تشرف و ديدار

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمين عبدالقائم شوشتري
اگر كسي بخواهد رؤياي صادقه يا مكاشفه‌اي برايش پيش بيايد، بايد چه مقدماتي فراهم كند؟ و آيا ممكن است چنين امري براي هر كسي اتفاق بيفتد؟
آيا شرايط خاصّي براي نيل به تشرّف ذكر شده است؟
فرق ميان رؤيت، مكاشفه و رؤيا و حدّ و مرز آنها چيست؟ با چه مقدمات و تمهيداتي، مي‌توان به مراتب عالي، از رؤياي صادقه تا ديدار رسيد؟
آنچه كه به ذهن من مي‌رسد، اين است كه «رؤيت» به معناي ديدار عادي است. مثل اينكه من الآن شما را رؤيت مي‌كنم و بالعيان هم‌ديگر را مي‌بينيم. ولي «مكاشفه» يك نوع خواب است كه در بيداري انجام مي‌گيرد، مانند مكاشفة حاج سيّد احمد رشتي كه شيخ عبّاس قمي آن را در مفاتيح نوشته است.
درست است، چنين اتّفاقي براي حاج سيّد احمد رشتي افتاده است. از كجا اين دست موارد كه ايشان در آن وقت شب و در بيابان كه برف هم باريده بود، ماندند و مجبور شدند بنشينند تا به كاروان برسند. يك باغباني در باغ مجاور با بيل به شاخه‌ها مي‌زند تا برگ آنها پايين بريزد. نشان مي‌دهد ماجرا يك مكاشفه بوده است.
به فرض كه حضرت در آنجا باغ ميوه‌اي هم داشته باشند، مگر لازم است كه درختان را تكان بدهند تا برگ‌هاي آن بريزد. اصلاً معمول نيست كه باغبان اين كار را انجام دهد و بعدش هم اگر ايشان حضرت بوده، مي‌توانستند او را آني به مقصد برسانند و لازم نبود كه او را معطّل كنند كه زيارت عاشورا بخواند و بگويد: چرا عاشورا نمي‌خواني، عاشورا، عاشورا، عاشورا!
كسي كه در آن برف و يخ‌بندان است، وقتي هم زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخواند و يا زيارت جامعة كبيره را با آن عرض و طول و بعد هم نافله بخواند، صد دفعه منجمد مي‌شود. لذا قطعاً مكاشفه بوده، يعني در عرض يك آن و يك لحظه، به او نشان داده‌اند. اينكه حضرت با طي‌الارض ايشان را رساندند و سوار مركب شده و به كاروان رسيدند، حضرت مي‌توانند اين كارها را بكنند. ولي اين، نوعي مكاشفه است، نه رؤيت و معاينه و نه خواب كه بي نتيجه باشد. حالتي بين خواب و بيداري است. البته فراموش نكنيم كه مكاشفه، حجت شرعي نيست. چون دو نحوة مكاشفه وجود دارد: رحماني و شيطاني. چون بازشناسي آن دو در بعضي مواقع مشكل است، از اين جهت، حجّت نيست. بلكه فقط عقل و اجماع و كتاب و سنّت حجت است. امّا خواب و مكاشفه و امثال اينها حجت شرعي نيستند. شخصي نقل مي‌كرد: من يك دفعه در قم و در ايام تحصيل، بعد از ظهري بود، يقيناً از خواب بيدار شده بودم، امّا بلند نشدم و همين طور كه دراز كشيده بودم، پلك هم نمي‌زدم، در اختيار خودم نبودم. ديدم يك پيرمرد بسيار نوراني پهلوي من نشسته و مي‌گويد: ما مي‌خواهيم تا دوازده روز ديگر مقدّمات اسم اعظم را به شما تعليم دهيم. من چون با لب و زبان نمي‌توانستم جواب دهم و در دلم جواب دادم كه اگر بيشتر هم طول بكشد من حرفي ندارم، ولي امرتان را بفرماييد كه چيست؟ فرمود: در ملاقات بعدي. در اين بين، خانم آمد و در را باز كرد و گفت: فلاني. ديد من جواب نمي‌دهم. با خودش گفته بود كه شوهرم خواب است يا بيدار؟ هم چشمانش باز است و هم انگار خواب است.
حتي اين حرف را من شنيدم. دقيقاً در مرز دو عالم بودم. در آن واحد، هم پيرمرد را و هم همسرم را مي‌ديدم. از جايم هم تكان نخوردم كه بفهمند بيدارم. هم‌زمان، هم طبيعت را و هم ماوراء طبيعت را مي‌ديدم، هم محسوس و هم غيرمحسوس را مشاهده مي‌كردم. حالم عادي شده، از جاي خودم برخاستم.
وقتي بلند شدم، خانم گفت: شما خواب بودي يا بيدار؟ گفتم: هم خواب بودم و هم بيدار. شما آمديد داخل و اينها را گفتيد؟ گفت: بله درست است. وي نقل مي‌كرد:
دوازده روز نشده بود كه دو مرتبه همين حالت پيش آمد. دفعة دوم هم در حالتي بود كه مي‌خواستم بخوابم يا مي‌خواستم بيدار شوم. در يكي از اين دو حالت بود. ايشان آمد و فرمود: الحمدالله آماده شدي. من به شما تعليم مي‌دهم و آن دو تا دستور است كه اگر اين دو تا دستور را عمل بكني، موفق مي‌شوي به اسم اعظم برسي.
من فكر كردم ايشان مي‌خواهد ذكري را به ما تعليم دهد. امّا بعد ايشان فرمود: ادب و مودّت، ادب در مقابل خدا و محبّت و عشق به خدا و همين طور با خلق خدا. يعني ادب با خلق خدا و محبّت به خلق خدا. اگر كسي مدتي اين را مداومت بكند، آمادگي براي تعليم اسم اعظم پيدا مي‌كند. اين را گفت و غايب شد. ولي من نپرسيدم كه تو كي هستي، چه كاره‌اي؟ احتمال اينكه اين ماجرا شيطاني باشد، خيلي كم است يعني يك درصد هم احتمال شيطاني بودن وجود ندارد. چون تعليم، تعليم خوبي بود. اگر فرض كنيد نعوذ بالله به انسان بگويند: شما نماز صبح نخوان؛ اين شيطاني است، يا بگويد نماز صبح را سه ركعت بخوان؛ اين شيطاني است. هر چه برخلاف دستورات خدا باشد يا بر خلاف دستورات خاتم الانبياء(ع) و ائمة اثني عشر(ع)، اين رحماني نيست بلكه شيطاني است.
اگر كسي بخواهد رؤياي صادقه يا مكاشفه‌اي برايش پيش بيايد، بايد چه مقدماتي فراهم كند؟ و آيا ممكن است چنين امري براي هر كسي اتفاق بيفتد؟
اين مسائل، مقداري به ساختار آفرينش انسان ربط دارد. يعني كساني هستند كه قوّة خيال آنها خيلي ضعيف، و قواي عقلاني آنها قوي است. غالباً براي چنين افرادي، مكاشفه كم پيش مي‌آيد يا اصلاً مكاشفه پيش نمي‌آيد. خيال، نعمت خوبي است. البته خيال، غير از فكر و عقل است. خود خيال در حدّ خودش، نعمت خوبي است. مطالب ملكوت را روح انسان دريافت مي‌كند و چيزي كه به آن صورت مي‌دهد، قوة خيال است. مثلاً شما اگر در خواب ببينيد كه ملكي آمد و به شما يك ليوان شير داد تعبيرش اين است كه شما به زودي استادي را ملاقات خواهيد كرد كه به شما علم خواهد آموخت. اين حقيقت را روح شما دريافته و اين بشارت را دريافته و خوب هم دريافت كرده است. اگر بخواهند به انسان تفهيم كنند، يا بايد بالفظ و كلام باشد يا با تصوير و صورت. قوة خيال اينجاست كه به كار مي‌آيد و به كمك قوة تخيّل، صورت علم به صورت شير يا لبن يا به صورت مَلك يا حتي مي‌تواند به شكل حضرت خضر(ع) باشد. البته منظور حضرت خضر اصلي نيست. بلكه استادي خضر صفت، دست شما را خواهد گرفت. مكاشفه هم مثل خواب، تعبير دارد و از نظر قاموس و لغت مثل هم‌اند. عالم برزخ، عالم مكاشفه و عالم خواب، خيلي قريب الافق به هم هستند. هر كس تعبير خواب بلد باشد، تعبير مكاشفه و تعبير برزخي هم مي‌تواند بگويد.
اگر كسي در يكي از اينها وارد نباشد، در دو تاي ديگر هم وارد نيست. اين هم از ساختمان خلقت شخص، متأثر است، ولي چيزي كه سبب مي‌شود انسان زود اين حالت را پيدا بكند، مداومت بر تلاوت اين آيه است:
و من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكّل علي الله فهو حسبه إِنّ الله بالغ أمره قد جعل الله لكلّ شيء قدراً.
اين آيه را انسان بايد هر روز به اندازة خاصي بخواند. اين را هم بگويم كه داشتن مكاشفه، دليل بر كمال شخص و نداشتن آن، دليل بر نقص فرد نيست. چون راه‌ها مختلف است. ممكن است عارفاني هم به مقصد رسيده باشند كه در اين مسير طولاني، اصلاً مكاشفه‌اي برايشان رخ نداده است و اين امكان دارد. از آيت‌الله قاضي(ره) نقل مي‌كنند كه در دوران سلوكش تا سال‌هاي متمادي، اصلاً مكاشفه‌اي برايش رخ نداد و بعداً به ايشان عطا شد.
اين بستگي به ساختمان فكري و ذهني انسان دارد. خدا رحمت كند شيخ رجبعلي خياط و همچنين بزرگواري به نام آيت‌الله صدرالله فاطمي در مكاشفه عجيب بودند. من آيت‌الله فاطمي را يك دفعه در مشهد ملاقات كرده‌ام. متأسفانه كسي احوال ايشان را ننوشته است يا ديگراني كه عموماً ناشناس مانده‌اند.
آيا اساساً امكان تشرف در عصر غيبت وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است اين امكان براي عموم است يا خصوص؟
آري امكان تشرف در عصر غيبت وجود دارد، امّا نه براي همه، اشخاصي در رديف علي بن مهزيار، آيت‌الله سيّد مهدي بحرالعلوم، آيت‌الله شيخ احمد مقدّس اردبيلي، آيت‌الله سيّد علي بن طاووس، اسماعيل هرقلي، محمّد بحريني در قضية انار وزير ناصبي. تا زماني كه نياز علمي و سلوكي ما را اساتيد محترم حوزه‌هاي علميّه و علماي اعلام بتوانند برآورده كنند، وقت ملاقات نيست. ما خودمان هم بايد انصاف بدهيم، شخصيتي كه اين قدر افقش بالا است، ما نبايد توقع داشته باشيم كه وقتش را با ما تلف كند.
گر چه آن بزرگوار، به خاطر خدا همة دردسرها را تحمّل مي‌كند.
«من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمي مي‌كشم از براي تو»
خلاصه اينكه حضرت از اكثريت شيعيان غايب‌اند. ولي از كمال‌يافتگان جامعه، غايب نيستند. اگر به صدق و صحبت كلام تشرّف‌يافتگان يقين داشته باشيم، ده درصد آنها، اوتاد يا ابدال را ديده‌اند. بيست درصد آنها، مكاشفة رحماني بوده و بيست درصد هم مكاشفات شيطاني بوده است. يعني شياطين به عنوان حضرت مهدي(ع) خودشان را معرفي كرده‌اند. چهل درصد هم، علما و عرفايي كه به كمال رسيده‌اند و صاحب ولايت تكويني جزئيه شده‌اند، ولي مانند ابدال، صاحب منصب نيستند. مثلاً برخورد مي‌كنيد به قصه‌اي در يكي از مساجد اصفهان كه كسي گفت:
وارد مسجد شدم، ديدم آقايي دم حوض با حوصله وضو مي‌گيرد. گفتم: آقا زود باش با اين حوصله كه وضو مي‌گيري، اصلاً به نماز نمي‌رسي، زود باش كه امام جماعت دارد به ركوع مي‌رود. آن مرد در جواب گفت: «دَعه إنّه رجلٌ دهنّيٌ» عربي جواب داد يعني «ولش كن امام جماعت، روغني است يا روغن فروش است.»
من هم ديدم كه ايشان اعتنايي به امام جماعت ما نمي‌كند، به جماعت ملحق شدم. بين دو نماز پيش امام جماعت رفته و گفتم: من آقايي را كنار حوض ملاقات كردم و چنين گفت، جريان چيست؟ تا اين را گفتم، امام جماعت نعره‌اي زد و شروع كرد به گريه كردن و گفت: ايشان امام زمان(ع) بوده، تو چرا نفهميدي؟ بعدش ادامه داد: من در نماز در اين فكر بودم كه از سهم امام از اين به بعد مصرف نكنم، شايد شرعاً مسؤليت داشته باشد. لذا در مزرعه‌اي كه از مرحوم پدرم باقي مانده، كنجد مي‌كاريم و روغنش را گرفته و مي‌فروشيم.
اتفاقاً از مجموع اين داستان مشخص است كه صد در صد امام زمان(ع) نبوده است. چون امام زمان(ع) نمي‌آيد و اين طوري آبروي مردم را ببرد. اين چه فرقي با اين دارد كه من بدون گفتن «يا الله» درون خانة همسايه را نگاه كنم. تازه اين بدتر است. بله ايشان، آدم فوق‌العاده و برجسته‌اي بوده، شيعة زلال پاكيزه و راه رفته‌اي بوده، امّا مرد كاملي نبوده است. حتي در حدّ اوتاد و ابدال هم نبوده است. بندگان خوب خدا كه در رأس آنها چهارده معصوم(ع) هستند، عيوب ما را مي‌بينند و مي‌پوشانند، چون مظهر ستاريّت خدا هم هستند. در حالي كه آن آقا باطن را ديده و ستاريّت نكرده است. فقط فايده‌اش اين بوده كه آن امام جماعت خيلي گريه كرد و متنبه شد كه ديگر نبايد در نماز فكر ديگري كرد.
آن ده درصدي كه خود حضرت را ديده‌اند، شرعاً مأمور به كتمان هستند. قطعاً نبايد بگويند، مگر اينكه از جايي درز شده باشد كه آن حرف ديگري است. براي اينكه راه ادّعا براي مدّعيان كذّاب بسته شود. يعني مثلاً شما ديده باشي و راست هم بگويي و اين را نقل بكني، فردا در تهران صد نفر مدعي مي‌شوند كه ما هم ديده‌ايم، مگر ما چه چيزي از شما كم داريم؟ اگر كسي ديد، نبايد بگويد.
آيا شرايط خاصّي براي نيل به تشرّف ذكر شده است؟
سؤال بسيار خوبي است و من در اين موضوع خيلي كار كرده‌ام. خلاصه و محصول مطالعاتم، اين شده كه سه شرط براي ملاقات ضروري است: 1. تقواي خالص و عميق و كامل، آدم بي‌تقوا را به جايي راه نمي‌دهند. 2. عشق و علاقة شديد به حضرت مهدي(عج) تا حدّ بي‌قراري، يعني آن قدر در عشق قوي باشد كه واقعاً بي‌تاب و بي‌قرار شده باشد و حالت اضطرار برايش پيش آمده باشد. 3. مداومت بر اذكار و اوراد مخصوص.
عمل به دستورات فوق به سالك آمادگي لازم را مي‌بخشد، ولي هيچ وقت سالك از امام بزرگوارش(ع) نبايد طلبكار شود. ممكن است سالكي به شرايط فوق عمل بكند و به ملاقات هم موفق نشود. در قرآن كريم است كه خداوند متعال را نمي‌توان محاكمه كرد.
لا يُسئل عن شيء و هم يُسئلون.
نمي‌شود خداوند را مورد محاكمه قرار داد كه مثلاً تو گفتي «ادعوني أستجب لكم» چرا من دعا كردم و اجابت نكردي؟ ما طلبكار نيستيم، بلكه همواره بدهكاريم. در مورد خدا و همچنين در مورد امام زمان(ع) ما بايد محاكمه شويم و از ما سؤال مي‌كنند، او مي‌تواند ما را محاكمه كنند كه چرا نمازت را بدون حضور قلب خواندي؟ ولي من نمي‌توانم خدا را محاكمه كنم.
در بعضي از روايات از ائمة معصومين(ع) نقل شده كه هر كس مي‌خواهد به ديدار حضرت نايل شود به مدّت يك سال بايد هر شب اين شش سوره را به طور مرتب بخواند: حشر، حديد، صف، تغابن، جمعه و أعلي.1
شب جمعه يك سورة ديگر هم به آنها اضافه مي‌شود و آن سورة اسراء است. گفته شده كساني كه موفق به خواندن آنها شده‌اند يا با خود حضرت ملاقات كرده‌اند يا با يكي از اوتاد و ابدال.
مرحوم شيخ عبدالكريم حائري(ره) يك اربعين رياضت كشيد كه آقا را ملاقات كند. ولي بعد از چهل روز، يكي از اوتاد را ملاقات كرد. خودش به فرزندان و بعضي از دوستان به صورت خصوصي عرض نموده بود. پسرشان آيت‌الله مرتضي حائري نيز كه مرد فاضلي بود، ايشان هم مرد بسيار فوق‌العاده‌اي بود. خدا رحمتشان كند. دو، سه تا خاطره با ايشان دارم. يك بار كه من ايشان را از مسجد تا منزلشان بدرقه مي‌كردم، گاهي وقت‌ها اين طوري و بين راه مزاحمشان مي‌شدم تا وقتشان گرفته نشود. وقتي مي‌خواستند وارد خانه شوند، به من گفتند: «پسر جان! الحمدالله روي جانت رو به خدا است. مواظب باش كه جامعه خراب است، به جامعه خوش بين نباش. خداي نكرده اعمال و افكار افراد نامطلوب و گنهكار، روي تو را از خدا برنگرداند. الآن در حال حاضر، رو به قبله هستي.» مقصود قبلة جان است. قبلة جسم، خانة كعبه و قبلة جان خداست. دائماً ما بايد رو به بالا باشيم. هيچ آني، حتي يك ثانيه در هيچ شرايطي، نبايد دست از اين قبله برداريم. دائماً بايد روحمان متوجه به خدا باشد. همين سؤال را از خدمت علامه طباطبائي(ره) نيز پرسيدند، ايشان فرمودند: سه شرط دارد:
اوّل، تقواي خالص و عميق و كامل. دوم، عشق و علاقة شديد به حضرت حجة بن الحسن(ع). سوم، زيارت آل ياسين. بعد فرمودند اين زيارت آل ياسين كه در مفاتيح است، گر چه درست است و از معصوم(ع) نقل شده است، امّا زيارت ديگري است كه (سلام علي آل ياسين) دارد، امّا طولاني‌تر از اين است و بايد آن را بخوانند. چهل روز بخوانيد، كافي است.
همين سؤال را من از بزرگان ديگري سؤال كردم. باز همين جواب را دادند.
از وجود حلقه‌هاي ياران امام صحبت شد. (اوتاد و ابدال) ضمن معرفي اين حلقه، دايرة وظايف و اختيارات ايشان چگونه است؟ آيا جز اينان، در ميان مردم تربيت شده، ممكن است حامل مأموريت از سوي امام بشوند؟ نمونه و شواهد آن در گذشته و حال كدامند؟
در دعاي امّ داوود از حضرت صادق(ع) رسيده كه «اللّهم صلّ علي الابدال و الاوتاد» پس معلوم مي‌شود كه خبري هست. ولي بايد بدانيم كه ياران امام زمان(عج)، منحصر به چند نفر ابدال و اوتاد نيستند. روحانيت شيعه كه حافظان فرهنگ تشيّع بوده‌اند، ياران فرهنگي امام زمان هستند. نيروي مسلّح تشيّع، ياران نظامي امام زمان(عج) هستند. فقها و مراجعي كه نگهبان دين و مذهب هستند، به قول خود حضرت حجت(ع) «انّهم حجتي عليكم و أنا حجة الله عليهم» ياران ارشد امام زمان(ع) و حجت‌هاي او هستند. در حقيقت همة شيعيان، ياران امام زمان(ع) هستند. ولي فقيه، حاكم و اولوالأمر و نايب عالم امام زمان(ع) در دوران غيبت است. ولي فقيه وقتي در مسائل حكومت اسلامي اظهار نظر مي‌فرمايد و حكمي را دستور مي‌دهد، بايد تمام مسلمين و حتي اوتاد و ابدال از آن حكم اطاعت كنند. اوتاد و ابدال، مانند اصحاب دفتري امام زمان(ع) هستند، كه در مأموريت‌هاي ويژه و در فرصت‌هاي فوق‌العاده، مأموريت‌هايي انجام مي‌دهند. مانند فتوايي كه يكي از مراجع قديم ـ به اشتباه ـ دربارة دفن زن حامله گفت.
حضرت(ع) مأموري فرستادند و به آن مأمور فرمودند: برو و بگو «آقا مي‌فرمايد ... » آقا منظورش امام زمان(ع) بود، ولي مستمعين فكر مي‌كردند آقا، منظور آن عالم است، پس از دفن، آن مرجع بزرگوار در مجلس ترحيم آن بانو شركت مي‌فرمايد. ايشان خبر نداشت كه چه اتفاقي افتاده است. فكر مي‌كرد بچه به همراه مادر دفن شده است. ايشان به خيال خودش، حكم خدا را بيان كرده است. شوهر آن زن ضمن تشكر از زحمتي كه كشيده‌اند گفت: از بابت مأموري كه
فرستاديد و فرموديد اوّل بچه را بيرون بياوريد و سپس آن مادر را دفن كنيد، تشكر مي‌كنم.
آن مرجع گفت: من كه كسي را نفرستادم. چنان پشيمان شد كه تصميم گرفت ديگر فتوا ندهد.
و از فتوا دادن خودداري مي‌كرد. مأمور ديگري آمد و از قول حضرت(ع) گفت: شما در مسند افتاء بمانيد. ما هواي شما را داريم.
امثال اين قصه در تاريخ ما فراوان وجود دارد.
ماهنامه موعود شماره 79
_______________________________________________
1. اين شش سوره يا با كلمة (سَبَّحَ) شروع مي‌شوند و با كلمه (يُسبِّح).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page