زينب ( سلام الله علیها ) و آرام كردن رقيه

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ سختى هاى خرابه ، حضرت رقيه را بسيار ناراحت كرده بود. يكسره بهانه بابا مى گرفت و به عمه اش زينب (س ) مى گفت : بابايم كجاست ؟ عمه اش براى اينكه رقيه را آرام كند، به او مى گفت : پدرت به سفر رفته است .
شبى در خرابه شام ، رقيه از اين گوشه به آن گوشه مى رفت ، ناله مى زد، بهانه مى گرفت ، گاه خشتى بر مى داشت و زير سر مى گذاشت ، گاه بهانه خانه و كاشانه مى گرفت و يا بابا، بابا مى زد. زينب (س ) آن نازدانه را به دامن گرفت تا او را آرام كند. و رقيه در بغل عمه خوابش برد. در عالم رؤ يا پدر را به خواب ديد. امام حسين (ع ) با بدنى پر از زخم و جراحت به ديدار رقيه آمده بود در همان خواب ، دامان پدر را گرفت و گفت : بابا جان كجا بودى ؟ بابا چرا احوال بچه هاى كوچكت را نمى پرسى ؟ بابا چرا به درد ما رسيدگى نمى كنى ؟!
زينب ديد رقيه در خواب حرف مى زند، رو به زنان حرم گفت : اى اهل بيت ! ساكت باشيد. نور ديده برادرم خواب مى بيند. بگذاريد ببينم چه مى گويد؟
همه زنان آرام شدند. گوش به سخنان رقيه نشستند. گويا ماجراى سفر از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام را براى پدر حكايت مى كند:
بابا، صورتم از ضرب سيلى شمر كبود شده است . بابا، مرا در بيابانها، ميان آفتاب نگه داشتند. بابا، كتف عمه ام از كعب نيزه ها و ضرب تازيانه ها كبود گرديده است . بابا ما در اين خرابه چراغ نداريم فرش نداريم . دخترت به جاى متكا، بر زير سر، خشت مى گذارد... (165)
وداع زينب (س ) با رقيه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ فريادهاى آتشين امام سجاد (ع ) و زينب (س ) و خون پاك حضرت رقيه ، اثرش را گذاشت . كاروان اسرا از گوشه خرابه آزاد شد. زنان و كودكان به مدينه مى روند. پيام عاشورا در شهر پيامبر (ص ) بايد به مردم ابلاغ شود.و لى زينب (س ) چگونه از خرابه دل ببرد. نو گلى از بوستان حسين (ع ) در اين خرابه آرميده است . شام ، بوى حسين و رقيه مى دهد. رقيه ، نازدانه پدر، به زينب سپرده شده است . زينب ، بى رقيه ، چگونه به كربلا و مدينه وارد شود.
زمان حركت فرا رسيده است . زينب رسالت بزرگترى بر دوش دارد. راهى جز رفتن نيست . كاروان به راه افتاد حضرت زينب (س ) و زنان اهل بيت ، سوار بر محمل سياه پوش شده اند. اهل شام با حالت خجالت و با حال عزا به مشايعت آمده اند (166)
غم سراسر شام را گرفته است . گريه ها بلند مى باشد. در ميان آن سر و صدا، زينب سر از محمل بيرون آورد، و با كلمات بسيار جانسوز، فرمود:
اى اهل شام ! ما از ميان شما مى رويم . ولى يك دختر خردسال را در ميان شما گذاشتيم . او در اين شهر غريب است . كنار قبر او برويد. او را فراموش نكنيد. گه گاهى آبى بر بر مزارش بپاشيد و چراغى روشن كنيد
نپذيرفتن خون بها
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ قبل از آنكه كاروان بازماندگان آماده حركت به مدينه شوند، يزيد دستور داد تا مال بسيارى ، در حدود دويست هزار مثقال زر سرخ ، بياورند. سپس به جناب زينب (س ) گفت : اين مبلغ را هم عوض خون حسين (ع ) و مصيبتهايى كه در حادثه كربلا بر شما وارد آمده است بگيريد.
زينب (س ) در برابر يزيد سخت بر آشفت و به او فرمود:
يزيد، چه اندازه پررو و بى حيا هستى ؟! سرور ما حسين و كسان او را مى كشى ، آن گاه با كمال پررويى مى گويى اين مال را در عوض آن بگيريد، مگر نشنيده اى پيامبر (ص ) فرمود: هر كس دل مؤ منى را برنجاند و يا غمگين كند اگر تمام دنيا را هم به او بدهد جبران آن حزنى كه به او رسانده نخواهد شد؟! در صورتى كه تمام دنيا به اندازه يك مو، از موهاى ايشان نمى ارزد. (167)
بعد از اسارت تا وفات حضرت زينب
تشكيل مجلس عزادارى
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ يزيد تغيير مسلك داد. به روايت ابى مخنف و ديگران ، وى امام سجاد(ع ) را بين ماندن شام و حركت به سوى مدينه مخير نمود. آن حضرت به پاس تكريم عليا مخدره زينب (س ) فرمود: بايستى در اين باب با عمه ام زينب (س ) صحبت كنم ، چون پرستار يتيمان و غمگسار اسيران اوست .
يزيد از اين سخن بر خود لرزيد.
چون آن حضرت با زينب كبرى (س ) سخن در ميان نهاد، فرمود: هيچ چيز را بر اقامت در جوار جدم رسول خدا (ص ) اختيار نخواهم كرد، ولى اى يزيد بايستى براى ما خانه اى خالى بنمايى كه مى خواهيم به مراسم عزادارى بپردازيم ، زيرا از وقتى كه ما را از جسد كشتگان خود جدا نمودند، نگذاشته اند كه بر كشتگان خود گريه كنيم ، و بايستى هر كس از زنان كه مى خواهد بر ما وارد بشود كسى او را منع ننمايد.
يزيد از اين سخنان بر خود لرزيد، و بسى بيمناك شد، چون مى دانست آن مخدره در آن مجلس ، يزيد و ساير بنى اميه را با خاك سياه برابر نموده و بغض و عداوت او در قلوب مردم مستقر خواهد كرد و آثار آل محمد (ص ) را تازه خواهد نمود، و زحمات او و پدرش را كه مى خواسته اند آثاز آل محمد (ص ) را نابود كنند به باد فنا خواهد داد. ولى از اجابت چاره نديد، فرمان داد تا خانه وسيعى براى آنها تخليه كردند و منادى ندا كرد: هر زنى بخواهد به سر سلامتى زينب (س ) بيايد، مانعى ندارد. چون اين خبر منتشر شد، زنى از هاشميه در شام نماند، مگر آنكه در مجلس حضرت زينب (س ) حاضر گرديد.
زنان امويه و بنات مروانيه نيز با زينت و زيور وارد مجلس شدند. اما چون آن منظره رقت آور را مشاهده كردند، يكباره زيورهاى خود را ريخته و همگى لباس سياه مصيبت در بر كردند و از زنان شام جمع كثيرى به آنها پيوستند و همى ناله و عويل از جگر بر كشيدند و جامه ها بر تن دريدند و خاك مصيبت بر سر ريختند و موى پريشان كرده صورتها بخراشيدند، چندان كه آشوب محشر برخاست و بانگ و زارى به عرش رسيد، در آن وقت زينب كبرى (س ) به روايت بحار انشاد اين اشعار نمود و قلب عالم را كباب نمود.
از مرثيه آن مخدره گفتى قيامتى بر پا شد. فرمود: اى زنان شام بنگريد كه اين مردم جانى شقى ، با آل على (ع ) چگونه معامله كردند و چه به روز اهل بيت مصطفى (ص ) در آوردند؟! اى زنان شام ، شما اين حالت و كيفيت را ملاحظه مى نماييد، اما از هنگامه كربلا و رستخيز روز عاشورا و حالت عطش اطفال و شهادت شهدا و برادرم و حالات قتلگاه بى خبر هستيد و نمى دانيد كه از ستم كوفيان بى وفا و پسر زياد بى حيا و صدمات طى راه ، بر اين زنان داغدار و يتيمان دل افگار و حجت خدا سيد سجاد (ع ) چه گذشت !
زنان شام و هاشميان از مشاهده اين حال و استماع اين مقال ، جملگى به و لوله در آمدند. آنان تا مدت هفت روز مشغول ناله و سوگوارى بودند و افغان به چرخ كبود رسانيدند.
در بحرالمصائب گويد:
آن مخدره در آن وقت روى به بقيع آورده و اين اشعار را خطاب به مادر قرائت نمود، چنان كه گفتى آسمان و زمين را متزلزل ساخت . به نظر حقير، اين اشعار هم زبان حال است كه به آن مخدره نسبت داده اند:
• ايام ام قد قتل الحسين بكربلاء ايام ام قد القى حبيبك بالعرا ايا ام نوحى فالكريم على القنا و نوحى على النحر الخضيب و اسكبى دموعا الخد التريب مرملا
• ايا ام ركنى قد هوى و تزلزلا طريحا ذبيحا بالدماء مغسلا يلوح كالبدر المنير اذ انجلا دموعا الخد التريب مرملا دموعا الخد التريب مرملا
زينب (س ) كنار قبر برادر در اربعين
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ روايت شده است :
هنگامى كه حضرت زينب (س ) و همراهان در روز اربعين به كربلا آمدند، زينب (س ) در كنار قبر برادر، درد دلها كرد و گفتار جانسوزى گفت ؛ از جمله به ياد رقيه (س ) افتاد و زبان حالش اين بود:
برادر جان ! همه كودكانى را كه به من سپرده بودى ، به همراه خود آوردم ، مگر رقيه ات را كه او را در شهر شام با دل غمبار به خاك سپرده ام ! (168)
زنان مدينه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ چون به نزديكى مدينه رسيدند محمل ها را فرود آورده ، شتران را يك سو خوابانيده و خود مشغول نوحه سرايى بشدند و اسباب شهدا را پيش روى خود پهن نمودند. ناگاه غلغله اهل مدينه بر پا شد و زنان مهاجر و انصار نمايان شدند. حضرت سجاد (ع ) بفرمود تا آنها را استقبال نمودند.
چون چشم زنان مدينه به آن سياه پوشان افتاد. هنگامه محشر نمودار شد.
شتابان روى به خيمه ها نمودند. چون اهل حرم را بدان حال نگريستند، كه جز حضرت سجاد (ع ) از رجال مراجعت ننموده ، سخت بگريستند. گروهى با حضرت زينب (س )، جماعتى دور ام كلثوم ؛ هر چند نفر مشغول به يكى از اهل حزم شدند و از حضرت زينب (س ) چگونگى حالات را جويا شدند.
زينب (س ) فرمود:
به چه زبان شرح دهم كه قدرت بيان ندارم ، بلكه از زندگانى خود بيزارم . اى زنان قريش و اى دختران بنى هاشم ! چيزى مى شنويد و حكايتى به گوش مى سپاريد. اگر شرح حال شهدا و اسرا را باز گويم ، در مورد ملامتم چگونه زنده باشم ؟ (169)
خبر شهادت حسين به پيامبر (ص )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ راوى مى گويد: هنگامى كه حضرت زينب (ع ) به در مسجد پيامبر(ص ) رسيد، چارچوب در را گرفت و فرياد زد:
يا جداه ! انى ناعية اليك اخى الحسين و هى مع ذلك لا تجف لها عبرة و لا تفتر من البكاء و النحيب . و كلما نظرت الى على بن الحسين (ع ) تجدد حزنها و زاد و جدها اى جد من ! خبر شهادت برادرم حسين (ع ) را براى تو آورده ام . راوى گويد: هرگز اشك از چشمان حضرت زينب (س ) نمى ايستاد و گريه و ناله اش كم نمى شد و هرگاه حضرت على بن الحسين (ع ) را مى ديد داغش تازه و غم او افزون مى گشت . (170)
شيون هنگام ورود به مدينه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ در روايت ديگر آمده : حضرت زينب (س ) در ميان كاروان ، به خواهران و كودكان سفر كرده ، رو كرد و فرمود:
از هودجها پياده شويد كه اينك روضه منوره جدم رسول خدا (ص ) نمايان است .
آن گاه آهى كشيد كه نزديك بود روح از بدنش خارج گردد. جمعيت بسيار از هر سو هجوم آوردند، زينب (س ) با ذكر وقايع جانسوز كربلا، مى گريست و همه حاضران صدا به گريه بلند كردند به طورى كه گويا قيامت بر پا شده است .
زينب (س ) خطاب به براردش حسين (ع ) مى گفت :
برادرم حسين جان ! (اشاره به قبرها) جدت و مادرت و برادرت و بستگانت هستند كه در انتظار قدوم تو به سر مى برند، اى نور چشمم ، تو شهيد شدى و اندوه طولانى براى ما به ارث گذاشتى ، اى كاش مرده و فراموش شده بودم و ذكرى از من نبود.
سپس زينب (س ) خطاب به شهر مدينه كرد و فرمود:
اى مدينه ! جدم كجا رفت آن روزى كه همراه مردان و جوانان ، با شادى از تو بيرون رفتيم ؟ ولى امروز با اندوه و حزن و با بار سنگين حوادث تلخ و پر از رنج ، بر تو وارد شديم ، مردان و پسران ما از ما جدا شدند پراكنده شديم ، سپس كنار قبر رسول خدا (ص ) آمد و گفت :
اى جد بزرگوار اى رسول خدا! من خبر در گذشت برادرم حسين را براى تو آورده ام . (171)
ملاقات ام البنين با زينب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ روايت شده : وقتى كه اهل بيت (ع ) وارد مدينه شدند، ام البنين مادر حضرت عباس (ع ) در كنار قبر رسول خدا (ص ) با زينب (س ) ملاقات كرد.
ام البنين گفت :
اى دختر اميرمؤ منان ! از پسرانم چه خبر؟
زينب : همه كشته شدند.
ام البنين : جان همه به فداى حسين ! بگو از حسين چه خبر؟
زينب : حسين را با لب تشنه كشتند.
ام البنين تا اين سخن را شنيد، دستهاى خود را بر سرش زد و با صداى بلند و گريان مى گفت : اى واى حسين جان .
زينب : اى ام البنين ! از پسرت عباس يادگارى آورده ام .
ام البنين گفت : آن چيست ؟ زينب (س ) سپر خون آلود عباس (ع ) را از زير چادر بيرون آورد. ام البنين تا آن را ديد، چنان دلش سوخت كه نتوانست تحمل كند، از شدت ناراحتى بى هوش شده و به زمين افتاد. (172)
___________________________
165-مرقات الايقان ص 51.
166-رياض القدس ، ج 2 ص 237.
167- پيام آور كربلا ص 189.
168- حضرت رقيه ، على فلسى ، ص 47.
169-فروغ تابان كوثر، ص 211 و 212.
170-سرشك خن ، ص 139.
171-رياحين الشريعه ج 3 ص 204.
172- فروغ تابان كوثر، ص 277 و 278.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page