ورود فضه به مدينه (13)

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

انسان هاى دلباخته از نقاط مختلف به شوق ديدار پيامبر (ص) به مدينه مى آمدند و چون مهر پيامبر جانشان را نوازش مى داد، حاضر به ترك او نمى شدند. آنان سرپناهى نداشتند و محتاج غذا و امكانات اوليه زندگى بودند. پيامبر (ص) بخشى از فرصتش را براى تهيه حداقل امكانات مورد نياز مهاجران غريب به كار مى برد. حضرت آنان را در كنار مسجد جاى داد و از غنيمت ها و... براى تاءمين نيازهايشان به آنها پرداخت مى كرد.
مهاجرانى كه به اصحاب صفه (14) مشهور بودند، عموما فقير و به كمكهاى مستقيم رسول خدا (ص) وابسته بودند. دليل اصلى اين امر، نداشتن زمين و زراعت بود كه سرمايه اصلى آن روز به شمار مى رفت . همين معضل اقتصادى مهاجران مكه را نيز گرفتار كرده بود كه با هميارى و ايثار مردم مدينه (انصار) مشكل آنان برطرف شد و اختلاف محسوسى بين آنها به چشم نمى خورد؛ اما اين كمك ها درباره مهاجران غريب كه بدون سر و صدا و تك تك وارد شهر مى شدند، ديده نشد. خانواده رسول خدا، خصوصا حضرت على (ع) و فاطمه زهرا (س ) نيز با رنج و سختى امور خانه را اداره مى كردند. تا آنجا كه بر اساس روايتى دستان فاطمه زهرا (س ) پينه بسته بود و هر روز بيشتر از قبل قوايش به تحليل مى رفت .(15)
گاه شب را با آسياب كردن به صبح مى رساند و على (ع) رنجور از زخم مشكى كه تا شب بر دوش كشيده بود، به خانه مى آمد و حسن و حسين را در آغوش مى كشيد و از آنان پرستارى مى كرد. با اين همه ، عزت نفس فاطمه (س ) مانع از آن بود كه به وضع سخت زندگى اعتراضى كند. از اين روى هر گاه پيامبر اكرم (ص) از حال و روز دخترش سؤ ال مى كرد، فاطمه (س ) ابراز رضايت مى نمود، تا اينكه روزى اميرمؤ منان در حين كار از ورود تعدادى اسير به مدينه اطلاع يافت . خود را به فاطمه (س ) رساند و از آمدن اسيران خبر داد. آن دو لحظه اى انديشيدند. آنگاه فاطمه (س ) نزد پدر آمد، اما بى آنكه سخنى از نياز بر زبان آورد، به خانه بازگشت . وقتى خود را در مقابل امير مؤ منان (ع) ديد، فرمود: از هيبت آن بزرگوار قدرت سخن گفتن از من گرفته شد. اين بار هر دو با هم به نزد پيامبر آمدند و اين بار على (ع) پيش ‍ قدم شد. او از سختى كار خانه براى فاطمه و كار بيرون براى خود حكايت گفت و در نهايت خدمتكارى از رسول خدا (ص) براى فاطمه (س ) درخواست كرد.(16)
اشك در چشمان رسول خدا حلقه زد و فرمود:(17) اى فاطمه ! قسم به حق كسى كه مرا به رسالت فرستاد، چهار صد نفر در مسجد بدون غذا و لباس هستند، اگر نمى ترسيدم با دادن خدمتكار، ثواب و اجر اخروى شما از بين برود، هر چه مى خواستى مى دادم .
اى فاطمه ! من نمى خواهم اجر و پاداش تو را با دادن خادمه اى از تو جدا كنم ...
آنگاه فرمود: از چيزى با خبرتان مى كنم كه از خادم برايتان بهتر است ، وقتى مى خواهيد بخوابيد، سى و چهار مرتبه الله اكبر سى و سه بار سبحان الله ، و سى و سه بار الحمد لله بگوييد.
بر اساس روايتى ديگر پيامبر (ص) پس از شنيدن درخواست آنان از خانه خارج شد. در همان حال آيه اى نازل شد. و اما تعرضن عنهم ابتغاء رحمة من ربك ترجوها فقل لهم قولا ميسورا.(18) آيا براى رسيدن به رحمت خداى خود كه اميدش را دارى ، از آنها روى برگرداندى ؟ با آنها به نرمى سخن بگوى .
در پى نزول اين آيه كه به صراحت به رضايت الهى از تقاضاى فاطمه (س ) تاكيد مى كرد، دل نگرانى رسول خدا (ص) نيز از نابودى اجر و ثواب تحمل سختى ها از بين رفت . و اين بار پيامبر (ص) با گشاده رويى به جمع اسيران آمد و بانويى را كه نمكين صورت و از اهالى سرزمين ((نوبه )) بود، براى همكارى با فاطمه (س ) برگزيد و خود نام ((فضه )) را برايش ‍ انتخاب كرد و آنگاه او را به خانه فاطمه (س ) روانه ساخت .
و به اين ترتيب ((فضه )) زندگى افتخارآميز خود را در كنار دختر رسول خدا (ص) را آغاز كرد.

- پینوشت -

  14- به دستور پيامبر (ص) مكانى در كنار مسجد براى مهاجران ساختند. اين مكان كه محل مرتفعى بود ((صفه )) نام گرفت و به ساكنان آن ((اصحاب صفه )) مى گفتند.
15- رواه الصدوق فى كتاب الفقيه (ان فاطمه ((س )) كانت تستقى بالقرية فى بيت زوجها حتى اثر فى صدرها و تطحن بالرحى مجلت يداها و تكسح البيت و توقد النار حتى اغبرت و دكنت ثيابها فاصابها من ذلك ضر شديد و قد اتى النبى (ص) رقيق و خدم من الاسارى ... نخبة البيان فى تفضيل سيدة النسوان ، ص 108.
16- به روايت على (ع) كه دولابى از ام سلمه نقل كرده ، حضرت فاطمه (س ) نيز اين گونه از سختى كار خانه سخن گفت : قد مجلت يداى من الرحى ليلتى جميعا ادبر الرحى حتى اصبح و ابو الحسن يحمل حسنا و حسينا اى رسول خدا هر دو دستم به خاطر آرد كردن گندم با آسياب دستى ورم كرده و زخم شده است . و شب را تا صبح به آرد كردن پرداختم . پدر حسن (امام على (ع)) حسن و حسين را نگاه داشت .
كنز العمال ج 15، ص 507، بحارالانوار، ج 43، ص 143 و 84 و 85، احقاق الحق ، ج 10، ص 266، صفوة الصفوة ، ج 2، ص 4، ذخاير العقبى ، ص 105، عوالم ج 11، ص 587، مسند احمد بن حنبل ، ج 6، ص ‍ 298.
17- يا فاطمه والذى بعثنى بالحق ان فى المسجد اربعماة رجل ما لهم طعام و لا ثياب و لو لا خشيتى خصلة لا عطيتك ما ساءلت . يا فاطمه ! ان لا اريد ان ينفك اجرك الى الجارية و انى اخاف ان يخصمك على بن ابى طالب يوم القيامة بين يدى الله عزوجل اذا طلب حقه منك . نخبة البيان فى تفصيل سيدة النسوان ، ص 109، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب .
18- سوره الاسراء، 28.