تحمل گرسنگى

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

حضرت زهرا در كنار ساير تحملات خود در برابر سختيها، روزهاى زيادى را به گرسنگى گذرانيد، ولى دردش را به كسى نگفت و حتى به رخ على عليه السلام نياورد و تا دم مرگ و شهادت چيزى از شوهر درخواست نكرد.
دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در خانه مولى على عليه السلام با سختيها انس گرفت و درد گرسنگى چشيد و بچه هايش را نيز با اين روش عادت داد، تا رنگ رخسارشان از ناتوانى و گرسنگى زرد شد....
حضرت امام باقر عليه السلام از جابربن عبداللَّه انصارى نقل مى كنند كه روزى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله وارد خانه ى دخترش شد و پس از سلام و احوال پرسى فرمود:
مالى ارى وجهك اصفر؟ قالت: يا رسول اللَّه! الجوع... [كافى، ج 5، ص 528 و 529، ح 5.] چرا رنگ رخسارت اين قدر پريده است؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پيامبر خدا! از گرسنگى به اين حالت افتاده ام..
اين حديث نشان مى دهد كه وضع فاطمه ى زهرا عليهاالسلام از گرسنگى به جايى رسيده بود، كه رنگ رخسارش تغيير يافته بود، و پدر بزرگوارش با ديدن او نگران گرديده و از عوامل پريشانى درونى و تغير چهره سوال نموده است. و از سوى ديگر مى دانيم كه آن بانوى عزيز اسلام تا به يك حالت اضطرارى نمى رسيد، گرسنگى خود را حتى به پدرش رسول گرامى اسلام نيز نمى گفت.
در يك داستان ديگر آمده است: پيامبر الهى روزى به خانه على بن ابيطالب عليه السلام آمد، تا با فرزندانش ديدار كند، در اين هنگام با امام حسن و امام حسين عليه السلام آمد، تا با فرزندانش ديدار كند، در اين هنگام با امام حسن و امام حسين ملاقات نمود، آنان زبان به شكوه باز كردند و گفتند: اى بابا! اى رسول خدا! به مادرمان بسپار كه به ما غذا دهد و ما را گرسنه نگه ندارد. رسول خدا كه خود در اين حال از درد گرسنگى سنگ به شكمش بسته بود، به فاطمه عليهاالسلام گفت:
«اطعمى ابنى» قالت: «ما فى بيتى شى الا بركه رپل اللَّه....» به بچه هاى من طعام ده. زهرا گفت: بابا! در خانه ام چيزى جز بركت تو نيست....
چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله سخن زهرا عليهاالسلام را شنيد، با آب دهانش بچه ها را به بازى گرفت و مشغول كرد و از اين طريق آنان را به خواب شبانه وادار ساخت.... [سفينه البحار، ج 1، ص 193.] از اين حديث نيز استفاده مى كنيم كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در طول خانه داريش چه روزگار سختى را گذرانيده و گرسنگى را براى خود و فرزندانش پذيرا گشته است.