گله از مولاى خانه نشين

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

فاطمه (عليهاالسلام) بعد از خواندن اين اشعار به جانب خانه ى خويش روانه شد. حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) انتظار معاودت آن مظلومه را داشت، چون فاطمه (عليهاالسلام) بازگشت لختى بياسود و روى به اميرالمؤمنين كرد پس گفت:

[يَابْنَ اَبيطالِب!] «اِشْتَمَلْتَ [ اشتمل الثّوب: ادارهُ على جسد قال فى القاموس. ] شِمْلَةَ [ الشّملة بالكسر: هيئة الاشتمال و قال ايضاً: بالفتح كساءِ دون القطيفه. ظاهر اين است كه «شمله» به كسر شين اولى باشد زيرا كه غرض هيئت اشتمال است، و ظاهر معنا اين است كه جامه بر خود پيچيده اى به هيئت جنين نه عباى جنين. ] الْجَنينِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنينِ، اَنْقَضْتَ قادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخانَكَ [ الخونَ: الضّعف و فترة فى النّظر كما فى القاموس. ] ريشُ الأَعْزَلِ. هذا ابْنُ اَبى قَحافَةَ يَبْتَزُّنى نِحْلَةَ اَبى وَ بُلْغةَ اِبْنى. لَقَدْ اَجْهَرَ فى خَصامى، وَ الْفيتُهُ وَالَدَّ فى كَلامى، حَتّى حَبَسَنى قيلَةٌ نَصرها، وَ الْمُهاجَرَةُ وَصْلُها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةِ دُونى طَرْفَها، فَلا دافِعَ، وَ لا مانِعَ.

خَرَجْتُ كاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً، اَضْرَعْتَ خَدَّكَ يَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّكَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَسَكَ الذُّبابُ.

ما كُنْتُ قائِلاً، وَ لا اَغْنَيْتُ باطِلاً، وَ لا خيار لى، لَيْتَنى مِتُّ قَبْلَ هُنَيْئَتى، وَ دُونَ ذِلَّتى، عَذيرىَ اللَّهُ مِنْكَ عادِياً، وَ مِنْكَ حامِياً. و ِيْلاىَ! فى كُلِّ شارِقٍ ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَتِ العَضُدُ!! شَكْواىَ اِلَى اَبى، وَ عَدْواىَ اِلى رَبّى، اَللَّهُمَّ أَنتَ اَشَدُّ قُوَّةً وَ حَوْلاً، وَ اَحَدُّ بَاْساً وَ تَنْكيلاً». [ بحار: 29/ 323 ح 9، عوالم: 11/ 477، ناسخ التواريخ: 1/ 155. ] «اى پسر ابوطالب! خويشتن را به شمله درپيچيدى مانند جنين [ فى معنى قولها «اشتملت شملةَ الجنين»: ] اى امير و سيّد من يا اميرالمؤمنين- تا به كى دست يداللّهى نهان در آستين تا به كى هستى نهان در كنج عزلت تا به كى- با وجود آنكه هستت جايگه عرش برين آخر اى شاها، نه شير بيشه ى امكان توئى- در مصاف از چه روباهان شده شير عرين؟! هان ابوبكر لعين با من درشتى مى كند- با وجود آنكه هستم دُخت خير المرسلين بين چسان غصب فدك كرد و مرا از حق خود- كرد محروم آن شرير النفس، بوبكر لعين چون ندارم بيش از اين، من نيروى احقاق حق- حق كند احقاق حقّ من به روز واپسين واى بر من، واى بر من، گر پدر بودى مرا- ناكسان كى مى توان با من نمايند اين چنين واى نبود بر تو، ويل به بدخواهان تو- از گروه منكرين و غاصبين و ظالمين تاكنون هرگز تقاعد نمى ورزيدم دمى- حق كفيل رزق باشد، هان مباش اينك غمين در جواب شير يزدان حسبى اللَّه گفت و بس- يعنى اى دل صبر كن، باشد خدا يار و معين تا به كى پيچيده بر خود عبا همچون جنين- تا به كى بنشسته در حجره چون شخص ظَنين تا به يكى اى شاهباز اوج عزّت، گشته- هم چه گنجشك شكسته بال هر گوشه نشين گرگها را پوست دريدي به هنگام قتال- چون دريدندت مگسها، اي شه دنيا و دين؟! بس خصومت كرد با من روى از او برتافتم- آمدم زار و فكار و رفته بودم خشمگين اين چنين روزى كه من ديدم نبيند هيچ كس- كاشكى گرگ اجل دريده بودم پيش از اين گر كه بيرون از ادب با تو سخن راندم همى- عذرخواه من به نزدت هست رب العالمين در جواب گفت او فرمود شاه اولياء:- كاى در درياى عصمت زهره ى زهرا جبين هان مبادا خاطرت آزرده گردد از على- يا كه قلب نازنين تو شود از من حزين آنچه در نزد خدا باشد مهيّا بهر تو- بهتر است از آنچه از تو منع كرده غاصبين در رحم و روى از خلق نهفتى چون مردم متهم، تو آنى كه از اين پيش به ميدان قتال تاختى و أبطال [ أبطال: دليران و شجاعان ميدان نبرد را گويند. ] رجال را پايمال ساختى. چه شد كه امروز دستخوش مردم ذليل و زبون آمدى؟!

اينك پسر ابوقحافه عطيّه پدر و گذران اولاد (را) از من بازگرفته و جهاراً با من دقّ الباب مخاصمت و مبارات مى كند. امروز چند كه توانست در سخن بر من فزونى و زيادتى جست و به غلظت طبع و خوى بد جسارت نمود و مردم اوس و خزرج مرا ناديده انگاشتند و اولاد قيله و ديگر مردمان چشمها فرو خوابانيدند، در دفع ترك تازى او هيچ دافعى و مانعى به جاى نماند.

همانا من خشمگين از خانه بيرون شدم و ذليل و زبون باز آمدم، تو سر خويش را در مضيق ذلّت درانداختى، آن روز كه منزلت و مكانت خويش را دگرگون ساختى، گرگها را دريدى! (و اكنون) مگسها ترا دريدند!! و منصب خلافت را مغصوب نمودند و عوالى فدك را مضبوط ساختند، امّا من از سخن حق خويش خوددارى نكردم و از در باطل بيرون نشدم ولكن نيروى اجراى حكم حقّ نداشتم.

كاش از اين پيش بمردم [ كاش مى آمد مرا گرگ اجل- مى گرفتم سخت اينك در بغل كاش بر بستان عمرم اين زمان- مى وزيدى باد ايام خزان كاش سيلى آمدى اين دم ز راه- حاصل عمر مرا كردى تباه كاش طفلى آمدى و بى درنگ- شيشه ى عمر مرا مى زد به سنگ ] و اين روز را نديدم و اكنون اين سخنان كه در حضرت، تو بيرون از ادب بسگاليدم [ سگاليدن: انديشيدن، فكر كردن، پنداشتن، رأى زدن. ر. ف عميد. ] خداوند عذرخواه من است. و اى بر من! پناه جاى من ناپديد شده و از بازوى من نيرومندى برفت. چه كنم جز اينكه شكايت به نزديك پدرم برم و رعايت از حضرت حق خواهم.

آنگاه روى نياز به درگاه چاره ساز آورد و گفت: الها، پروردگارا! قوّت تو از همه كس افزون است و عذاب و عقاب تو از حوصله بيرون است».

در اين وقت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

«لا وَيْلَ عَلَيْكِ، اَلْوَيْلُ لِشانِئِكِ. نَهْنِهْنى عَنْ وَجْدِكِ يَابْنَةَ الصَّفْوَةِ، وَ بَقِيَّةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنيتُ [و نى كَفَتى: التّعب والفترة ضدّ (قاموس اللغة). ] عنْ دينى، وَ لا اَخْطَاْتُ مَقْدُورى.

فَاِنْ كُنْتِ تُريدينَ الْبُلغَةَ، [ البُلْغة بالضّم: ما يتبلّغ به من العيش. (قاموس اللغة). ] فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفيلُكِ مَاْمُونٌ، وَ ما اُعِدَّ لَكِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ فَاحْتَسِبى اللَّهَ.

فَقالَتْ: حَسبِىَ اللَّهُ وَ اَمْسَكَتْ». [ بحار: 29/ 325، عوالم: 11/ 477- 478، ناسخ التواريخ حضرت فاطمه (عليهاالسلام): 1/ 157. ] «ويل و واى از براى تو مباد، خاصّ دشمنان تو باد، بر من خشم مگير اى دختر برگزيده موجودات، و يادگار نبوّت. سستى نكردم و از آنچه در قوّت بازوى من بود تقاعد نورزيدم، خداوند كفيل امر و ضامن رزق ت و است، [ رسد چه روزى مقسوم از خزانه ى غيب- خيال رزق چرا كرده بى قرار تو را به خويش راه مده غم ز مكر بدانديش- كفايت است همان لطف كردگار تو را ] آنچه (او) از بهر تو نهاده بهتر از آن است كه از تو قطع شده. پس در راه خداوند طريق شكيبائى و صبر پيش دار.

لاجرم فاطمه فرمود: خداوند كفايت مى كند امر مرا و خاموش شد».

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page