خواستگارى ديگران از فاطمه

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

حضرت فاطمه عليهاالسلام چون به سن ازدواج رسيد، اكثر بزرگان و شخصيتهاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عكس العمل منفى همه را مايوس كرد و در برابر اصرار آنان خمشگين شد.... [خطبها اكابر قريش من اهل الفضل و السابقه فى الاسلام، و الشرف و المال و كان كلما ذكرها رجل من قريش لرسول اللَّه (ص) اعرض عنه رسول اللَّه بوجهه حتى كان الرجل منهم يظن فى نفسه ان رسول اللَّه ساخط عليه.... بحار، ج 43، ص 124- جلاالعيون شبر، ج 1، ص 158.] حتى در تاريخ و حديث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كشيده و مثل ساير دنياپرستان دم از مهريه زياد و رفاه زندگى سردادند و مى گفتند: ما حاضريم در برابر ازدواج با فاطمه عليهاالسلام يك صد شتر گرانقيمت و ده هزار دينار طلا مهريه دهيم.
«فغضب النبى صلى اللَّه عليه و آله من مقالتهما... و قال لعبد الرحمن: انك تهول على بمالك؟! [عوالم، ج 11، ص 292- 293.] رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آيا مى خواهى از طريق مال دنيا مرا فريب دهى؟!
در احاديث ديگرى از طريق شيعه و سنى آمده است كه خليفه ى اول و دوم نيز به ترتيب به خواستگارى فاطمه عليهاالسلام آمدند و خيلى سماجت كردند، ولى جوابى گرفتند، كه ديگران مايوسانه گرفته بودند.
اينك توجه خوانندگان عزيز را به چند حديث در اين زمينه جلب مى كنم:
1- ان ابابكر و عمر خطبا فاطمه عليهاالسلام، فرد هما رسول اللَّه (ص) و قال: لم اومر بذلك، فخطبها على عليه السلام فزوجه اياها. [شرح ابن ابى الحديد، ج 13، ص 228.] حكم بن ظهير از سدى نقل مى كند كه: ابوبكر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه عليهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد كرد و فرمود: من به اين كار مامور نيستم. سپس على عليه السلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه عليهاالسلام را به تزويج او درآورد.
2- عن على عليه السلام: خطب ابوبكر و عمر فاطمه الى رسول اللَّه(ص) فابى رسول اللَّه عليهما، فقال عمر: انت لها يا على!.... [كنزالعمال، ج 13، ص 114، ش 36370.] على عليه السلام نقل مى كند: ابوبكر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله خواستگارى آنان را نپذيرفت، آنگاه عمر گفت: يا على تو به سراغ او برو....
3- عن عبداللَّه بن بريده، عن ابيه،: ان ابابكر و عمر خطبا فاطمه الى النبى (ص) فقال: انها صغيره، فخطبها على عليه السلام فزوجها منه. [فرائد سمطين، ج 1، ص 88، ش 68.] عبداللَّه بريد از پدرش نقل مى كند: ابوبكر و عمر از فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله خواستگارى كردند، ولى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: او صغير است و چون على عليه السلام خواستگارى كرد به او تزويج فرمود.
4- عن انس بن مالك: جا ابوبكر الى النبى فقعد بين يديه فقال:... تزوجنى فاطمه! هلكت و اهلكت، قال: و ماذاك؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مكانك حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بين يديه فقال: يا رسول اللَّه،!
تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه.... [كنزالعمال، ج 13، ص 684، ش 37755.] انس بن مالك، كه يكى از دشمنان اميرالمومنين عليه السلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مى آيد، مى گويد: ابوبكر به حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيده و از خدمات و سوابق خويش بسيار تعريف كرد. آنگاه گفت مى خواهم دخترت فاطمه عليهاالسلام را به من تزويج كنى. پيامبر اسلام چون اين سخن را بشنيد، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانيد و ابوبكر با شرمندگى به پيش عمر آمد و چنين اظهار داشت.
من ديگر هلاك شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبكر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه عليهاالسلام رفته بودم، ولى....
عمر گفت: اجازه بده من نيز خواستگارى كنم، اين بگفت و به سراغ خانه ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبكر را تكرار كرد، ولى جواب همان بود كه رفيق ديرينش شنيده بود. لذا عمر با شرمندگى بيشتر به نزد ابوبكر برگشت و چنين سخن آغاز كرد:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفيق! هر چه زودتر بلند شو تا به سراغ على عليه السلام رويم و از او درخواست كنيم كه مانند ما به خواستگارى فاطمه برخيزد....
اين احاديث كه همگى آنها از طريق اهل سنت نقل گرديد، مى رساند كه شيوخ عرب و بزرگان قريش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمه ى زهرا خواستگارى كرده و از خود مدح و ستايش نموده اند.... ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله همه ى آنان را رد كرده و طبق فرمان الهى با درخواست اميرالمومنين موافقت نموده است.