علم و آگاهى فضه خادم اهل بيت

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

در پايان اين فصل توجه خوانندگان عزيز را به خادم اهل بيت، حضرت فضه كه سالها از محضر فاطمه ى عليهاالسلام كسب فيض كرد جلب مى كنم:
فضه زنى بود فقيه و دانا، كه عمربن خطاب در حق او گفت:
شعره من آل ابى طالب افقه من عدى. [رياحين الشريعه، ج 2، ص 317 نقل از: خصايص فاطميه.] يك رشته موى آل ابى طالب فقيه تر و داناتر از تمام قبيله عدى است.
لازم به توضيح است كه خليفه در مقام قضاوت بين فضه و شوهر او (سليك غطفان) اين جمله را گفت كه شوهر، از عدم موافقت فضه در زوجيت و مباشرت، شكوه داشت، در حالى كه فضه در مقام استبراء و كشف حال دوران عادت ماهانه بود.... [«قبيله عدى» فاميل و قبيله ى خود خليفه بوده است.] مرحوم علامه مجلسى- رضوان اللَّه عليه- در مورد فضه داستانى را نقل كرده، كه علم و آگاهيش را- كه قطره اى از علوم فاطمه ى زهرا مى باشد- ترسيم مى نمايد:
روزى يكى از زائران بيت خدا از قافله عقب ماند و در اين گيرودار متوجه زنى شد كه او نيز راه گم كرده و نمى دانست كجا رود. مرد پرسيد: «تو كيستى؟» (من انت؟) زن با خواندن آيه ى هشتاد و نه سوره ى زخرف به او تفهيم كرد كه چرا سلام نكردى؟ [و قل سلام فسوف يعلمون.] مرد: سلام عليك زن: و عليك السلام مرد: در اين صحرا چه مى كنى؟ «ما تصنعين ههنا؟» زن: خدا هر كسى را هدايت كند گمراه نمى شود. «و من يهداللَّه فماله من مضل». [زمر/37.] (او با خواندن اين آيه مرد را متوجه كرد كه گم شده است.) مرد: تو از جن هستى يا از جنس بشر؟ زن: اى بنى آدم! خود را مزين سازيد. «يا بنى آدم خذوا زينتكم [اعراف/ 31.] يعنى من از جنس بشر هستم.» مرد: از كجا مى آيى؟ زن: از راه دور «ينادون من مكان بعيد؛ [فصلت/44.] يعنى از مدينه مى آيم.» مرد: كجا مى روى؟ زن: براى افراد واجد شرائط واجب است به حج روند. «وللَّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا. [آل عمران/ 97.]» (كنايه از اينكه عازم حج هستم.) مرد: كى از خانه خارج شده اى.
زن: ما زمين و آسمان را در شش روز آفريده ايم. «و لقد خلقنا السموات و الارض و ما بينهما فى سته ايام [ق/ 38.]؛ يعنى شش روز است كه از مدينه خارج گشته ام.» مرد: آيا ميل طعام داريد؟ زن: ما آنان را جسد و بى روح خلق نكرده ايم كه نيازى به خوردن نداشته باشند. «و ما جعلناهم جسدا لاياكلون الطعام [انبيا 8.]؛ با اين تعبير و خواندن آيه مى رساند كه نياز به غذا و خوردن دارد.» مرد به او غذا داد و سپس گفت: كمى با شتاب حركت كن.
زن: خداوند هر كسى را به اندازه قدرتش مكلف ساخته. «لايكلف اللَّه نفسا الا وسعها [بقره/286.]؛ يعنى بيش از اين توانايى ندارم.» مرد: پس بيا تو را نيز به مركب خود سوار كنم.
زن: اگر در عالم دو خلق وجود داشت باعث فساد مى شد. «لو كان فيهما آلهه الا اللَّه لفسدتا [انبيا/ 22.]؛ آرى سوار شدن زن و مرد به يك مركب خطرناك است.» مرد از مركب خود پايين آمده و زن را بر آن سوار كرد. در اين هنگام زن اين آيه را خواند: «سبحان الذى سخر لنا هذا [زخرف/ 13.]؛ منزه است آن خدايى كه اين را براى ما مسخر كرد...» مرد مى گويد: بدين طريق خود را به قافله رسانديم، من از زن پرسيدم: آيا در ميان كاروان كسى را دارى؟ او با خواندن آيه ى 26 سوره ى ص، 144 آل عمران، 12 مريم و 11 طه، كه به ترتيب، نامهاى مبارك حضرت داوود، حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله، حضرت يحيى و حضرت موسى عليهم السلام است مرا متوجه چهار پسر خود كرد كه اين نامها را داشتند.
من با صداى بلند كاروان را مخاطب قرار داده و نام اين افراد را خواندم، ناگاه ديدم چهار نفر جوان به نزد من آمدند، از زن پرسيدم آنان كيستند؟ او با خواندن آيه ى 46 سوره ى كهف به من فهماند كه آنان پسرانم هستند.
آن جوانان به خدمت آن زن رسيدند. جوانان فوق العاده محبت مى كردند ،
زن از آنان با خواندن آيه ى بيست و شش سوره ى قصص خواست كه به من نيكى كنند. جوانان نيز هدايا و اشيايى به عنوان تشكر به من دادند...
من از آنان پرسيدم: اين زن كيست؟ آنان گفتند: اى مادر ما (فضه)- خادمه ى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام- است، كه بيست سال تمام سخنان خويش را با خواندن قرآن مى رساند.
حالا شما خوانندگان عزيز توجه فرماييد كه اگر فضه- خادمه زهرا- چنين باشد، معلم و مربى او كه تمام فضائل اخلاقى و كمالات انسانى و علوم سرشار خويش را از منبع فيض بى منتهاى الهى كسب كرده و در دامن پر مهر نبوت و رسالت تربيت شده و شايستگى همسرى ولايت و مادرى امامت گرديده است چگونه بوده است؟!