خطبه حضرت زينب (سلام الله عليها) در کوفه

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

زينب کيست ؟ تو چه مي داني زينب کيست ؟ او بانوي بني هاشم است که در صفات ستوده شده برترين است و کسي جز فاطمه (س) بر او برتري ندارد تا جايي که اگر بگوييم صديقه کبري است حق گفته ايم. در پوشيدگي و حجاب چنان بود که کسي از مردان در زمان پدر و برادرانش او را نديده بود ، جز در واقعه کربلا. او در صبر و قوت ايمان و تقوي منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت ،گويا از زبان امير المومنين (ع) صحبت مي کرد .( شيخ صدوق ،‏تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 79 ) وي در مقامي بود که توانايي حفظ اسرار امامت را داشت ،به طوري که حسين (ع)_هنگام شدت بيماري حضرت امام زين العابدين (ع)_ مطالبي را به وي فرمود که آن بانو داراي منزلت نيابت امامت گرديد .


خطبه حضرت زينب (س) در کوفه
سخنان زينب (س) پس از شهادت سالار شهيدان و خطبه هاي آن حضرت در بازار کوفه و در بارگاه ابن زياد و دربار يزيد در شام چنان قوي و تکان دهنده بود که همگان را به حيرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بيدار کرد.
رسولي محلاتي به نقل از احتجاج طبرسي مي نويسد: هنگامي که حضرت علي بن الحسين علیه السلام را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند ، زنان کوفي با ديدن آنان به شدت مي گريستند و گريبان چاک مي کردند و مردان نيز با آنان گريه مي کردند. زين العابدين (ع) که در آن زمان بيمار بود با صداي بلند فرمود : اينان برما مي گريند؟ پس چه کسي جز اينها ما را کشت؟ در اين وقت زينب (س) با اشاره اي، مردم را ساکت کرد ، با همان اشاره نفس ها در سينه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد ، آنگاه زينب (س) چنين گفت: سپاس و ستايش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و برگزيده اش و سپاس اي مردمان کوفه ! اي مردمان دغل پيشه و فريبکار و حيله گر ! اشکانتان خشک نشود و ناله هايتان پايان نپذيرد! به راستي حکايت شما ،حکايت زني است که رشته هاي خود را محکم می بافت و سپس باز مي کرد. شما سوگندتان را دستاويز فساد قرار داديد! شما چه داريد جز لاف زدن و دشمني و دروغ ! و همچون کنيزان چاپلوس و دشمنان سخن چين ! يا همانند سبزه وگياهي که برفراز سرگين رويد و يا همچون قبری که روی آن را نقره اندود کرده باشند،ظاهري زيبا وفريبنده و باطني بد بو و گنديده دارید . به راستي که بد توشه اي براي خود فرستاديد که خشم خدا برشماست و در عذاب، جاويدان هستيد ! آري ، بگریيد که به خدا سوگند، شايسته گريستن هستيد، بسيار هم بگرييد واندک بخنديد که ننگ آن گريبان گير شما شد و بال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه اين ننگ را از دامان خود نتوانيد شست ! و چگونه پاک خواهيد کرد لکه ننگ کشتن فرزندان خاتم پيامبران و معدن رسالت و آقاي جوانان بهشت را ! همان که در جنگ ، سنگر شماست و در پناه ، حزب و دسته شماست و در هنگام صلح ، سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بيانگر دليل هاي روشن و چراغ هدايت شما بود !
به راستي چقدر بد است آنچه براي خود پيش فرستاديد و چقدر بد است بار گناهي را که براي روز جزا بر دوش خود نهاديد !
نابودي و سر نگوني بر شما باد ! کوشش تان به نوميدي انجاميد و دست هايتان بريده شد و سوداگري شما زيان داد و به خشم خدا بازگشتيد و خواري و بيچارگي را براي خود مسلم و قطعی کرديد! واي بر شما ! هيچ می دانيد چه جگري از رسول خدا پاره کرديد ؟ و چه پيمان محکمي را شکستيد ؟ و چه پردگيانی را از پرده بيرون افکنديد؟ وچه حرمتي را از او هتک کرديد؟ وچه خوني را از او ريختيد؟ کار بسيار بزرگي انجام داديد که نزديک است آسمان ها از هول اين کار بشکافد و زمين متلاشي شود و کوه ها از هم بپاشد!
مصيبتی بس دشوار و بزرگ بد وکج و پيچيده و شوم که راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه ای است که باید از آسمان خون ببارد و به راستي که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و ياری هم نخواهيد داشت ! و اين مهلت در کيفر الهي شما را خيره نکند که خداي عزوجل در انتقام عجله نمي کند که او ترسي از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد . بدانید که حتما پروردگار در کمينگاه شماست .
آنگاه شروع به خواندن اشعاري در رثای حادثه کربلا نمود.
راوي مي گويد: به خدا سوگند آن روز مردم را ديدم در حالي که سرگشته و حيران مشغول گريه و زاري بودند وانگشت پشيماني و اندوه بر دندان گرفته و مي گزيدند، پير مردي در کنارم ايستاده بود او را ديدم که به شدت مي گريست و مي گفت : پدر و مادرم فدايتان شود ! که کهنسالان شما ، بهترين کهنسالان و جوانانتان بهترين جوانان و زنانتان بهنرين زنان و نسل شما بهترين نسلهاست که نه خوار می شود و نه شکست مي پذيرد.

سيده عقيله محمدي
( منبع : زنان عاشورايي ، زهرا يزدان پناه قره تپه ، نشر هلال، تهران ، 1382 )