هنگام شهادت فاطمه، فرزندان آن حضرت در سنين بسيار كم بسر مى بردند. بزرگترين آنان حضرت امام حسن، هنوز به هشت سالگى نرسيده بود، لذا فقدان فاطمه، بچه هايش را عزادار ساخت...
حسنين عليهماالسلام در فرصتهاى مختلف به ياد مادر مى افتادند. از محبتها و ايثارگريهاى او سخن مى گفتند و گاهى عبادتها و نيايشهاى او را متذكر مى شدند...
امام حسن عليه السلام مى گويد: شبى ديدم مادرم تا صبح مشغول عبادت بود و همسايه ها را دعا مى كرد و هيچ به خودش دعا نفرمود. [محجه البيضا، ج 4، ص 208- عوالم، ج 11، ص 325- بحار، ج 43، ص 81، ح 3- جلاالعيون، ج 1، ص 151.] .
در يك جاى ديگر چون يكى از ستمگران و مهاجمان به منزل فاطمه عليهاالسلام را ديد، در مقام محاجه به او فرمود: اى مغيره بن شعبه! تو مادرم را زدى تا بازوانش مجروح شده و بچه اش را سقط كرد... [سفينه البحار، ج 2، ص 339- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحار، ج 43، ص 197، ح 28.] امام حسين عليه السلام در تمام مشكلاتش به ياد مادر مى افتاد و در صحنه كربلا و روز عاشورا خود را فرزند فاطمه عليهاالسلام معرفى كرد، و به اين نام و نسب افتخار مى كرد. و چون خواست از مدينه خارج شود به قبر آن حضرت آمده و زيارت كرد...
مادر جان حسين آمد كنارت تا نشيند بر خاك مزارت
مى ريزد اشك و خون از دو ديده مادر جان بنگر رنگش پريده
حسنين و ياد مادر
- بازدید: 836