه اين فراق موقتى، موهاى سر يعقوب سفيد شده، كمرش خميده گشت و نور چشمانش را از شدت گريه از دست داد، در حاليكه پسرش در اين دنيا زنده بود . اما من با چشمان خودم پدر و برادر و 17 تن از خانوادهام را ديدم كه مظلومانه كشته شده و بر زمين افتادند . پس چگونه اندوه من تمام شده و گريهام كم شود؟» (8)
4- حمايت از قيامهاى طاغوت ستيز
يكى از آثار نهضت جاويدان كربلا، دميدن روح حماسه و شجاعت و ايثار در ميان مسلمانان بود . آنان باالهام از جنبش شورآفرين و حماسه ساز امام حسين عليه السلام و با تاثيرپذيرى از خطابه هاى بيدارگر امام سجاد و حضرت زينب عليهما السلام روحيه اسلام خواهى و طاغوت ستيزى خود را در قالب قيامهاى مردمى متبلور ساخته و بر عليه حكمرانان خودسر اموى دستبه شورشهايى زدند كه در نهايتبعد از مدتى اساس حكومت آنان را متزلزل ساخته و از ميان بردند .
شاخصترين اين جنبشها بعد از حادثه جانسوز كربلا، سه قيام معروف است كه به نامهاى قيام توابين، قيام مختار و قيام مدينه در تاريخ مطرح است . رهبران سه قيام، تداوم راه حضرت ابا عبدالله عليه السلام، غيرت دينى، اسلام خواهى و در نهايت محبتشديد به اهل بيت عليهم السلام را در شعارها و خواسته هاى خود نشان مىدادند .
امام سجاد عليه السلام گرچه در ظاهر - به علت خفقان شديد و استبداد حاكم - در اين قيامها نقشى نداشت و در حالت تقيه به سر مىبرد، اما در واقع از رهبران اينها اعلام رضايت كرده و عملا آنها را تاييد مىنمود . به عنوان نمونه هنگامى كه عده اى از دوستان اهل بيت عليهم السلام به نزد محمد حنفيه آمدند و اظهار داشتند: مختار در كوفه قيام كرده و ما را نيز به هميارى و همكارى فراخوانده است، اما نمىدانيم كه آيا او مورد تاييد اهل بيت عليهم السلام هستيا نه؟ محمد حنفيه گفت: برخيزيد به نزد امام من و امام شما، حضرت امام سجاد عليه السلام رفته و كسب تكليف نماييم . هنگامى كه موضوع را به عرض امام عليه السلام رساندند، آن حضرت فرمود: اى عمو! اگر غلامى به خونخواهى ما مردم را دعوت به قيام كند، بر همه مردم واجب است كه او را يارى دهند و من تو را در اين كار نماينده خود قرار مىدهم، هر كارى در اين زمينه صلاح مىدانى انجام ده . آنان به همراه محمد حنفيه از نزد امام خارج شدند، در حالي كه سخنان امام سجاد عليه السلام را شنيده بودند و مىگفتند: امام سجاد عليه السلام و محمد بن حنفيه به ما اذن قيام دادهاند . (9)
5- نيايش هاى عارفانه و بيدارگر
از بهترين روشهاى امام سجاد عليه السلام براى پاسدارى از فرهنگ عاشورايى اسلام، كه حكايت از بينش عميق و زمانشناسى آن حضرت دارد، عرضه نيايشهاى عرفانى و روشنگر مىباشد . دعاهاى حضرت سيدالساجدين عليه السلام كه در مجموعه هاى ارزشمندى همچون صحيفه سجاديه، مناجات خمسة عشر، دعاى ابو حمزه ثمالى، نيايشهاى روزانه و . . . گرد آمده است، دل هر شنونده عارف و انديشمندى را مى لرزاند و توجه به معانى بلند و با شكوه آن، تشنگان وادى كمال و معرفت را سيراب مىسازد . در لابلاى اين عبارات وحى گونه، - گذشته از اينكه مملو از حقايق و معارف حيات بخش اجتماعى، سياسى و فرهنگى است و آدمى را با توجه دادن به شگفتي هاى آفرينش، با خالق هستى مرتبط ساخته و به روح و جانش صفا مىبخشد - فلسفه قيام حسينى تبيين مىگردد و انسان نيايشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودى به صحنه مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده و راه عزت حقيقى به وى نشان داده مىشود .
در حقيقت آميزش عرفان و حماسه يكى از بارزترين جلوه هاى معنوى فرهنگ عاشوراست، همچنان كه سيد بن طاووس در مورد عرفان و معنويت عاشورائيان مىنويسد: در شب عاشورا، امام حسين عليه السلام و يارانش آنچنان به عبادت و مناجات مشغول بودند كه زمزمه هاى عاشقانه آنان همانند صداى زنبور عسل به گوش هر شنونده اى مىرسيد . برخى در حال ركوع وعده اى در حال سجده و يا در قيام و قعود بودند . (10)
اين نيايشگران عارف همان كسانى بودند كه فرداى آن روز آنچنان جانبازى كرده و حماسه آفريدند كه اهل آسمان و زمين را به تحير واداشتند . امام سجاد عليه السلام ميراثدار اين قافله حماسه و عرفان و عشق بود كه براى احيا و پاسدارى از آن، در مقابل شيطان و شيطان صفتان جبهه اى باطنى گشود و ارتباط حقيقى با آفريدگار جهان را به عنوان يكى از علل و عوامل قيام عاشورا براى تمام انسانهاى خداجو و حقيقت طلب عرضه نمود و از اين طريق عزت واقعى را به آنان شناساند كه «ان العزة لله جميعا» (11) ; «به درستى كه همه عزت از آن خداوند است .»
امام سجاد عليه السلام در بخشى از دعاى 48 صحيفه سجاديه به تبيين جايگاه امامان شيعه و مظلوميت آنان پرداخته و عرض مىكند: «اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و مواضع امنائك فى الدرجة الرفيعة التى اختصصتهم بها، قد ابتزوها; بارالها! اين مقام [امامت] شايسته جانشينان و برگزيدگان و امناى تو در درجات بلندى است كه خودت آنان را به آن اختصاص دادهاى [و غاصبان] آن را به غارت بردهاند .»
آن حضرت در فرازى از مناجات محبين به عاشقان عارف و حقيقت طلب چنين مىآموزد: «الهى! من ذاالذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا و من ذاالذى انس بقربك فابتغى عنك حولا، الهى فاجعلنا ممن اصطفيته لقربك و ولايتك و اخلصته لودك و محبتك و شوقته الى لقاءك; (12) خداوندا! كيست كه شيرينى محبتت را چشيده باشد و بجاى تو دوستى ديگران را برگزيده باشد، و كيست كه به مقام قرب تو مانوس شده و [بعد از آن] لحظه اى از تو روى گردانيده باشد؟ ! بارالها! ما را از كسانى قرار ده كه براى قرب و دوستى خودت برگزيدهاى و آنان را براى مهر و محبتخود خالص گردانيدى و آنان را براى ملاقات خود شائق ساختى .»
مهمترين نكتهاى كه در نيايشهاى امام سجاد عليه السلام جلب توجه مىكند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست كه با توجه به عصرى كه مبارزه با اهل بيت عليهم السلام و ياران آنان در راس برنامه هاى حكومت اموى بوده است و حتى لعن و سب على عليه السلام و خاندانش همچنان ترويج مىشد، شايان دقت است . همچنين نماياندن عظمت اهل بيت عليه السلام، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعى مبارزه با دشمنان و مخالفين اهلبيت عليهم السلام به شمار مىآيد .
6- تربيت شاگردان
يكى از مهمترين شيوههاى امام سجاد عليه السلام در پيشبرد اهداف قرآن و اهلبيت عليهم السلام، پرورش انسانهاى مستعد و آماده كردن آنان براى مبارزه فرهنگى - عقيدتى با معارضان و مخالفان قرآن و اهل بيت عليهم السلام بود . شيخ طوسى در حدود 170 نفر از ياران و شاگردان آن حضرت را فهرست كرده است كه بيشتر آنان از امام سجاد عليه السلام بهره هاى علمى برده و روايت نقل كردهاند . در اينجا به چند تن از چهره هاى معروف آنان اشاره مىكنيم:
1- ابو حمزه ثمالى: وى رهبرى شيعيان كوفه را به عهده داشت و در علم حديث و تفسير به مراتب عالى دستيافته و مورد علاقه و اعتماد امامان معصوم عليهم السلام قرار گرفته بود . ابو حمزه از جمله ياران نزديك امام بود كه امام سجاد عليه السلام براى اولين بار قبر امام على را - كه تا آن زمان نامعلوم بود - به وى شناساند و او به همراه شمارى از فقيهان شيعه به زيارت حضرت على عليه السلام مىرفت . تفسير قرآن، كتاب نوادر، كتاب زهد، رساله حقوق امام سجاد عليه السلام، دعاى ابو حمزه ثمالى از جمله آثار اين شايسته ترين شاگرد مكتب امام چهارم عليه السلام مىباشد .
2- يحيى بن ام طويل مطعمى: وى از شاگردان نزديك امام چهارم عليه السلام بود و با شهامت و جرات تمام، طرفدارى خود را از اهلبيت عليهم السلام و دشمنىاش را با ستمگران عصر علنى كرده و بدون واهمه ابراز مىداشت . او وارد مسجد پيامبر شده و با كمال شجاعت، در ميان مردم حاضر، خطاب به زمامداران مستبد و خودخواه مىگفت: ما مخالف شما و منكر راه و روش شما هستيم، ميان ما و شما دشمنى آشكار و هميشگى است . (13) و گاهى در ميدان بزرگ كوفه ايستاده و با صداى رسا مىگفت: هر كس على را سب كند، لعنتخدا بر او باد . ما از آل مروان بيزار هستيم . (14)
3- محمد بن مسلم بن شهاب زهرى: وى كه در ابتدا از علماى اهل سنتبود، در اثر معاشرت با امام چهارم و بهرههاى شايان علمى كه از آن حضرت مىبرد، به حضرت سجاد عليه السلام علاقه شديدى پيدا كرد و از آن حضرت هميشه با لقب زين العابدين عليه السلام ياد مىكرد . امام چهارم نيز از اين ارتباط استفاده كرده و در مناسبتهاى مختلف او را از يارى رساندن به ستمگران بر حذر مىداشت و در نامه مفصلى، عواقب ارتباط و تمايل به زمامداران ستم پيشه را به وى گوشزد نمود . او از افرادى است كه بيشترين بهره را از امام چهارم عليه السلام برده است . روزى زهرى به حضور حضرت سجاد عليه السلام آمد، امام وى را افسرده و اندوهگين ديده و علت را پرسيد . زهرى گفت: اى پسر پيامبر! اندوه من از سوى برخى مردم بويژه افرادى است كه به آنان خدمت كردهام ولى آنها بر خلاف انتظار من به من حسد ورزيده و چشم طمع به اموالم دوختهاند .
امام چهارم در ضمن ارائه رهنمودهاى راهگشايى، به وى فرمود: «احفظ عليك لسانك تملك به اخوانك; اگر از زبانت مواظبت كنى همه دوستان و آشنايانت در اختيار تو خواهند بود .» آنگاه حضرت افزود: زهرى! كسى كه عقلش كاملترين اعضاء وجودش نباشد، با كوچكترين اعضايش (زبان) هلاك مىشود .» پيشواى چهارم ضمن اشاره به مهمترين رمز توفيق در زندگى فرمود: اگر ديدى كه مسلمانان تو را احترام مىكنند و بزرگ مىشمارند، بگو آنها بزرگوارند كه با من چنين رفتار مىكنند و اگر از مردم نسبتبه خود بى توجهى مشاهده كردى، بگو از من خطايى سر زده كه مستوجب چنين بى احترامى شده ام .
هرگاه چنين انديشيده باشى و طبق اين انديشه عمل كنى، خداوند متعال زندگى را بر تو آسان كرده، دوستانت زياد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسيد . در اين صورت نيكيهاى ديگران تو را خوشحال مىكند و از بدى و اذيتهاى آنان آزرده نخواهى شد . (15)
ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدى، جابر بن عبدالله انصارى، حسن بن محمد بن حنفيه، زيد بن على بن الحسين عليه السلام، سعيد بن جبير، سليم بن قيس هلالى، ابو الاسود دؤلى، فرزدق شاعر، منهال بن عمرو اسدى، معروف بن خربوذ مكى و حبابه والبيه از جمله معروفترين شاگردان و ياران امام سجاد عليه السلام محسوب مىشوند كه در تداوم نهضت كربلا و رساند پيام امام سجاد عليه السلام به نسل هاى آينده نقش مهمى داشته اند .
همچنين حضرت زين العابدين عليه السلام با گرامى داشتن شعراى متعهد، از آنان به عنوان زبان گوياى اهل بيت عليهم السلام بهره مىبرد . كميتبن زياد اسدى و فرزدق شاعر از جمله آنان مىباشند .
غلامحسين اعرابى
______________________________________
1) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 32 .
2) مناقب آل ابى طالب، ج3، ص305; بحار الانوار، ج45، ص137 و 174; معالى السبطين، ج2، ص 178 .
3) همان .
4) همان، ص 296 .
5) نساء/93 .
6) شرح الاخبار مغربى، ج3، ص 253; ذريعة النجاة، ص 234 .
7) امالى صدوق، ص 140 .
8) لهوف سيد بن طاووس، ص 380 .
9) ذوب النضار، ص 97; معجم رجال الحديث، ج 19، ص 109 .
10) لهوف، ابن طاووس، ص 172 .
11) يونس/65 .
12) مفاتيح الجنان، مناجات نهم .
13) معجم رجال الحديث، ج 21، ص 38 .
14) اصول كافى، باب مجالسة اهل المعاصى، حديث 16 .
15) بحار الانوار، ج 71، ص 156 .
پیوندها: