پيامبرصلى الله عليه وآله در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجرى پس از آن كه رسالت الهى به كمال رسيد، ديده از جهان فروبست.
پيامبر پس از آن كه آخرين هدف از اهداف اصلى خود را كه هماننصب رهبرى و مجرى شايسته، و تحكيم پايه هاى رهبرى صالح تا ابدبراى مسلمانان بود، دنيا را وداع گفت. رهبرى كه خداوند پس از پيامبربراى مسلمانان منصوب كرد، اميرمؤمنان على عليه السلام بود كه خود سيماي ىزنده و مجسم از تعاليم اسلامى و بهترين الگو و نمونه آن به شمار مىآمد.اين رهبر كسى بود كه كاملاً مفاهيم شريعت اسلامى را با پوست و گوشتخود درك كرده بود. او به احكام دين، دانا و به اهدافى كه در پس آنهاجاى داشت آگاه بود. از اين گذشته وى در عمل توانسته بود اين احكام رابر خود نيز تطبيق دهد و خود را با آنها عجين سازد و توقعاتى كه دين ازوى داشت، پاسخ گويد. مردم نيز بخوبى على را با اين صفات مىشناختندو به رهبرى او دل بسته و مطمئن بودند و او را ميان خود و خدايشان حجّت قرار دادند.
چون اهداف رسالت جامه تحقّق به خود پوشيد، وظايف رسول خدانيز به پايان رسيد. و خداوند هم با نازل كردن اين آيه پايان وظايف او رااعلان كرد : ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُالْإِسْلاَمَ دِيناً ) (13) "امروز براى شما دينتان را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمامساختم و اسلام را به عنوان آيين براى شما پسنديدم".
رسول خداصلى الله عليه وآله به بستر بيمارى افتاد و بيمارىاش رو به و خامت نهاد.اثر زهرى كه به وى خورانيده بودند روز به روز در بدنش آشكارتر مىشد.هر روزى كه پيامبر اكرم سپرى مىكرد، يك گام، او را به سوى آخرتنزديكتر مىكرد، فاطمه زهرا پدرش را به نيكى مىشناخت. او بر فضلوبزرگوارى و خدمات آنحضرت در راه خدا و انسانيّت، و نيز رنجهايىكه او در اين راه كشيده بود، آگاهى داشت. به پيامبر مهر مىورزيد زيراپدرش محبوبترين كس در نزد خداوند بود، و خدا نيز جايگاهى والا درنزد فاطمه داشت و پيشاو از همه چيز وهمه كس عزيزتر ومحبوبتر بود.
پدرش را دوست مىداشت چون از همه كس به او نزديكتر بودوپيامبرى بود كه مىبايست تمام دوستيها و محبتها در راه او بذل شود.ولى اكنون او نظارهگر آن است كه پدر در بستر مرگ خفته است آيا اومىتواند با ديدن چنين منظره غمانگيزى آرام گيرد؟
فاطمه از اتاق پيامبر بيرون رفت و نيز هركس را كه در حجره پيامبراكرم بود، بيرون كردند مگر اميرمؤمنان را كه دركنار بستر پيامبر نشستهو مراقب حال او بود. فاطمه به سوى اتاقش رفت و پيش از آن كه بنشيند،صداى شيون و فرياد را شنيد كه از خانه رسول خدا بلند شد. اتاقپيامبرصلى الله عليه وآله نزديك اتاق فاطمه بود، فاطمه سرآسيمه و وحشت زده بهسوى اتاق پيامبر رفت كه ناگهان خبر درگذشت پدرش را شنيد.
رحلت پيامبر تأثير عميقى در دل فاطمه نهاد به گونهاى كه پس از اينواقعه هيچگاه او را خندان نديدند، مگر وقتى كه به وى الهام شد مرگشنزديك شده، و هنگام آن فرا رسيده است كه او نيز به پدرش ملحق گردد.فاطمه زهرا پس از وفات پدر همواره بيمار و نزار بود و لحظه به لحظه ازشدّت غم رنجورتر مىشد.
فاطمهعليها السلام چنان بر پدرش مىگريست كه مردم مدينه از اين بابت بهاميرمؤمنان گلايه كردند و از وى خواستند كه فاطمه زهرا، يا شب گريهكند يا روز. امّا فاطمه وقتى كه اين درخواست را شنيد بيشتر گريستودست از گريستن برنداشت مگر آن كه آنقدر بگريد تا به پدرش ملحقشود و افزود : من اندكى بيش درميان اين مردم درنگ نخواهم كرد.
گريه فاطمه انگيزهاى دينى داشت، همچنان كه مخالفان گريه وى، نيزاز پيشنهاد خود هدفى سياسى را تعقيب مىكردند. زيرا وقتى فاطمه زهرا مىگريست توجّه مردم بدو كه محبوب خاصّ پيامبراسلامبود جلب مىشد.
- پینوشت -
(13) - سوره مائده، آيه 3.
مبارزه با انحراف امّت
- بازدید: 694