ولايت اميرالمومنين در خطبه هاى فاطمه

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

دختر گرامى پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله پس از رحلت رسول خدا و غصب فدك،در ميان گروهى از زنان مدينه به مسجد رسول اللَّه آمده و در آنجا خطبه ى پرمحتوايى را ايراد كرد و مردم را متاثر ساخت و آن چنان عاطفه ى مردم را تحريك كرد كه تاريخ نظير آن را نديده است. [شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 212.] در اين خطبه پس از حمد خدا و درود بر پيامبر؛ آنگاه كه به اصل مطلب مى پردازد، در چندين جا سخن از مولاى متقيان به ميان آورده و از شخصيت بى نظير او تعريف و توصيف كرده است.
اينك فرازهايى چند از جملات آن حضرت را در اين باره تقديم خوانندگان عزيز مى نماييم:
ايها الناس! اعلموا انى فاطمه و ابى محمد... فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم، و اخا ابن عمى دون رجالكم.
اى مردم! بدانيد كه من فاطمه دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله هستم، اگر بخواهيد پدرم را خوب بشناسيد، خواهيد ديد كه رسول خدا پدر من است، نه پدر زنان شما و برادر پسر عمويم على عليه السلام، نه برادر مردان شما...
قابل توجه است كه فاطمه عليهاالسلام نه تنها على عليه السلام را برادر پيامبر خدا مى داند، بلكه بعكس رسول خدا را برادر اميرالمومنين مى داند. (دقت فرماييد). سپس در جاى ديگر خطبه مى فرمايند:
قذف اخاه فى لهواتها، فلاينكفى حتى يطاصماخها باخمصه، و يخمد لهبها بسيفه، مكرودا فى ذات اللَّه، مجتهدا فى امراللَّه، قريبا من رسول اللَّه، سيدا فى اوليا اللَّه، مشمرا، ناصحا، كادحا...
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله برادرش على عليه السلام را در كام مرگ و خطر مى افكند، و او نيز برنمى گشت مگر اينكه با شجاعت خود دشمن را مغلوب كند و شر آتشين آنان را با شمشيرش خاموش سازد. على عليه السلام آنقدر در راه خدا تلاش كرد كه فرسوده شد و در امر الهى كوشيد، مردى بود كه محرم رازهاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به حساب مى آمد، او سرور اوليا اللَّه، آماده جهاد و خدمت، دلسوز مردم، پرتلاش و فعال بود...
مطرح كردن اين صفات والايى آن هم در محضر جمع آشفته و پرغوغاى غاصبين بسيار ارزشمند و براى منافقين كوبنده بود، تا جايى كه خليفه ى اول، در آغاز سخنانش- در جواب فاطمه- به برترى اميرالمومنين و اخوت او با رسول خدا اعتراف مى كند. و در خطبه اى كه فاطمه عليهاالسلام براى زنان مدينه ايراد كرد، صريحا فرمود: و ما الذى نقموا من ابى الحسن؟ نقموا منه واللَّه نكير سيفه، و قله مبالاته بحتفه، و شده و طاته، و نكال و قعته، و تنمره فى ذات اللَّه واللَّه لو تكافوا عن زمام نبذه رسول اللَّه اليه لاعتلقه، و لساربهم سيرا سجحا، لايكلم خشاشه، و لايتعتع راكبه و لاوردهم منهلا صافيا...
چه باعث شد از اميرالمومنين اعراض كنند؟ اعراض نكردند مگر به خاطر شمشير او كه سران مشركين را درو كرد و به اينكه او نسبت به مرگ بى اعتنا بود و در جنگ آن چنان پيش مى رفت كه دشمنان را مى گرفت و مى كشت و براى رضاى خدا خشم مى گرفت....
سوگند به خدا اگر زمام خلافت را كه رسول خدا در اختيار على عليه السلام قرار داده بود، از كف او خارج نمى ساختند، وى مردم را بدون مشكل پيش مى برد و قافله را سالم به مقصد مى رسانيد و هيچ درد و رنجى متوجه آنان نمى شد، ولى...
فاطمه عليهاالسلام در اين فراز به طور صريح از ولايت به حق اميرالمومنين كه از جانب خدا، پيامبر اسلام در اختيار وى قرار داده، سخن به ميان آورده و مسير صحيح خلافت علوى را ترسيم نموده و سپس به ستمهاى وارده از سوى حكومت غاصبين پرداخته است... [متن كامل اين خطبه ها در فصل قبلى گذشت.]